“این جهان کوه است و فعل ما ندا”
جعفرشاهرخی، جامعه شناس
هیجانات علائمی هستند که به ما کمک میکنند تا به افکاری که به مغز ما خطور میکند پاسخ داده و عکسالعمل مناسب نشان دهیم. هر زمان مغز ما حس کند که خطری امنیت ما را تهدید میکند با ارسال پیغامهای هیجانی، ما را وادار به واکنش میکند تا از خود مراقبت کنیم. پاسخهایی مثل حمله، فرار و یا تسلیم که مستقیماً با نجات و تلاش برای زنده ماندن ما ارتباط دارد. اما در سایر موقعیتها واکنشها متفاوت و مختلف خواهد بود.
عصبانیت، تأسف، حسادت، امیدواری، افسردگی، شکوگمان، شادی و غم، ترس و …. نمونه هیجاناتی هستند که هر کدام تأثیرات مختلفی بر روی انسانها میگذارند. طبیعتأ برخی هیجانات خوشایند و برخی ناخوشایند هستند .
یکی از هیجانات ناخوشایند که امروزه به وفور در جامعه بروز و ظهور پیدا میکند هیجان خشم است. گرچه خشم از نعمتهای بزرگ خداوند است که اگر در مواقع مناسب بروز داده شود نه تنها مضر نیست بلکه گرهگشای بسیاری از مسائل است. اما پرخاشگری و بیصبری در این زمان بیش از همه نمود داشته است و از مشکلات زندگی اجتماعی به شمار میرود و متأسفانه از حد خود خارج و به یک بیماری همهگیر تبدیل شده است. این بیماری که متعلق به طبقه خاص نیست.
پرخاشگری همان رفتار اجتماعی است که شخص به قصد صدمه و آسیب رساندن به خود، دیگری یا اشیاء، از خود نشان میدهد. افراد پرخاشگر معمولاً سعی میکنند خواستههای خود را از طریق تحقیر، توهین و تسلط به دیگران برآورده کنند.
اما واقعاً چرا جامعه به سوی پرخاشگری میرود؟
به نظر میرسد چرایی این مهم به نظام ناقص آموزشی برمیگردد، نظامی که بایستی الگوهای مهارتی را در حوزه زندگی فردی و اجتماعی بیاموزد و تبیین و معرفی کند. دراین میان رفتار بزرگان فرهنگی، سیاسی و اجتماعی به عنوان گروههای مرجع بیشتر از هر فرد دیگری میتواند تأثیر بر شکلگیری رفتار جامعه داشته باشد. بدیهی است که رفتار، گفتار و منش رجال سیاسی و اجتماعی در میان مردم همواره در حال رصد شدن است.
انعکاس عمل و عکسالعمل آنها در رسانههای مختلف و تکرار آن به تدریج میتواند به فرهنگ خاص و غالب در میان افراد عادی تبدیل شود. گسترش و بروز خشونت و پرخاشگری گاه حاصل ضعف قوانین سلبی و ایجابی، تبعیضها و شکافهای اجتماعی و فاصله گرفتن مسئولان از مردم باشد.
آثار منازعات سیاسی، بداخلاقیها، فحاشی و تندخویی ایشان مقطعی و از بین رفتنی نیست و سالیان سال در ذهن و حافظه مردم و تاریخ میماند.
به هر صورت پوشیده نیست که ریشه پرخاشگری و برآشفته شدن فرد در جامعه به تجربه شکست و نرسیدن به خواستههای او برمیگردد. نوسانات زندگی بعضاً باعث میشود که افراد هیجانات پنهان خود را در مواجهه با کوچکترین مانع بر سر راهشان بروز دهند. عوامل دیگری که موجب بروز پرخاشگری میشود عوامل خانوادگی، اقتصادی، سیاسی، مشاهدات عینی و تجربیات اجتماعی، سرخوردگی، بازیهای رایانهای توأم با خشونت، عوامل فرهنگی و رسانهها و …. اشاره کرد.
در جامعهای که میزان اضطراب و بیاعتمادی مردم زیاد باشد، میزان پرخاشگری آن جامعه هم بالا است. شک نیست که بین معضلات سیاسی، اقتصادی جامعه و میزان خشم و پرخاشگری مردم ارتباط معناداری وجود دارد. نگاه مختصری به تعداد پروندهها و مراجعات مردم به شوراهای حلاختلاف، دادگاهها، پاسگاهها، دفاتر ثبت طلاق و … حکایت از افزایش آسیبهای اجتماعی در جامعه دارد .
باید باور کرد و پذیرفت که زندگی بازی بومرنگهاست. بومرنگ خود را به هر طرف پرتاب کنیم به طرف خودمان باز میگردد. هر عملی، عکسالعملی دارد و هرکنشی واکنش را در پی خواهد داشت. قانون کارما میگوید: هر کجا باشیم ، در آسمان یا زمین، پشت محکمترین قفلها و نشسته بر هر فرش و تختی، نتیجه اعمالمان را دیر یا زود مشاهده خواهیم کرد. به قول معروف هرچه بکاریم همان را درو میکنیم. این بومرنگ هر هیجانی را در برمیگیرد. بومرنگ ترس، بومرنگ تهمت، بومرنگ پرخاشگری و بومرنگ خودبرتربینی سلطهگری، بومرنگ تحقیر و …. هر چه باشد به پرتاب کننده اصابت خواهد کرد. باید دقت کنیم که در ذهنمان چه میگذرد. گاه یک تفکر منفی و اشتباه میتواند یک دوره زندگی را تباه سازد.
اما انسان میتواند ذهنیت منفی را خنثی کند و با سلطه بر هیجانات ناخوشایند، کارمای منفی را به مثبت مبدل سازد. کافیست هر عملی که انجام میدهیم یا به آن فکر میکنیم در ذهنمان بسنجیم و ببینیم و این به معنای زندگی در لحظه است.
کمی بیشتر مراقب خودمان باشیم….