مردی که معادلات را تغییر میدهد
علی روغنگران
این روزها بسیاری از فعالان سیاسی بر یک نقطه اشتراک دارند که اگر محمدجواد ظریف برای انتخابات 1400 کاندیدا شود، شرایط تمام نامزدهای انتخاباتی اصولگرا و اصلاح طلب تحت الشعاعِ حضور او قرار خواهد گرفت. کما اینکه پس از پیروزی جو بایدن دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برخی از فعالان سیاسی به سرعت تصاویری از محمدجواد ظریف منتشر کردند و از او خواستند در انتخابات ریاست جمهوری نامزد شود. در روزهایی که همه وانمود می کنند نتیجه انتخابات آمریکا برای ایران هیچ اهمیتی ندارد، ظریف تنها چهرهای است که بدون سانسور گفت: “حتما میان بایدن و ترامپ برای ایران تفاوت وجود دارد.”با پیروزی جو بایدن شرایط به سرعت تغییر کرد و فعالان اقتصادی هم خیلی زود احساس کردند که با ورود بایدن ممکن است تغییراتی در وضعیت تحریمهای شکننده دوران ترامپ علیه جمهوری اسلامی ایران ایجاد شود. در اولین روز کاری هفته گذشته دلار افت محسوسی داشت و به 25 هزار تومان رسید و هرچند با اعلام خبر احتمال افزایش تحریم علیه ایران در 10 هفته باقیمانده دولت ترامپ و همچنین شایعه احتمال حمله آمریکا به ایران، بار دیگر دلار کمی افزایش یافت اما وضعیت کلی به این صورت بود که این اطمینان به بازار اقتصادی ایران داده میشد که با حضور بایدن و تیمی که برجام را تصویب کرد، شرایط به نفع ایران رقم خواهد خورد و با بازگشت آمریکا به برجام، از فشار اقتصادی به ایران کاسته خواهد شد. این ظاهر ماجراست، نکته مهم اینجا بود که چه کسی مسئولیت مذاکره را بر عهده خواهد گرفت؟ ظاهرا با پیروزی بایدن، فعالان سیاسی به این نتیجه رسیدهاند که محمدجواد ظریف بهترین گزینه ممکن برای سال 1400 است. کسانی که این ایده را مطرح کردهاند معتقدند نباید به سراغ کاندیدای اجارهای همچون لاریجانی رفت و به همین علت ظریف را بهترین گزینه ممکن میدانند. اخباری در چند روز گذشته شنیده شده که پیشنهادهای جدی به ظریف شده و او وعده داده که به آن پیشنهادها فکر خواهد کرد. اگرچه پیروزی بایدن نام محمد جواد ظریف را بار دیگر به عرصه عمومی سیاست ایران کشانده است، اما این تنها یک سوی ماجراست و از هم اکنون جریان سیاسی که به خاطر شهادت سردار سلیمانی از ترامپ متنفر بود، حالا اصرار دارد جو بایدن هم در این تصمیم مقصر بوده و ایران حق ندارد با او مذاکره کند.
اگرچه پیروزی بایدن نام محمد جواد ظریف را بار دیگر به عرصه عمومی سیاست ایران کشانده است، اما این تنها یک سوی ماجراست و از هم اکنون جریان سیاسی که به خاطر شهادت سردار سلیمانی از ترامپ متنفر بود، حالا اصرار دارد که جو بایدن هم در این تصمیم مقصر بوده و ایران حق ندارد با او مذاکره کند. به این ترتیب نخستین پالسهای ادامه تقابل و درگیری با آمریکا خطاب به ظریف از همین ابتدا شنیده شد
به این ترتیب نخستین پالسهای ادامه تقابل و درگیری با آمریکا خطاب به ظریف از همین ابتدا شنیده شد. وضعیت سیاسی اقتصاد ایران به خصوص در دو سال گذشته به شکلی بوده که به نظر میرسد با تداوم تحریمها، اقتصاد کشور در آستانه فروپاشی قرار بگیرد و دیر یا زود با سعید جلیلی یا محمدجواد ظریف یا ابراهیم رئیسی یا اسحاق جهانگیری یا هر چهره دیگری در نهایت مذاکره اتفاق خواهد افتاد اما جریان ارزشی کشور قائل به هیچگونه مذاکرهای نیست. ماجرا تنها یک تفاوت جزئی دارد؛ فشاری که جریان اصولگرای ارزشی داخلی به چهرههایی همچون ظریف میآورد، بسیار عظیمتر از انتقادهایی است که ممکن است به سیاستمداران خودی همچون رئیسی و قالیباف بشود. این یعنی بزرگترین چالش ظریف از جایی آغاز میشود که اگر روزی بپذیرد و برای ریاست جمهوری اعلام آمادگی کند، برای مذاکره دست بالا را نخواهد داشت؛ چه آنکه مذاکره خارجی به حمایت داخلی نیاز دارد و ظریف با توجه به سوابق سیاسیاش نخواهد توانست شرایط انسجام و اقتدار داخلی را برای مذاکرات خارجی فراهم کند؛ مگر آنکه اوضاع به گونهای پیش برود که با حکم حکومتی همه ناگزیر از اطاعت شوند. اگر چنین فرضی هم اتفاق بیافتد، باز مشکل دیگری وجود دارد که حامیان ظریف باید درباره آن فکر کنند؛ محمد جواد ظریف هرچند دیپلمات بسیار باهوش، مسلط به ادبیات سیاسی و فهم بینالملل از مناسبات جهان است، اما نشان داده در مناسبات داخلی نقطه ضعفهایی دارد. استعفا و پس گرفتن آن به خاطر دعوت نشدن به برنامه حضور بشار اسد در تهران یکی از نمونههای ضعف ظریف در سیاست داخلی بود. از سوی دیگر چنین اتفاقاتی اگرچه با واکنش سریع ظریف روبرو شد، اما نشان داد در مسائل حساس و استراتژیک جمهوری اسلامی همچون سوریه و لبنان، نه دیپلماسی ظریف که چهرههای دیگر تصمیمگیر هستند و در این مواقع نظام به گزینههای قابل اعتماد صددرصدی خود اتکا میکند. با این فرض اینکه حاکمیت او را در قالب ریاست جمهوری پذیرا باشد هم از سوالاتی است که سخت بتوان به آن پاسخ داد. در حوزه سیاست داخلی این اتهام به او زده شد که «خندهاش برای خارجیها و اخم و دعواهایش برای داخلیهاست» مقصود منتقدان از این جمله اختلافات بزرگی بود که ظریف با نمایندگان اصولگرای مجلس دهم داشت و در دفعاتی به جدال لفظی شدید هم انجامید. نیمی از مجلس دهم نمایندگان اصلاح طلب و میانه رو بودند که تلاش میکردند جلوی تندوری های مجلس را بگیرند. به فرض اینکه ظریف بپذیرد، وارد عرصه رقابت شود، این بار باید از خود بپرسد که با دستکم 280 نماینده اصولگرای مجلس یازدهم چه خواهد کرد؟ آیا او توان تعامل با آنها را دارد یا مهمتر اینکه اساسا اصولگرایان مجلس یازدهم حاضرند با سیاستمداری چون ظریف که حتی برخی از آنها او را نماد خیانت میدانند، تعامل کنند. اگر بنا باشد برای هر تصمیم، حکم حکومتی صادر شود، وضعیت بسیار پیچیده خواهد شد. در حال حاضر گفته میشود ظریف محبوبترین وزیر دولت روحانی است. هیچ نظرسنجی برای این گزاره در دست نیست اما شواهد نشان میدهد چنین گفتهای چندان هم دور از واقعیت نیست. شاهد ماجرا نگاهی به وضعیت سایر وزرای دولت است! شاید این محبوبیت، زمانی به کارش بیاید اما نکته مهمتر این است که خودش معتقد است کاری از او میخواهند که «بلد نیست انجام دهد» ظریف میگوید تخصصش در سیاست خارجی و دیپلماسی است و اداره کشور را بلد نیست، شاید در این جمله شکسته نفسی هم وجود داشته باشد، اما بخشی از حقیقت ماجرا هم در آن نهفته است. معمولا سیاستمداران حوزه داخلی با تمام ضعفهایی که دارند، آموختهاند، فشارها را خوب تحمل کنند و به خاطر یک تیتر کیهان، روی ویلچر نمینشینند. برخی فعالان سیاسی برای رفع مشکل داخلی، پیشنهاد دادهاند که یک معاون اول بسیار قوی باید در کنار او حضور داشته باشد تا بتواند حوزه درون کشور را مدیریت کند. این نیز پیشنهادی است که قابل اجراست اما اگر دقیقتر آن را بررسی کنیم، این سوال نیز مطرح میشود که اگر چنین گزینهای وجود دارد، چرا خود او برای ریاست جمهوری اقدام نکند. شاید گفته شود ظریف توانایی گرفتن رای مردم را دارد. در چنین صورتی نیز ظریف میتواند از آن گزینه حمایت کند و از حامیانش بخواهد به گزینهای که معرفی کرده رای بدهند. ظریف گزینه بسیار توانمندی است که در دولت روحانی توانست قابلیتهای خود را اثبات کند. او در تمام سفرهای خارجی بعد از برجام (تا زمان لغو توافق هستهای) فعالان اقتصادی را با خود به کشورهای دیگر میبرد تا آنها بتوانند پروژههای خارج از کشور را انجام دهند و ارز به کشور وارد کنند. تا آنجا که میشد در معاونت اقتصادی تغییراتی ایجاد کرد و پیشرفتهایی به دست آمد؛ پیشرفتهایی که البته با خروج آمریکا از برجام به بن بست خورد. تمام این اقدامات اما این معنا را نمیدهد که وظیفه دیپلمات و سیاستمدار یکی است. او در حوزه سیاست خارجی موفق است اما این به آن معنا نیست که در سیاست داخلی خصوصا مواجهه با تندوهای داخلی نیز موفق خواهد بود. معمولا مخاطبان برندهایی همچون ظریف، به علت علاقمندی به سیاستمدارشان، مشکلات را نمیبینند و فقط خواهان آن هستند که گزینه مورد نظرشان روی کار بیاید.