محبوبیتِ از دست رفته
چندی پیش حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی دیدگاه جدید این حزب را درباره انتخابات 1400 مطرح کرد و گفت: «فهرستی از شخصیتهای مورد توجه و حمایت حزب آماده کردیم و تاکنون با رایزنیهایی که با این شخصیتها صورت گرفته اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهوری و محسن هاشمی رئیس شورای شهر تهران برای حضور و نامزدی در انتخابات اعلام آمادگی نکردند و تا امروز پیشنهاد حزب را نپذیرفتهاند. درباره دیگر شخصیتهای مورد توجه هم حزب در حال بررسی است تا نامزدی را که توانایی بیشتری برای تحقق برنامه جسورانه اقتصادی کارگزاران دارد، انتخاب کند.»
حزب کارگزاران بهتر میدانست که جهانگیری دردولت دوم و مشخصا از سال 97 به این سو آنقدر افول کرده که شانسی در انتخابات آینده ندارد و به همین دلیل روغن ریخته را نذر امامزاده کرد و گفت اسحاق جهانگیری پیشنهاد حزب را برای کاندیداتوری نپذیرفته است. اسحاق جهانگیری در بسیاری از محافل به عنوان نامزد نهایی کارگزاران سازندگی معرفی میشد، اما حالا با صحبتهای مرعشی، میتوان بحث نامزدی جهانگیری در انتخابات آینده را پایان یافته قلمداد کرد. به جز سخنان مرعشی، شنیده ها حاکی از این است که چند هفتهای است که رایزنیهای جهانگیری برای بررسی حضور در انتخابات ریاست جمهوری 1400 متوقف شده است. بهار 96 اولین بار بحث نامزدی اسحاق جهانگیری در انتخابات مطرح شد. آن زمان اصلاح طلبان احساس میکردند زمانی که اصولگرایان با تمام قدرت و قوا به صحنه آمدهاند، نیاز به فردی است که در مناظرهها کنار حسن روحانی قرار بگیرد تا وظیفه دفاع از دولت بر عهده او باشد و روحانی بدون آنکه وقتش را صرف پاسخگویی به رقبا بکند، از برنامههایش سخن بگوید. در آن مقطع گفته میشد محمدجواد ظریف یا اسحاق جهانگیری این وظیفه را بر عهده خواهند گرفت. شاید اشکال از نظام انتخاباتی ایران باشد که به نامزدها صرفنظر از میزان اقبال عمومی جامعه فرصت صحبت کردن برابر میدهد و جریانی که تعدد نامزد بیشتری داشته باشد، تریبون بیشتری به آن اختصاص خواهد یافت. به این ترتیب نیاز هست که یک نامزد، دوستانی در میان سایر نامزدها داشته باشد تا در زمان اضطرار از او حمایت کنند. گرچه همچنان افرادی با رای بسیار کم، مثل غرضی در سال 92، میتوانند از فرصت برابر با نامزدهای اصلی انتخابات استفاده کنند. به هر حال قرعه نامزد پوششی به نام اسحاق جهانگیری افتاد و او در انتخابات و به خصوص در بعضی از مناظرهها خوش درخشید. جهانگیری سال 96 آنچنان درخشید و تکههای سخنانش در مناظرات آنقدر بین بخشی از مردم دست به دست میشد که برخی همان زمان اینگونه تحلیل میکردند که اگر جهانگیری بماند، رای او از روحانی بالاتر است یا میگفتند جهانگیری رئیس جمهور آینده ایران است. محبوبیت اسحاق جهانگیری به حدی بالا رفت که عملا دوگانهای در دولت پیش آمد و جریان واعظی در دولت مشخصا در برابر او صفآرایی کردند و کار به جایی کشید که جهانگیری صراحتا گفت اجازه تغییر رئیس دفتر خودش را هم ندارد. ظاهرا تیم واعظی حتی در انتخاب وزرا و استانداران اجازه ابتکار عمل به معاون اول نمیدادند. نزدیکان جهانگیری معتقدند دلیل افول توانمندیهای دولت دوم روحانی نسبت به دولت اول همین بسته شدن دست اسحاق جهانگیری در دولت توسط تیم نوبخت و واعظی بوده است، اما مخالفان جهانگیری اعتقاد دارند او هیچ وقت یک مدیر موفق نبوده و پروژه دقیقی نمیتوان پیدا کرد که اسحاق جهانگیری پشت آن باشد. به این ترتیب نام جهانگیری حتی با قیمت دلار هم پیوند خورد و برای نخستین بار در تاریخ ایران نرخ دلار جهانگیری به عنوان یکی از چند نرخ دلار در کشور مشهور شد. عبدالله ناصری درباره اختلاف تیم واعظی و جهانگیری گفته: «این اختلافها و جدی نگرفتن مسائل از گذشته نیز وجود داشته است؛ به نحوی که در سهمیهبندی بنزین نیز نمود پیدا کرده بود و حتی مشاور رئیسجمهور و سخنگوی دولت نیز به صورت ضمنی آن را تایید کرده بودند؛ آنچه مسلم است، اختلاف وجود دارد و از قبل از حوادث اخیر در کشور نیز وجود داشته است. مدیریت دولت و در راس امور اجرائی کشور قرارگرفتن، امر بسیار خطیری است؛ به شکلی که شاید مهمترین نیاز آن، جدیت در کار است. این جدیت را ما از همان سال 92 در فعالیتهای جهانگیری مشاهده میکردیم؛ اما در راس دولت این مقوله وجود نداشت. این نبود جدیت شاید در دولتهای دیگر نیز وجود داشته؛ اما این دوره به شکلی عجیب بیشتر نمایان شد. معاوناول رئیسجمهور بارها به این علت قصد استعفا داشته است و این از همان دوره نخست دولت نیز وجود داشت اما به توصیه بسیاری از بزرگان این کار را انجام نداد و هر بار که اختلافها جدی میشد، زمزمه استعفا نیز بیشتر به گوش میرسید؛ اما به نظر ایشان سیاست صبر را در پیش گرفته تا در مدت زمان باقیمانده از دولت، التهاب جدیدی ایجاد نشود.
جهانگیری که زمانی بخت نخست اصلاح طلبان برای انتخابات 1400 بود، اکنون به مهرهای از دست رفته تبدیل شده که خودش بهتر از هر کسی میداند که کوچکترین شانسی در انتخابات آینده ندارد. همین موضوع بود که باعث شد کارگزاران نیز قید جهانگیری را بزند و آنها که گوشه چشمی به ائتلاف «جهانگیری و ظریف» داشتند، حالا تمام قد در پی ائتلاف «لاریجانی- ظریف» باشند
برخی از چهرهها نیز به ایشان توصیه کردند فضای دولت را نباید خالی کرد و از همین اختیارات محدود نیز باید به بهترین شکل در پیشبرد امور مردم بهره جست.» مردم ما از اسحاق جهانگیری یک خاطره بسیار تلخ دارند. اردیبهشت 97 بود که معاون اول در صدا و سیما و سایر رسانهها قاطعانه از عدم افزایش قیمت دلار صحبت کرد. دلار 4200 تومانی به نام اسحاق جهانگیری ثبت شد و قرار بود دولت با ثابت نگه داشتن قیمت دلار اقتصاد ایران را نجات دهد. حالا پس از دو سال و نیم، قیمت دلار هفت برابر بیشتر از آن زمان شده، هیچ حدی برای افزایش سرسامآور قیمت ارزهای خارجی وجود ندارد و در تمام این مدت رسانههای اصولگرا، رسانههای اقتصادی و حتی طنزنویسان و بسیاری دیگر دلار جهانگیری را دستمایه نقد و طنز خود قرار دادهاند. اینکه جهانگیری تا چه اندازه در تصویب دلار 4200 تومانی نقش داشته و چه کسان دیگری هم در این تصمیم حضور جدی داشتهاند، مشخص نیست اما او به عنوان یک سیاستمدار در تلویزیون از این طرح دفاع کرد اما پس از آن مسئولیت صحبتهای خود را نپذیرفت. البته اقتصاددانان لیبرالی همچون مسعود نیلی نیز در این میان نقش ویژه داشتند اما آنها استعفا کردند و پای خود را کنار کشیدند. حسن روحانی یکبار در مصاحبه با رضا رشیدپور در تلویزیون اشتباهی بزرگ کرد و به تاکید گفت خیال مردم از قیمت دلار راحت باشد که افزایش نخواهد یافت. از زمان افزایش عجیب و بیسابقه قیمت دلار، روحانی دیگر کمتر درباره وضعیت ارز صحبت میکند و با کنار کشیدن نوبخت از سخنگویی دولت، معمولا اظهارات درباره قیمت دلار بر عهده عبدالناصر همتی و اسحاق جهانگیری افتاده است. این دست اظهارنظرهایی که پیامدهای آن اتفاقا بیشتر وضعیت بازار را خراب میکند نیز بیش از پیش چهره جهانگیری را در افکار عمومی مخدوش کرده است. وقتی بحث انتخابات 1400 مطرح شد، بعضی تحلیلگران سیاسی میگفتند اسحاق جهانگیری گزینه مناسبی برای اصلاحطلبان است. او در سال 96 تایید صلاحیت شده بود و این امیدواری وجود داشت که در سال 1400 هم بار دیگر صلاحیت وی تایید شود؛ از طرفی جهانگیری در دولت، دوستان خوبی داشت و ارتباط خود را با احزاب اصلاح طلب مثل کارگزاران سازندگی حفظ کرده بود و در سایر احزاب اصلاحطلب هم دوستانی صمیمی داشت که میتوانست از لابی آنها برای بهرهمندی از حمایت حداکثری اصلاحطلبان بهرهمند شود، اما افکار عمومی چیز دیگری میگفت؛ لااقل تجربه دلار 4200 تومانی نشان داده بود که جهانگیری گزینه مورد اعتمادی برای مردم نیست. چهره جهانگیری که ستاره مناظرات انتخاباتی سال 96 بود با چهار اتفاق مهم مخدوش شد؛ یکی تخصیص ارز دولتی که به بزرگترین و گستردهترین تخلف سازماندهی شده در تاریخ ایران تبدیل شد. دیگری عملکرد مهدی جهانگیری برادرش بود که به شدت به او آسیب زد. اگرچه چهرههایی همچون حسام الدین آشنا سعی کردند از جهانگیری حمایت کنند و اینگونه مطرح کردند که «حساب اسحاق از برادرش جداست» اما همانقدر که افکار عمومی حساب حسین فریدون را از روحانی جدا میداند، حساب جهانگیری را هم از برادرش جدا میداند. مورد سوم ماجرای افزایش قیمت بنزین بود. اسحاق جهانگیری در جریان مناظرههای انتخاباتی زمانی که رقیب میگفت مبلغ یارانهها را بیشتر میکند، جواب تندی به رئیسی داد و گفت: «در دولت قبل 45 هزار تومان یارانه در جیب مردم گذاشته شد اما 200 هزار تومان از جیبشان برداشتند. حالا آقایان آمدهاند از فقر مردم استفاده ناصحیح میکنند. آقای رئیسی اگر 150 هزار تومان یارانه بدهید، برخلاف هدفی که میگویید عمل خواهد شد. تامین مالی افزایش یارانه سه راه دارد و غیر از این هیچ راه دیگری وجود ندارد؛ یکی افزایش قیمت حاملهای انرژی و افزایش قیمت بنزین است. راه دیگر کم کردن هزینههای دولت و ندادن حقوق پرستار و معلم یا ندادن بودجه دفاعی است. یا باید دست کنند در بانک مرکزی و پولهای بانک مرکزی را بردارند که آن هم یعنی تورم. در هر حالت 150 هزار تومان میدهند اما یک میلیون تومان در جیب دولت میگذارند و اقتصاد این کشور را نابود میکنند.»
این سخنان که زمانی به تندی توسط جهانگیری علیه رقیب انتخاباتی روحانی مطرح میشد، عاقبت توسط خود جهانگیری اجرایی شد و به این ترتیب دولت روحانی با دادن 90 هزار تومان یارانه، دست کم 700 هزار تومان از جیب مردم برداشت کرد. مورد چهارم عملکرد دولت روحانی به ویژه در دوره دوم بود. در واقع نه تنها منتقدان روحانی که حامیانش نیز از او رویگردان شدند و به شدت تیم روحانی را مورد انتقاد قرار دادند. در این میان طبیعی است تمام اعضای کابینه دولت از انتقاد بینصیب نمیمانند و اسحاق جهانگیری نیز یکی از چند چهره حلقه اول دولت روحانی است که جایگاه او در فاصله سال 96 تا 99 به سرعت تغییر و افول کرد. با این وصف جهانگیری که زمانی بخت نخست اصلاح طلبان برای انتخابات 1400 بود، اکنون به مهرهای از دست رفته تبدیل شده که خودش بهتر از هر کسی میداند که کوچکترین شانسی در انتخابات آینده ندارد. همین موضوع بود که باعث شد کارگزاران نیز قید جهانگیری را بزند و آنها که گوشه چشمی به ائتلاف «جهانگیری و ظریف» داشتند، حالا تمام قد در پی ائتلاف «لاریجانی- ظریف» باشند.