1

قانون گریزان بی‌فرهنگ!

مهناز اصغری

یک سوال ساده! آیا می‌توان با اجبار قانون، رفتارسازی کرد؟ یا در مقابل آیا می‌توان با رفتارسازی، فرهنگ‌سازی کرد؟ برای پاسخ دادن به پرسش فوق بهتر است نگاهی به رعایت محدودیت‌های اخیر همچون محدودیت تردد و کسب و کار و… بیندازیم.

به گزارش روزنامه «صبح امروز» درست زمانی که صنوف باید راس ساعت شش تعطیل می‌شد، عده‌ای به دنبال این بودند که از زیر کرکره تا نیمه پایین آمده فروشگاه وارد شوند و با احساس خرسندی، دست پر، از آن بیرون بیایند. در مقابل فروشنده نیز از رفتار خود راضی بود که هم به ظاهر قوانین را رعایت کرده و هم به خواسته خود که مخالف با قانون تعطیلی صنوف در ساعت شش بوده، احترام گذاشته است! در خصوص محدودیت‌های تردد شبانه نیز برخی، راهکاری مثل عبور از خیابان‌های فرعی و پوشاندن پلاک و… پیدا می‌کردند تا ثابت کنند که محدودیت برای آنها، فرصتی برای بیشتر تلاش کردن می‌سازد. به عبارتی این قبیل افراد زمانی که کاری غیرقانونی انجام می‌دهند که قانون و قانوگذار را به نوعی دور می‌زنند احساس پیروزی می‌کنند.

قانون گریزی از کجا نشات می‌گیرد؟

در واقع اگر بخواهیم واقع بین باشیم و گسترده‌تر به موضوع بپردازیم و آن را به بخش بیشتری از جامعه بسط دهیم، بخش کثیری از ما در مقابل نمود خارجی خود که مطیع قوانین هستیم، همیشه قانون گریز است و شاید به جد بتوان گفت این موضوع خصلت قالب برخی از ایرانیان است.

 

فریمانی: رفتار تحمیل شده با قانون، اگر هماهنگ با کار فرهنگی نباشد، به یک تغییر رفتار پایدار تبدیل نمی‌شود. چون فرهنگ‌سازی عموماً نیازمند جا افتادن مبانی فکری متناسب با آن و برخورداری افراد جامعه از شخصیت و روحیه متناسب با آن فرهنگ است

 

اما پرسش دیگر این است که این قانون گریزی از کجا نشات می‌گیرد و اصلا چه راهکاری برای فرهنگ مداری شهروندی وجود دارد که نه با زور قوانین و اعمال قانون و جرائم، بلکه با وجدان شخصی و میل و رغبت قلبی به سمت آن گام برداریم؟ مگر نه اینکه فرهنگ برخواسته از باورهای قلبی است و قوانین نیز پافشاری بر رعایت باورهای انسانی دارد؟ حال با این پیش فرض به سراغ صاحبنظران این حوزه می‌رویم.

نمی‌توان هر عادتی را به معنای واقعی کلمه فرهنگ نامید

یک جامعه شناس فرهنگی می‌گوید: فرهنگ مجموعه‌ای از امور مطابق با فطرت انسان است و نمی‌توان هر عادتی را به معنای واقعی کلمه فرهنگ نامید. در واقع عدم پایداری یک عادت اجتماعی و یا عناصر یک فرهنگ در اثر فطری نبودن آن است. وقتی یک فرهنگ دچار تزلزل باشد، هرگونه تغییری در آن محتمل خواهد بود و از هرگونه تهاجمی استقبال خواهد کرد.

 

عبدالهی: معمولاً در فرهنگ‌سازی توجه افراد به منافع بلندمدت و عمیقی است که به سهولت و سرعت قابل لمس نیستند. به طور نمونه در همین مورد اخیر اعمال محدودیت‌ها، بی شک با یک تعطیلی دو روزه وضعیت شهرها تغییری نخواد کرد

 

فریمانی در خصوص اینکه «قانون تا چه اندازه‌ای می‌تواند پدیدآورنده فرهنگ باشد» بیان می‌کند: اجبار قانون می‌تواند تا حدی یک رفتار خاص را بر جامعه تحمیل و البته گاهی نیز به مرور به فرهنگ تبدیل کند. اما در اکثر موارد، رفتار تحمیل شده با قانون، اگر هماهنگ با کار فرهنگی نباشد، به یک تغییر رفتار پایدار تبدیل نمی‌شود. چون فرهنگ‌سازی عموماً نیازمند جا افتادن مبانی فکری متناسب با آن و برخورداری افراد جامعه از شخصیت و روحیه متناسب با آن فرهنگ است.

وی ادامه می‌دهد: فرهنگ باید موجب دلنشین شدن رفتار و سهولت آن بشود و از یک منطق قوی و منسجم برخوردار باشد. فرهنگ باید حس آرمان‌خواهی و بالندگی افراد جامعه را ارضا کند. بی‌شک این اهداف از یک سلسله عادات خشک، بی‌روح و برآمده از اجبار قانون و شرایط تحمیلی برنمی‌آید.

دوگانگی شخصیت

این مدرس دانشگاه با اشاره به «اهمیت الزامات فرهنگی در مقابل الزامات قانونی» مطرح می‌کند: احساس استقلال افراد در اثر انجام رفتار بر اساس «الزامات فرهنگی» بیش از انجام رفتار در اثر «الزامات قانونی» شکل می‌گیرد و کمتر شکننده خواهد بود. در رفتاری که به خاطر قانون انجام می‌گیرد، ممکن است افراد جامعه دچار نوعی دوگانگی شخصیت شوند، به این معنی که این رفتارِ قانونی شخصیت خاص خود را می‌طلبد و زمانی که افراد جامعه از ترس قانون، و با شخصیت خودشان که تمایلی به آن رفتار ندارد، آن رفتار را انجام می‌دهند، به نوعی به دوگانگی شخصیت گرفتار خواهند شد، ولی در رفتار فرهنگی شخصیت افراد به گونه‌ای شکل می‌گیرد که آن رفتار را انجام دهند، لذا دیگر از دوگانگی شخصیت خبری نخواهد بود.

 منافع بلند مدت در فرهنگسازی

یک روان شناس اجتماعی نیز در خصوص تاثیر فرهنگ سازی در مقابل قانون اجباری می‌گوید: ضمانت شکل گرفتن رفتار در فرهنگ‌سازی، منافع دراز مدت و تعلقات روحی عمیق افراد است. در مقابل با قانون و یا شرایط اجباری محیطی، رفتار بر اساس منافع کوتاه مدت و معمولاً بدون وجود تعلقات عمیق شکل می‌گیرد.

عبدالهی ادامه می‌دهد:  قانون به شما می‌گوید: «کاری به معتقد شدن شما ندارم، به اینکه شما درک لازم از منافع این رفتار را پیدا کرده‌ای یا نه هم کاری ندارم، تو باید بر اساس پاداش و مجازاتی که برای این رفتار در نظر گرفته شده، این رفتار را انجام دهی». اما در مقابل در فرهنگ‌سازی، خود افراد بر اساس درک و تعلقی که به نتیجه رفتار دارند و با ضمانت وجدان، عقلانیت و ایمان به تصمیم خود به تنظیم رفتار می‌پردازند.

وی با اشاره به منافع بلند مدت در فرهنگسازی تصریح می‌کند: معمولاً در فرهنگ‌سازی توجه افراد به منافع بلندمدت و عمیقی است که به سهولت و سرعت قابل لمس نیستند. به طور نمونه در همین مورد اخیر اعمال محدودیت‌ها، بی شک با یک تعطیلی دو روزه وضعیت شهرها تغییری نخواد کرد و همه مردم باید مجاب به همکاری و رعایت شرایط شده باشند تا چرخه انتقال به مرور کاهش پیدا کند. در نتیجه تارگت‌ها برای بلند مدت در نظر گرفته شده است و نتایج آن نیز پس از چندی اعلام خواهد شد.

عبدالهی تاکید می‌کند: قانون مداری زمانی به درستی اجرا می‌شود که به یک باور عمومی تبدیل شود. رفتاری که فرهنگ شده و مورد علاقه عمومی قرار گرفته و در عقیده عمومی جامعه جایگاهی پیدا کرده، بیشتر توسط خود مردم مراقبت خواهد شد و نگاه آنها بیش از مراقبت مجریان قانون، دیگر آن را به انجام صحیح رفتار وادار خواهد کرد. به این ترتیب هزینه‌های گزاف وکم ثمر کنترل‌های قانونی را می‌توان با فرهنگسازی صحیح از بین برد و اگر همین هزینه‌ها و بودجه‌های دولتی که به عنوان نظارت بر قوانین صرف می‌شود، در بخش زیرساخت تغییر باورهای عمومی در دراز مدت به کار گرفته شود تاثیر چندبرابری خواهد داشت.

فرهنگ، مجموعه‌ای از هنجارها و باورها

به اعتقاد برخی کارشناسان غیرممکن است جامعه‌ای بدون معتبر دانستن قانون و مقررات به رشد و توسعه پایدار برسد. چراکه دوام و قوام هر جامعه‌ای به حفظ نظم اجتماعی آن جامعه بستگی دارد و نظم اجتماعی نیز میسر نخواهد شد. مگر اینکه هنجارهای تعریف شده جامعه مورد احترام افراد واقع شود. در مقابل در یک تعریف کلی می‌توان فرهنگ را نیز مجموعه‌ای از هنجارها و باورها دانست، اما اینکه چگونه باید این هنجارها را برای عموم مردم به نوعی تعریف کرد که قابل گریز نباشد، مبحثی است که بارها و سالها است که به آن پرداخته می‌شود. در این بد نیست اشاره ای به این موضوع نیز داشته باشیم که برای افرادی که مخالف باورهای عمومی گام برمی‌دارند و نه تنها به خود بلکه به دیگران صدمه می‌زنند، اگر اعمال قانون و جریمه بهترین و تنها گزینه نباشد، بی‌شک یکی از گزینه‌های تاثیرگذار است.