1

تار آخرین معشوقه زیبا

سعید بابایی

ساخت ساز خود حدیث عشق و هنر و احساس است که در سازنده جاری می شود و آنگاه که بر دست و پنجه هنرمندی می نشیند ، جان می گیرد و قطره احساس نوازنده از گوشه دست سازنده بیرون می جهد و مخاطبین خود را به وجد می آورد . ساز تاری قدیمی دارم و نمی دانستم چرا قدری گز می زند و پرسان پرسان به سازنده ای رسیدم که مشکل بیست ساله سازم را با نگاهی از عمق جان فهمید و حالا سازم را از جان بیشتر دوست می دارم . نامش علی پرندیان و کارگاهی که بوی عشق از آن می آید . اهل خانواده ای فرهنگی و اهل هنر . و پدری که  افسر ارتش و نوازنده آکاردئون بوده است. در ادامه گفت و گویی داشتم با این سازنده ساز تا از چند و چون عاشقیش پرده برداریم:

در حسرت ساز

در ابتدای صحبت‌هایش از روزهای کودکی می‌گوید و حسرتی که در دلش مانده‌است: من در مشهد وبه دنیا آمده ام و همراه مادر و پدر بزرگم که از معلمین قدیمی بود و بسیار دانا و اهل کتاب، بزرگ شدم. کتاب و کتابخوانی در سنین نوجوانی و جوانی من را به ادبیات فارسی و علوم اجتماعی علاقه مند کرد. از همین رو در رشته‌ی علوم اجتماعی (جامعه شناسی)تحصیل دانشگاهی کرده ام. از جوانی در کنار کتاب موسیقی بودم و رابطه ی عمیق من با آثار کلاسیک ایرانی بنام داریوش رفیعی، شجریان و همچنین موسیقی پاپ اما پاپ فاخر دهه ی شصت . از سنین نوجوانی عشق به موسیقی انگیزه ی خرید یک ویولون را در من بیدار کرد، ویولون را به هزار زحمت خریدم و راهی کلاس استاد فرود بهروز شدم .متاسفانه شرایط استفاده از محضر ایشان محیی نشد. حسرت ویولون نوازی با من بود و بود تا اینکه با استاد حسین شاهی آشنا شدم که در کوچه ی جاوید خیابان خواجه ربیع کارگاه ساخت ساز داشت. او نوازندگی هم می کرد البته بیشترسه تار . آن زمان بیست و یک سال داشتم و سال دوم تحصیل در دانشگاه تبدیل شدم به شاگرد استاد.

از بام تا شام در کارگاه استاد

پرندیان روزهای جوانی در کارگاه را باشوق تمام وصف می‌کند: ایشان به شیوه ی استاد قنبری مهر ساز می ساخت. پنجه قنبری که طرح آن برگرفته از پنجه ی ویولون است .در حقیقت در این یک سال اصول و کلیات ساخت تار را فراگرفتم.چون این گرایش به ساخت تار پنجه ویولونی در من ماندگار نشد و تار اصیل ایرانی ما را شیفته خود کرد. ساختارمندی و اندامگونه بودن دو کلید واژه ی مهم در شناخت ساز تار هستند. تار دارای ساختار است به این مفهوم که تشکیل شده از مجموعه ای از اجزای به هم مرتبط که با نظم خاصی با یکدیگر همکاری می کنند تا نتیجه ی نهایی یا همان صدای موسیقایی حاصل شود. کافی است که در میان یکی از اجزای ساختار تار خللی وجود داشته باشد و نتواند نقش خود را ایفا کند.

 

این ساز آنقدر با جان و روح انسان عجین و جفت بوده است که ما خود را در او دیده ایم نگفته ها و آرزوهای درون را به زبان نغمه های تار بیان کردیم و ازین روست که موسیقی ردیفی ایرانی با ادبیات و کلام ایرانی یگانگی دارد. نغمات تار عین کلام است منتهی حروف آن از جنس صدا هستند

 

به صورت زنجیره وار  تمامی اجزای ساز تخت تاثیر قرار می گیرند و صدای ساز تار نا خوش آیند می شود. مثلاً  اگر شیطانک ساز اشکال داشته باشد. این اشکال در هنگام نوازندگی باعث درگیری سیمها با سطح پرده ها,از بین رفتن هارمونی بین نتها و بسیاری اشکالات دیگر خواهد بود. گاهی پیش می آید که در یک نگاه کاسه ی تار بسیار عالی تراش خورده ،دسته عالی است؛خرک مناسب است اما همین شیطانک به تنهایی اثر مثبت کاسه خوشتراش را خنثی خواهد کرد.

صدا از زیر غبار رها می‌شود

این سازنده ساز در ادامه از عشق سازنده به معشوقش که همان ساز است می‌گوید: صدای بسیاری از کاسه های تار در زیر غبار پنهان است.ما با مرمت کردن و بازسازی کردن آن صدای زیبا را از زیر غبارها بیرون می آوریم و به فعلیت می رسانیم. زیبایی سازها محصول کار هزاران چشم زیبابین عاشق است.هزاران سازنده عمر خود را وقف جمال شناسی ساز کرده اند و هزاران نوازنده این زیباییها را محک زده اند و  این روند طی تاریخ ادامه یافته است. مشارکتی میان عاشقان زیبایی طی صدها سال .سازها اینچنین صاحب جمال شدند.ساز مجسمه ایست که از بدو تاریخ پروسه ی ساخت آن شروع شده و  هرلحظه چشمی عاشق به او نگریسته ،و بر جمال او خطی و خالی افزوده است و این ادامه یافته است تا زمانه ی ما. تار معاصرترین ساز ایرانی است .گل سر سبد سازهاست .در میان سازهای ایرانی  آخرین معشوقه ی زیبا تار است .تمام زیبارویان آمده اند یکی پس از دیگری ، دستی زده بر دستی وان ساغی هر هستی باساغر شاهنامه . این ساز آنقدر با جان و روح انسان عجین و جفت بوده است که ما خود را در او دیده ایم نگفته ها و آرزوهای درون را به زبان نغمه های تار بیان کردیم و ازین روست که موسیقی ردیفی ایرانی با ادبیات و کلام ایرانی یگانگی دارد. نغمات تار عین کلام است منتهی حروف آن از جنس صدا هستند.

خلوص نیت از عناصر ضروری در رابطه‌ تارساز با تار است

پرندیان با اشاره به  شباهت عجیبی به پیکره ی انسانی با تار ادامه می‌دهد: سازنده ای که شبانه روز با این کاسه محشور بوده و نوازنده ای که در عاشقانه ترین لحظات این ساز را در کنار گرفته؛کم کم معشوقی در اوج تناسب خلق کرده است. به راستی شکل کاسه ی تار آنقدر متناسب است که زیباترین ها هم به گرد پای آن نمی رسند. رابطه ی عاشق و معشوق در هجر دایم و وصل مدام . نگاه من به تار چندین بعد دارد با چندین چشم به او می نگرم ولی برای دیدن او دو چشم دیگر می خواهم .این دو چشم کافی نیست. تار معشوقی است که عمر را در پی رسیدن به او داده ام و اگر باز هم متولد شوم از همان اول زندگی لحظه لحظه ی عمر را در پای او خواهم ریخت. تار سازی هنریست که تا بی نهایت ادامه دارد.تا بی نهایت می توان در پی آن بود و مدام آن را خلق کرد.ما هم در انتظار شنیدن اولین  صدای اوهستیم  و هم پس از چندین هفته مرارت  به او دست می یابیم،یعنی در هجر و وصل مدامیم.شرب مدام خوش است.بی وقفه نمی دانم هجر و انتظار خلق او شیرین‌تر است یا لحظه ی تولد و نغمه سر دادن او. این رابطه باید خالص باشد، چنانچه ذره ای انگیزه ی دیگر اعم از پول ،شهرت در آن باشد دیگر تار متولد نمی شود. نوزادی ناقص خواهد آمد با دردهای لا علاج. خلوص نیت از عناصر ضروری در رابطه‌ی تارساز با تار است.باید نیت ما ورای هست و نیست باشد.نیتی از جنس نور در فلسفه ی اشراق سهروردی .یکی از یازان همراهم من در مسیر سازسازی که نوازنده ای عاشق و پاک نیت بود از همان ابتدا حرفی زد که آویزه ی گوش کرم . گفت تو تار می سازی فقط برای دلت و در آخر به مشتاقان هدیه می دهی  .

تار اثری جاندار است

این استاد تارساز با بیان اینکه ساز اثری هنری است، تاکید می‌کند: تار نشانه های یک اثر هنری را دارد. اول از همه ،در میان حرفه های گوناگون آنها هنر محسوب می شوند که در حین انجام آنها انسان احساس خلاقیت کند و این اتفاق در هنگام ساخت ساز می افتد.هر ساز شخصیت صوتی و احساسی مخصوص به خود را دارد و موجودی جاندار است. دیگر نشانه ی هنر بودن سازسازی بیان هنری است.اینکه ساز  تخت تاثیر روحیات و حال و هوای آفریننده ی خود قرار دارد. هر ساز  تجمیع لحظاتی  است که من حال خوش داشته ام .یگانه بودن و منحصر به فرد بودن یک اثر هنری خط فاصل هنر و کار صنعتی است.کالاهای صنعتی مشابه هم هستند تنوعی ندارند.در سازسازی با وجود قوائد و اصول مشترک و اندازه های استاندارد شده، تولید صدا یگانه است. لحن و جنس صدا در میان چند ساز اعلا  با احتساب کیفیت ثابت و درجه ی کیفی واحد،تفاوتهای خاص خود را دارد.

خودم را در او و او را در خودم می بینم

پرندیان با بیا اینکه خودم را در او(تار) و او را در خودم می بینم، ادامه می‌دهد: گاهی احساس می کنم که تیشه ی ساز تراشی ادامه ی دست من است و ساز هم ادامه ی تیشه. تمامی سازها را در لحظاتی  از شبانه روز ساخته ام که فقط و فقط به او می اندیشیدم .در آن لحظات هیچ فاصله ای میان من و ساز نیست .ما یکی می شویم. پس از شکل دادن به سر و گوش این یار جانی، گاهی او را از جایش بلند می کنم و در بر می گیرم .آخر باید ببینم که رفتارش با نوازنده خوب است یا نه؟ این جریان همچنان ساعتها ادامه دارد.مدام در زوایای  او سیر می کنم ،قسمتهایی را می تراشم و مجدد به او می نگرم تا آنجا که اندامش رعنا شود و هیچ خللی در او نباشد. ساز خوب  ونوازنده به وحدت می رسند. شکل کاسه ی تار دقیقا با محل نشست ساز بر روی پا مطابق دارد. یکی از مهمترین خصوصیات سازهای ایرانی احساس  راحتی و_ بهتر بگویم_رهایی نوازنده در حین ساز زدن است.آخر هدف موسیقی ما هم رهایی است. بر همین اساس ساز های ایرانی و به ویژه ساز تار به گونه ای طراحی شده اند که با فیزیک بدن انسان هماهنگی کاملی دارند.

ساز تار در شکل اصیل خود برای نسل ما یک معما است

این استاد با ابراز تاسف از مسیر ساخت سازها که  رو به کمال ندارد، تشریح می‌کند: هنر سازگاری به صورت سینه به سینه منتقل می شده است و از استاد به شاگرد علاوه بر این ارتباط موثر با نوازندگان زبده ی دوران ضامن حفظ کیفیت این هنر بوده است. پس از در گذشت شاگردان یحیی خان این رشته قطع می گردد و دیگر استادی وجود ندارد که  رموز این هنر را بداند و به دیگران منتقل کند. کوششهای بسیاری برای فهم سازسازی اساتید قدیم انجام شده و می شود ,اما هنوز که هنوز است فاصله ی کیفی تار یحیی و برادران صنعت که شاگردان او بودند با تارهای زمانه ی ما بسیار زیاد است. از طرف دیگر  ارتباط جدی هنری که میان سازگران قدیم  و نوازنده وجود داشت . ماهیت هنری خود را از دست داد و قضاوت ساز تحت تاثیر حواشی مالی قرار گرفت.  ساز تار در شکل اصیل خود برای نسل ما یک معما است.در این حال چگونه می توان سخن از کمال یافتن آن کرد.