مخاطب میتواند حدس بزند از چه چیزی حرف میزنیم
بدون شک یکی از پرمخاطبترین تولیدات شبکه نمایش خانگی سریال آقازاده به نویسندگی و تهیهکنندگی حامد عنقا و کارگردانی بهرنگ توفیقی است. حامد عنقا پیش از این در «قلب یخی» نیز نشان داده بود علاقه زیادی به موضوعات ملتهب و چالشهای پرهیجان دارد و در این سریال نیز با بیان صریح و بدون سانسور، موضوعات اجتماعی و سیاسی را به شکل موفقی به تصویر کشیده است. بدون تردید «آقا زاده» نقطه عطف همکاری توفیقی و عنقا است.
به گزارش روزنامه «صبح امروز» در هفتههای پایانی پخش سریال «آقازاده» حامد عنقا (نویسنده و طراح و تهیهکننده این سریال) گفتگویی با ایلنا داشته که در ادامه بخشی از آن را میخوانید.
تحلیل ورودی شما برای ساخت این پروژه چه چیزهایی بود؟
خیلی ساده. یک دغدغهای داشتیم و فکری، و میخواستیم این را چه به جهت فکری و چه به جهت اجرایی پیاده کنیم. بخشی از این دغدغه از نگاه به اتفاقات روز جامعه میآمد و بخشی از آن هم حس نیاز و مطالبه اجتماعی و اینکه آیا در شبکه نمایش خانگی میشود کاری ساخت که بشود بدون اینکه حرف ریاکارانهای بزنیم از آنچه به آن معتقدیم، بگوییم و با گفتن این مسائل همچنان پرمخاطب باشیم. این چیزها را قبلا در شبکه نمایش خانگی در این سطح و حجم نداشتیم و این یکی از دغدغههای ما در ساخت «آقازاده» بود.
چه هدفی را در این چیدمان شخصیت آرام حامد تهرانی دنبال میکنید؟
ادراک من از جامعه امروز بر اساس خواندهها و شنیدهها و پروندهها و رسانهها و آدمهای مطلع و موثر جامعه است. آدمهایی که ساعتها خواهش کردیم، وقت گرفتیم، آنها صحبت کردیم و مصالحشان را شنیدیم. فکر نکنید «آقازاده» مثل بقیه سریالها است که شب تصمیم گرفتیم آن را مثل یک داستان عاشقانه بنویسیم و بعد آن را بسازیم. «آقازاده» مسیر راحتی را برای تولید طی نکرده است ولی الان واقعا وقت حرف زدن درباره این چیزها نیست. بعدها حرفهای شنیدنی زیاد خواهد بود.
سینا مهراد و امین تارخ به عنوان نماینده قشری هستند که مخاطب امروز میداند همه آنهایی که در این خاستگاه حضور دارند آدمهای سالم و پاکی نیستند و عموما با حفظ ظاهر و استفاده از قدرت هر کاری در این فضا میکنند.
نمیدانم این کلی نگری از کجا میآید ولی نماینده این قشری که از آن حرف میزنید در «آقازاده» کیست؟ امیر بحری. پس اشتباه نکنید. امیر بحری نماینده همان آدمهایی است که ظاهرشان علیهالسلام است و مدعی انقلابیگری. او با حاجرضا در جنگ حضور داشته و امروز آدمی است که عاشق قدرت و ثروت است و چشم روی فساد فرزندش بسته است و یا حتی زمینهاش را هم فراهم میکند. اشتباهی که میکنید این است که بحری را در جناح مقابل میگذارید. ولی در واقع بحری همان حاج رضا است که آلوده شده و زندگیاش به بیراهه رفته. اصلا قرار ما هم در «آقازاده» نقد افرادی مثل امیر بحری است. ما قرار نیست در سریال حاج رضا را معرفی کرده و روی آن زوم کنیم. حاج رضا تهرانیها برای جامعهای که من دوست دارم ببینم مفروضند، هر چند نادر باشند ولی میدانم که هستند و این از اندک امیدواری ماست.
شمایلی که از حاج رضا نشان میدهید بر مبنای کلیشهها است. در واقع چیزی بیشتر از یک خانه قدیمی و یک پیرمرد زاهد که فقط توصیههای خوب میکند، از او نمیبینیم.
حتی از کلیشه هم تعریف کلیشهای دارید، اتفاقا اینها کلیشه نیست. اینکه کسی ریش دارد و وضو میگیرد و نماز میخواند، کلیشه نیست. کلیشه آنجایی است که یکی ریش دارد و وضو میگیرد و همان واکنشی که ازش توقع داری را انجام میدهد. اگر میخواستم حاج رضا را کلیشهای نشان دهم وقتی میفهمد عروسش بدکاره است، او را ترک میکرد اما ما میبینیم که این کار را نمیکند. اتفاقا میخواهم بگویم امیر بحری کلیشه است. چون همان حرفها را میزند و همان کارهایی را میکند که تصورت از آدمهای ریاکار و دروغگویی دقیقا همین است ولی حاج رضا کلیشه نیست. حاج رضا کسی است که وقتی عروسش میخواهد از گذشته خودش بگوید، به او میگوید چاییات سرد نشود تا مانع حرف زدنش شود. ستارالعیوب بودن در جامعه ما جزو صفات کمیاب است. حتی میخواهم بگویم حامد هم در فیلم کلیشه نیست. شاید شمایل او شبیه بسیاری از جوانانی باشد که میتوانیم در جامعه ببینیم اما او هم مسیری را میرود که کمتر کسی به سمتش میرود. ایستادن روی عقیده و ایستادن روی عشق با همه بدنامی و حاشیهای که برایش میآورد.
کاراکتر امیر بحری را هم طوری طراحی کردید که تمام اخلاقهای بد و فسادها را یکجا دارد. زن مخفی دارد، پای منقل و بساط افیون مینشیند و پر از زد و بندهای آنچنانی است و حتی جلوه بیرونی زندگیاش هم یک کاخ عجیب و غریب است. لزومی داشت همه اینها در یک آدم جمع شود؟
فکر میکنید همه اینها برای یک نفر زیاد است؟ من اگر میخواستم به چندین پرونده واقعی مشابه وفادار باشم و عین زندگی آنها را در فیلم تعریف میکردم، مخاطب آنجا فکر میکرد از تخیلم استفاده کردم. واقعیت این است که متاسفانه در مورد امثال بحری خیلی بیشتر از آنچه که در سریال میبینید، در دنیای امروز شاهدش هستیم و وجود دارد. تازه بحری در برابر نمونههای واقعیاش کاری نمیکند. یک زن بد حجاب دارد که دوست ندارد کسی از آن خبردار شود. تازه دو زنه هم نیست. شما میگویید همه این صفات توی یک نفر جمع نمیشود؟ همین الان کسی را داریم که سه برابر این صفات را درونش جمع کرده و الان در زندان است.
در قسمت بیستم ما صحنههایی را میبینیم که از ماجرای واقعیاش کمتر از دو سال میگذرد. ماجرای کشته شدن همسر شهردار سابق به دست خودش. چرا این موضوع را در لابلای قصه جا دادید؟ چه لزومی داشت که پرونده به این سمت کشیده شود؟
اول که این تطبیق درستی نیست و اگر هم جایی ذهنتان به آن سمت میرود به خاطر شهرت بیش از حد آن پرونده است که همه جامعه در جریان جزئیات آن قرار گرفتند و برایشان آشناست. بحری، شهردار سابق نیست ولی اگر در ذهن مخاطب این شکلی است خب طبیعی است. لزوم آن هم بستر داستان است، شاید کسی دیگر اگر مینوشت شکل دیگری بود.
در طول قسمتهایی که تا امروز پخش شده همواره شمایلی از حاج رضا نشان دادید که گویا خیلی پرقدرت و بانفوذ است اما هیچ چیزی از آن نمیبینیم. در هیچ کجای این قصه برای شکلگیری عدالت شاهد حضورش نیستیم.
برای ما هم اینکه نیما بحری از رانت پدرش برای رسیدن به ثروت استفاده کند، هم اینکه حامد تهرانی برای حل پروندهای که در دست دارد متوسل به نفوذ و قدرت پدرش شود، بد و اشتباه است. حامد کارمند نهادی است که تشکیلاتی است، رئیس و مافوق دارد و میتواند کارش را قانونی پیش ببرد. پس هم استفاده نیما از پدرش رانت است هم استفاده حامد. اینکه چون هدف حامد خوب است پس از رانت استفاده کند اصلا خلاف عدالت است. هیچ وقت نمیبینیم حامد از پدرش کمک بخواهد. ما طبق توصیفی که از حاج حسن درباره حاج رضا میشنویم، میدانیم برایش کاری ندارد امیر بحری را یک روزه کله پا کند اما این کار را نمیکند چون اصولی دارد. تنها جایی که حاج رضا دخالت میکند جایی است که پای اخلاق به میان میآید. و برای همین ناموس به اتاق امیر بحری میرود و با او برخورد میکند. حتی در قسمت نوزدهم میبینیم که نیما بحری به حاج رضا میگوید من ماندم تو که میتوانی با یک تلفن همه چی را زیر و رو کنی چرا نمیکنی؟ و این تفاوت ریز و نامحسوسی است که بین امیر بحری و حاج رضا فرق میگذارد. حتی برای امر حق هم حاضر نیست خلاف مسیر برود و قدرت خودش را به رخ بکشد. امروز برای من و تو در این جامعه که زندگی میکنیم این حرفها خیلی فانتزی و دور از ذهن است. درست است؟ خب آرزویش را که میتوانیم داشته باشیم.
توقع مخاطب از سایه قدرتی که از حاج رضا نشان میدهید این است که ریشه تمامی فسادهایی که در حال رخ دادن است را با حضورش بخشکاند.
من این گونه نمیبینم متاسفانه. این یک نگاه ویترینی از یک ماجرای کاملا پیچیده است. این تحلیل که حاج رضا میتواند جلوی جریان فساد بایستد چیزی نیست که امکانش وجود داشته باشد. شاهد مثالش تمامی پروندههایی است که در حال شکلگیریاند. در این روزها شاهد برگزاری دادگاهی هستیم که نماینده دادستان در آن میگوید متهمین حتی علیه من هم پروندهسازیکردهاند. یک درصد احتمال این را میدهی که در عالم واقع پروندهای مثل نیما بحری و حامد تهرانی در دادگاه منجر به رای برائت نیما بحری شود؟ پس حاج رضا تهرانی با علم به کدام موضوع میتواند پیش از دادگاه حکم صادر کند که حتما نیما بحری گناهکار است و باید از قدرتش علیه او استفاده کند؟ به عنوان نویسنده بعضی از شخصیتهایی که مینویسم را دوست دارم. مثلا عاشق شخصیتی هستم که علاوه بر اینکه مسجد میرود و نماز میخواند و تمایلات مذهبی دارد اما در کنار آن چشم روی عیب دیگران هم میبندد. حاج رضا تهرانی شخصیت محبوب من در «آقازاده» است. مثل شخصیت حاج علی تهرانی در سریال «پدر» که ثروتمند است و سوار بنز میشود ولی وقتی میبیند کارگرش میخواهد عروسی کند دست در جیبش میکند و کلید بنز چند میلیاردیاش را به کارگرش میدهد. فردایش هم که میگویند طرف با بنز تصادف کرده، میگوید اشکالی ندارد و درست میشود. من این چیزها را تدین میدانم. من حاج رضایی که زخم زبان مردم را میشنود و در دفاع از خودش ریاکارانه حرف نمیزند را دوست دارم. او شخصیتی است که حتی وقتی نیما بحری به زندان میافتد از اینکه دستش را بگیرد و به او کمک کند ابایی ندارد. چرا؟ چون به توبه اعتقاد دارد. حاج رضا با عروسی طرف است که فیلم و عکسش را تمام شهر دیدند. ما مشکل پخش داریم و نمیتوانیم نشان دهیم چه چیزی از عروس حاج رضا پخش شده ولی مخاطب میتواند حدس بزند از چه چیزی حرف میزنیم. ولی حاج رضا به عروسش میگوید تو دیگر آن آدمی که عکسش دست مردم است، نیستی. فقط قیافهات شبیه اوست. من در این جامعهای که پسر را به جرم پدر همچنان فحش میدهند، دربهدرِ شخصیتی مثل حاج رضا هستم. میگویید در جامعه ما همچین آدمهایی نیستند؟ به قول قدیمیها برکت از این شهر رفته است؟ باشد، ولی حداقل فانتزیاش را که میتوانم داشته باشم. که تازه من میگویم فانتزی هم نیست و صد نفرشان را در همین شهر میشناسم که مانند حاج رضا زندگی میکنند.
این نقد یک جریان ایدئولوژی نیست که از اصل خودش فاصله گرفته است؟
نمیدانم. من از آرزوهایم میگویم. آرزویم این هست شخصیتی را نشان دهم که وقتی میبیند رفیق گنهکار و قاتلش در زندان گرفتار است، پیشش میرود و میگوید کاری از من برمیآید؟ من به هوالغفورودود که در یکی از قسمتها به آن اشاره کردم، اعتقاد دارم. ما ده شب روضه سیدالشهدا میرویم و این قصه را آنقدر شنیدیم که از فرط تکرار کلیشهای شده، حر با آن همه رو سیاهی وقتی نزد امام میآید، حضرت اباعبدالله(ع) به او میگوید سرت را بالا بگیر. من دنبال این فلسفه از دین هستم. در هر مدیوم و سریالی هم که باشد آن را مطرح میکنم. میگویید کلیشه است؟ میگویید دیگر همچین آدمهایی پیدا نمیشوند؟ من میگویم با چراغ در این شهر میگردم و بین هفتاد هشتاد میلیون جمعیت حتی اگر یک نفر را هم پیدا کردم، برایم کافی است.
ولی شاهد هستیم آدمهایی مثل حاج رضا دیگر تاثیرگذار نیستند. حتی در محله خودش هم دیگر کسی حرفش را قبول نمیکند و از او دوری میکنند.
دنیا محل ابتلا است و این یک امر طبیعی است. مردم محله حاج رضا او را قبول دارند ولی وقتی عکس عروسش را در شبکههای اجتماعی میبینند دچار تردید میشوند و رویگردان میشوند.
برای اینکه از آدمی مثل حاج رضا توقع چنین خطاهایی ندارند.
اشتباه میکنند. همین نگاه مطلقگراست که گرفتارمان میکند. حاج رضا به آنها چه میگوید؟ او بعد از تمام زخم زبانها به مردم محل میگوید شماها حق دارید. من هم مثل شما دو تا گوش و دو تا چشم دارم. من در بد امتحانی هستم. این آدم مورد علاقه من است که با تمام تلخیهای دنیا باز هم از صراط انصاف خارج نمیشود. حالا یک عده بگویند افکارم قدیمی و مذهبی و ایدئولوژی زده است. مهم نیست. من از چیزی دفاع میکنم که به آن علاقه دارم.
معرفی شما از یک شخصیت امنیتی-اطلاعاتی- قضایی به شکلی است که تمام اجزای زندگی او را میبینیم و با او همراه میشویم. شخصیتی مانند او چطور آنقدر راحت درگیر آدمی میشود که در اصطلاح امنیتی «پرستو» بوده؟
یکبار اول مصاحبه گفتم، مگر میشود «آقازاده» را بدون مشورت با بالاترین سطوح ساخت؟ فکر میکنید برای ما کاری داشت قصه را طوری تعریف کنیم که از همان قسمتهای اول این موضوع لو برود و مامور امنیتی ما وارد این ماجرا نشود؟ چرا تا امروز هیچ نهاد و هیچ فرد صلاحیتداری نسبت به آن اعتراض نکرده؟ چه کسی کارشناستر از متخصصین این حوزه است برای مشورت دادن به ما؟ چه کسی دلسوزتر است نسبت به خودشان؟ فلان آدمی که توییت میزند؟ یک عده خودشان را به تجاهل زدهاند. واضح است که «آقازاده» با مشورت بسیاری ساخته شده است. البته یکسری ملاحظاتی هست که سعی کردیم رعایت کنیم. مثلا میبینیم ارشد حامد تهرانی که نقشش را محمدحسین لطیفی بازی میکند، میگوید ما به سوژه اشراف داشتیم و او را زیر نظر داریم و این هم به معنای بیایراد بودن ما نیست.
ولی چرا قبل از ازدواج اقدام نکردند؟
در همان سکانس توضیح میدهد چون راضیه مدتهاست کاری نکرده و به زندگی عادی مشغول است. در بازی امنیتی به این موضوع میگویند سفید کردن سوژه.
یعنی در واقع ارشد حامد هم در این ماجرا رکب خورده است؟
رکب نخورده. تصور اشتباهی در جامعه از مامور امنیتی وجود دارد که تمام تلفنهای افراد بلااستثنا شنود میشود و تمام مدت زیر نظر نیروهای امنیتی هستیم. اینطور نیست. یک نیروی امنیتی برای گرفتن مجوز شنود باید کلی سند و مدرک به دادگاه ارائه کند تا قاضی قانع شود و به او دستور شنود بدهد.
ماجرای تذکر سازمان صداوسیما و ساترا به سازمان اوج برای تولید «آقازاده» و محتوای آن چیست؟
کلا این موضوع جعلی و ساخته ذهن بعضی از افراد است. اصلا اینها که گفتید در مقام تذکر دادن نیستند. من به عنوان تهیهکننده این اثر تا امروز هیچ تذکری از هیچ نهاد و سازمانی برای ساخت این سریال دریافت نکردم. این حرفهایی که در بعضی گروهها و کانالهامیخوانید بخشی از آن آرزوی نویسندگان آن است.