آل سعود و چالش حفظ جایگاه در جهان اسلام
علی روغنگران
اگرچه دو کشور مصر و اردن به ترتیب در سال های 1979 و 1994 روابط خود را با رژیم صهیونیستی عادی کرده بودند، اما سایر کشورهای عربی سال ها ادعا می کردند که تا تشکیل کشور مستقل فلسطینی در کرانه باختری و نوار غزه که بخش هایی از آن از جنگ 1967 توسط اسرائیل اشغال شده، دولت یهود را به رسمیت نخواهند شناخت. برخی از این کشورهای عربی روابط پنهانی با اسرائیل برقرار کردند، اما وقتی امارات متحده عربی در ماه اوت پذیرفت که این روابط را علنی کند، موجی از عادی سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل را به راه انداخت، به طوری که در فاصله کوتاهی بحرین، سودان و مغرب هم خیلی زود مسیر امارات را پیمودند و مقامات اسرائیلی حالا امید دارند که عمان و عربستان سعودی هم از پس آنها بیایند. این توافق ها نشان دادند که روابط اعراب با اسرائیل دیگر به هدف فلسطین گره نخورده است. حالا عربستان سعودی به تدریج در حال تغییر نگرش خود نسبت به اسرائیل است و زمینه را برای فرایندی فراهم می کند که می تواند به روابط دو جانبه کامل برسد. اهمیت اقتصادی، مذهبی و سیاسی عربستان سعودی موجب توجه جدی اسرائیل شده است که به عادی سازی روابط با پادشاهی سعودی نیز دست یابد البته به شرطی که این روند منجر به کاهش برتری نظامی کیفی اسرائیل نشود. اما ریاض دارای محدودیت های مختلف داخلی و خارجی و همچنین مجموعه ای از حساسیت های خاص است. از نظر عربستان سعودی، مسئله روابط با اسرائیل از نظر ثبات داخلی و وضعیت منطقه ای این بازیگر واجد اهمیت است. ممکن است که در حال حاضر، عادی سازی کامل با اسرائیل یک گام خیلی دور تلقی شود به ویژه در سطح افکار عمومی که هنوز هم عمدتا مخالف عادی سازی با اسرائیل است؛ اما این بدان معنا نیست که آماده سازی برای چنین توافقی در دست انجام نیست. هنگام بررسی مسئله عادی سازی روابط، باید نکاتی را مورد توجه قرار داد: اول موفقیت و گسترش توافقنامه ابراهیم و دوم بهبود روابط بین اسرائیل و فلسطینی ها. همچنین موافقت ایالات متحده برای فروش سلاح های پیشرفته به عربستان سعودی و تغییرات داخلی در عربستان نیز، عوامل دیگری است که ممکن است عادی سازی را تحت تاثیر قرار دهد. باید توجه کرد که قیمت عادی سازی روابط با آل سعود احتمالا بالاتر از سایر کشورهای حاشیه خلیج فارس است و بنابراین مشخص نیست که عربستان سعودی کی و تحت چه شرایطی مایل به توافقنامه ای به سبک توافقنامه ابراهیم است. حمایت عربستان از توافق ابراهیم نشان می دهد که این کشور تا چه حد از موقعیت قبلی خود فاصله گرفته است. حمایت از مجوز اعطا شده به هواپیماهای اسرائیلی برای پرواز در حریم هوایی عربستان به امارات و بحرین و پوشش و تفسیر نسبتا مثبت اسرائیل در برخی از رسانه های دولتی سعودی و اظهارات برخی از مقامات از نشانه های این فاصله گرفتن است. عربستان سعودی دیگر انتقادات خود از رهبری گذشته و فعلی فلسطین را بیهوده نمی داند و مانند اسرائیل، فلسطینیان را نیز مسئول عدم پیشرفت در روند صلح می داند. البته روابط اسرائیل و عربستان سعودی طی سالهای متمادی در چندین کانال موازی اما به صورت پنهان ایجاد شده است: اول کانال امنیتی-اطلاعاتی؛ که هنوز هم پایه ای محکم البته محدود برای روابطی است که لزوما پنهان مانده اند. دوم کانال اقتصادی-تجاری؛ ولی همچنان علنی نیست و در سالهای اخیر سومین کانال که متمرکز بر گفتگوهای مذهبی است که تبادل پیامها عمدتا توسط کسانی که قبلا در سمتهای رسمی مشغول بودند انجام می شود. بدیهی است که علیرغم تکذیب مقامات ارشد سعودی، مذاکرات و توافقنامه ها با امارات، بحرین، سودان و مراکش با دانش و حمایت حداقل بخشی از هیات حاکمه سعودی صورت گرفته است. توافقنامه های امضا شده با این کشورها از یک سو منافع سعودی را تامین می کند و از سوی دیگر یک نوع افکارسنجی را نیز فراهم می کند که مشخص شود در صورت عادی سازی روابط چه منافع و خطرات احتمالی را در پی خواهد داشت. با این همه به نظر می رسد که در برهه کنونی تا حدودی رهبران عربستان سعودی در مسئله عادی سازی اختلاف نظر داشته باشند.
در سالهای اخیر، جامعه عربستان سعودی با انتقادات محدود عمومی توانسته است اصلاحات اجتماعی و اقتصادی را به پیش ببرد ولی این بدان معنا نیست که توافق صلح با رژیم صهیونیستی هم از چنین پشتیبانی برخوردار خواهد شد. مهم تر از آن اما بحث جایگاه عربستان در میان کشورهای اسلامی خواهد بود
در حالی که رهبران گذشته و فعلی عربستان سعودی در مورد اسرائیل اظهاراتی را بیان می کنند اما خود ملک سلمان به دیدگاه سنتی تری در مورد اسرائیل و مسئله فلسطین پایبند است. وی در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل در سپتامبر 2020، عادی سازی روابط با اسرائیل را به یک سری شرایط بر اساس پارامترهای ابتکار صلح عرب پیوند داد. پیامهای مختلفی که از طرف رهبران سعودی در مورد این موضوع شنیده شده است ممکن است نشان دهنده علاقه آل سعود به حفظ فضای کافی برای مانور باشد تا بتواند بسته به شرایط، عقب نشینی کند و یا به سمت عادی شدن پیش رود. اما احتمال عادی شدن روابط با اسرائیل پس از مرگ ملک سلمان و اگر پسرش محمد بن سلمان به پادشاهی منصوب شود افزایش خواهد یافت. مسئله عادی سازی روابط با اسرائیل احتمالا تحت تاثیر درک محمدبن سلمان از میزان تداخل چنین اقدامی در انتصاب وی قرار خواهد گرفت که در هر صورت باید از مشروعیت داخلی نیز برخوردار شود. فراتر از سیاست داخلی این سوال وجود دارد که جامعه محافظه کار عربستان سعودی چقدر برای توافق با اسرائیل آماده است. در سالهای اخیر، جامعه عربستان سعودی با انتقادات محدود عمومی توانسته است اصلاحات اجتماعی و اقتصادی را به پیش ببرد ولی این بدان معنا نیست که توافق صلح با اسرائیل هم از چنین پشتیبانی برخوردار خواهد شد. هیات حاکمه سعودی خواست خود را برای تغییر گفتمان داخلی این کشور از جمله گفتمان مذهبی پنهان نکرده است. مذهب نقشی اساسی در باورها و ترجیحات این بازیگر ایفا می کند تا حدی که به عنوان وسیله ای برای تاثیرگذاری و جلب حمایت جامعه به کار می رود. نشانه هایی وجود دارد که هیات حاکمه نگرش مدارانه تری نسبت به یهودیان و یهودیت اتخاذ کرده است تا بتواند پاسخ مردم را بررسی کند و پیام های عادی سازی و همزیستی را برای نفوذ در گفتمان عمومی فراهم کند. پاسخهای منفی به این تلاش عمدتا از طرف سعودیهای تبعیدی بوده است که بیشتر آنها مخالف رژیم هستند. چالش دیگر شامل حفظ جایگاه سعودی در گستره جهان اسلام است. این هدف که از نظر ریاض یک منفعت برتر است، ممکن است در اثر انتقادات احزاب و جریانها مثلا در ترکیه و ایران که خواهان پیش بردن آرمان فلسطین و استفاده از آن برای نقد عملکرد سعودی هستند، آسیب ببیند. عربستان سعودی در جهان اسلام در حال رقابت در برابر کسانی است که مشتاق به چالش کشیدن وضعیت آن هستند و توافق با اسرائیل می تواند تاثیر منفی بر توانایی این کشور در رهبری جهان اسلام داشته باشد. در سوی دیگر ماجرا با توجه به جایگاه سعودی در جهان اسلام، توافقنامه عادی سازی برای اسرائیل بسیار ارزشمند است چرا که چنین توافقنامه ای می تواند روابط با بخش بزرگی از جهان اسلام را تسهیل کند. از منظر فرامنطقه ای برقراری روابط رسمی با اسرائیل به عربستان سعودی کمک می کند تا اهداف دیگری را تحقق بخشد. در سال های اخیر، هیات حاکمه سعودی در مورد تمایل ایالات متحده برای ایستادن در کنار آن در هنگام به خطر افتادن منافع اساسی خود دچار تردید شده اند. عربستان علاقه آشکاری دارد که واشنگتن عمیقا در خاورمیانه درگیر باشد و نسبت به منافع عربستان به ویژه در برابر ایران، متعهد و حساس تر باشد. ریاض توافق با اسرائیل را وسیله ای برای تقویت روابط خود با ایالات متحده می داند. در بازه کوتاه مدت این احتمال وجود دارد که عربستان سعودی این کارت بازی را تا روی کار آمدن دولت بایدن و تثبیت وی محفوظ نگه دارد تا چیزی برای ارائه داشته باشد. تقویت روابط با ایالات متحده در زمره عالی ترین منافع سعودی است و موفقیت در این کار می تواند بر وضعیت داخلی و جایگاه محمد بن سلمان نیز تاثیر مثبتی بگذارد. همچنین عربستان سعودی معتقد است که توافق با اسرائیل احتمالا باعث بهبود چهره و وضعیت سعودی از جمله در کنگره آمریکا می شود که در چند سال اخیر به دلیل اقدامات متعدد آسیب دیده است. این امر با تلاشهای سعودی برای پیش بردن پروژه اسلام میانه رو به عنوان بخشی از روند مدرن سازی آن نیز مطابقت دارد. اما در سطح منطقه ای، عمده نگرانی ریاض عامل ایران است که انگیزه ها را برای حرکت به سمت عادی سازی روابط با اسرائیل از طریق یک توافقنامه رسمی فراهم می کند تا بتواند به عنوان یک عامل بازدارنده و ائتلاف ساز هم تلقی شود. توافق نامه ابراهیم تاثیرات معناداری را نیز بر عادی سازی احتمالی روابط ریاض و تل آویو خواهد گذاشت. در درجه اول به احتمال بسیار زیادی خواسته های ریاض از خواسته های ابوظبی بیشتر خواهد بود. اگر توافق اسرائیل و امارات متحده عربی طرح اسرائیل برای الحاق سرزمین های کرانه باختری را متوقف کند، شرایط عربستان می تواند مطالبات حتی شدیدتری از اسرائیل در مورد مسئله فلسطین باشد. در درجه دوم امارات متحده عربی خواستار دستیابی به سلاح های پیشرفته آمریکایی از جمله جنگنده F-35 است؛ پس این احتمال وجود دارد که خواسته های عربستان سعودی در این حوزه بیش از خواسته های امارات باشد. از سوی دیگر ممکن است پایبندی ریاض به مفاد ابتکار عمل صلح عربی به عنوان پایه ای برای مذاکرات نه تنها برای ثبات و وضعیت داخلی خود و حفظ تاج و تخت، بلکه به عنوان یک اهرم چانه زنی در سایر موضوعات با ایالات متحده همچون پرونده ایران نیز به کار رود.