1

شاعران، زبان را تسليم نكنيد!

‎مليحه شهرياري

دكتري زبان و ادبِ غنايي، شاعر، پژوهش گر

‎شعرِ ناب كه رنگِ واژه‌هايي متفاوت را اختيار مي‌كند، براي استخوان‌بندي خود دل مي‌سوزاند و هيچ چيز را فدايِ تفاوت، قدرت و نگاه باني از روحِ خلصِ خود نمي‌سازد.

‎هموست كه دانسته از گذرگاهِ رنج وَرِ شاعران از ابتدا تا انتها فرصتي است غنيمت؛ و درويش مآبانه در احيايِ شعر و زبان مي‌كوشد.

‎به راستي چرا در زماني كه شاعران مي‌بايست خالقِ سبك و زبان خود باشند، در جست و جوي تقليدِ روشِ زبان قرون گذشته باشند؟

‎پاسخ به اين پرسش كه اگر در قرن‌هاي آينده بخواهد بازگشت ادبي رخ دهد، تفاوت اين سده با سده پيشين چه خواهد بود، اوقاتِ تاريخِ ادبياتِ معاصر را چه اندازه كسل و مكدر خواهد كرد!

‎توانشِ زباني چيزي نيست كه بخواهد تنها با چند سال تحصيل و پژوهش خود را رخ نماياند، دستاوردي است كه در زمان رخ مي‌دهد و حاصل انديشه‌اي است كه بارها آلياژِ واژه را به ريخته‌گري ذهن برده باشد و حاصلِ اين ذوب شدن، چيزي نباشد جز فرارويِ زماني.

‎بنابر آن چه گفته آمد همه چيز از واژه آغاز مي شود اما با واژه تمام نمي شود.

‎ذاتِ صبورِ شعر معاصر، ذاتِ پر جوش و خروشي است كه شايد از سرمايه‌گذاري بر شعر كهن ضرر نكند اما امتدادِ رژه بر خط تكرارِ زبان كهن، ويروسي است كه بيماري هاي نامكشوفِ آن را درماني نيست.

‎بنا بر آن چه گفته آمد زبان به عنوان بنيادي ترين ابزارِ بيان، در تيررسِ ديد شاعران معاصر قرار دارد، تا آن جا كه تكنيك و ممارستِ آن در شعر، پرهيز از هر گونه استعاره پردازي و آرايشِ مصنوعي را به دنبال داشته است.

‎از سويي پافشاريِ تيره زبان گرايان در شعر، زمينه سوء تفاهمي تلخ و بيدار كننده را مي‌نماياند تا آستاني كه شعر را به جاي يك آفرينشِ هنري، در حد يك پديده فني كم ارزش پايين مي‌آورند.

‎بي تعارف، از رشته كوه‌هاي رشيد و خوش منظرِ شعر كهن كه بگذريم، با خيلِ شاعرانِ كم توان روبه‌رو هستيم كه يا درك شايسته و بايسته‌اي از عصرِ خويش نداشته‌اند يا آن چه روزي پنداشته‌اند با شرايطِ كنونيِ جامعه و زيبايي‌شناسيِ امروزي سرِ ناسازگاري دارد.

‎بنابراين درك موقعيت‌هاي زماني- مكاني از موضوعاتِ موثري است كه از هوش‌منديِ شاعر تغذيه مي‌شود و شاعر را عادت مي‌دهد كه عادت نكند و زبان را تسليمِ رخوت و تكرار نكند.