1

تحقیر آمریکا به سبک تزار

علی روغنگران

ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه  معتقد است که چین و آلمان به سمتی می‌روند که موقعیت آمریکا را تهدید می‌کند. به گفته او “چین و آلمان هم‌اکنون به سمت قدرت بزرگ بودن از حیث تاثیرات سیاسی و اقتصادی حرکت می‌کنند و کشور‌هایی مانند برزیل و آفریقای جنوبی در حال تقویت مواضع خود هستند.”

اخیرا پوتین اظهارات جنجال برانگیزی داشته به عقیده او “آمریکا از تغییرات در دنیا مستثنی نیست.”

او افزود: «دنیا و نظام جهانی از زمان پایان جنگ جهانی دوم که در آن، اتحاد جماهیر شوروی، آمریکا و انگلیس بر آلمان نازی پیروز شدند، در حال تغییر است و دوره هیمنه کشور‌های بزرگ بر دنیا به سر آمده است و کشوری مانند ایالات متحده آمریکا بعید است که بتواند همچنان از این قضیه مستثنا باشد.»

به نظر می رسد که ادعای پوتین تا حدودی درست است. در تاریخ معاصر آمریکا بعد از دو اتفاق – روی کارآمدن نومحافظه کاران از زمان ریگان دردهه 80 میلادی و پایان جنگ سرد در 1992- آمریکا دچار افول اخلاقی و ضعیف سیستمی شده است. با روی کارآمدن ریگان به عنوان نخستین گزینه نئوکان‌های افراطی، آمریکا وارد لاین جدیدی شد که در آن خودمحوری، خودستایی، جهان گریزی، مقررات ستیزی بین‌المللی و… مبنای کار قرار گرفت. بعد از ریگان نوعی خودستایی و غرور بر ارزش‌های جامعه آمریکایی حاکم شد که باعث شده آمریکا از چشم دنیا بیافتد. در دوران ترامپ نیز تمام این خصوصیات دیده می‌شود، در حالی که این وضعیت دیگر برای دنیا قابل قبول نیست. آمریکای امروز دیگر آمریکای دهه پنجاه تا 70 نیست. غیر از رقبای قدرتمندی که در حال ظهور هستند، ساختار آمریکا هم با مشکل روبه‌رو است. جامعه آمریکا پر از گسل است و به سرعت تعداد این گسل‌ها افزایش می‌یابد که هم بین دولت و مردم و هم بین کل مردم نوعی تضاد طبقاتی و فرهنگی ایجاد کرده است. بیشتر تقصیر هم به گردن دو حزب جمهوری خواه و دموکرات است. البته اینکه گفته می‌شود آمریکا روبه افول گذاشته معنایش این نیست که مثلا تا 10 سال دیگر کار آمریکا تمام است و فرو می‌پاشد. آمریکا کشوری است که اگر درهایش را به روی کشور‌های دیگر هم ببندد می‌تواند مدت ها به حیات خود ادامه دهد. وضعیت این کشور از جهت اقلیمی و حاصلخیزی، ثروت و… بسیار خوب است. آمریکا از سه طرف با آب ارتباط دارد و در موقعیت بسیار مهم و پر امتیازی است. با این حال از نظر ساختار سیاسی و مناسبات اجتماعی دچار تزلزل شده است و البته هر روز در حال کاسته شدن از امتیازاتش است.

درباره اشاره پوتین به آلمان به عنوان یک رقیب برای آمریکا باید گفت که دو کشور در دنیا سطح اطاعت پذیری بالایی دارند اول آلمان و بعد ژاپن. در هیچ کشوری در دنیا در این حد مردم نسبت به دولت اطاعت‌پذیری ندارند. این امتیاز بسیار مهمی است. همین امتیاز کمک کرده که آلمان به قدرت شماره اول اقتصادی اروپا و قدرت اقتصادی سوم دنیا تبدیل شود. آلمان در مسیر قدرتمند شدن از جهت صنعتی، اقتصادی و حتی اجتماعی است. سیستم بهداشتی آلمان را حتی آمریکا هم ندارد. اما درباره چین باید با تامل اظهار نظر کرد. این کشور اگر چه از نظر اقتصادی قدرت دوم جهان و به سرعت در حال پیشروی برای گرفتن آمریکاست، اما از نظر ساختاری دچار مشکلات فراوانی است. چین نتوانسته است تمام نهادهایش را همزمان حرکت دهد و توسعه در سه فاز سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در این کشور بزرگ رخ نداده است. توسعه چین اقتصادی است و در حوزه‌های سیاسی و فرهنگی رشد اندکی داشته است؛ بنابراین چین باید ساختار سیاسی و اجتماعی خود را تغییر دهد تا بتواند به عنوان یک الگو در سطح دنیا معرفی شود. چین یک قدرت اقتصادی است، اما یک نماد و ساختار مطلوب نیست. به این ترتیب چین نمی‌تواند به این زودی الگوی مناسبی برای جامعه بین‌الملل شود.

ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه اخیرا گفته است: «دنیا و نظام جهانی از زمان پایان جنگ جهانی دوم که در آن، اتحاد جماهیر شوروی، آمریکا و انگلیس بر آلمان نازی پیروز شدند، در حال تغییر است و دوره هیمنه کشور‌های بزرگ بر دنیا به سر آمده است و کشوری مانند ایالات متحده آمریکا بعید است که بتواند همچنان از این قضیه مستثنا باشد»

 

الگوی قدرت نظامی هم دیگر به پایان رسیده‌است. دنیا حالا در مسیر اقتصاد حرکت می‌کند. حتی نظامی‌گری تابعی از اقتصاد شده است. ایران در حال تبدیل شدن به یک قدرت نظامی در منطقه است، اما کُمیت اقتصای‌اش لنگ است. نگاه مردم به دنیا اقتصادی شده است، حتی نگاه آدم‌ها به هم اقتصادی شده است؛ بنابراین سیاست و نظامی‌گری تابعی از اقتصاد است. کره شمالی بمب اتم دارد، اما رهبرش به خاطر گرسنگی مردم گریه می‌کند. بعد از جنگ سرد دنیا قدم‌های مهمی به سمت اقتصادی شدن برداشته است. نظامی‌گری دیگر نمی‌تواند حرف اول را بزند، چین هم به همین دلیل موفقیت‌های چشم‌گیری کسب کرده است. روسیه نمونه بارزی در این باره است کشوری که از نظر نظامی قویتر از آمریکاست، اما چون توان اقتصادی ندارد نمی‌تواند خود را در طیف رقبا ببینید.  سخنان پوتین جنبه تبلیغاتی هم دارد. پوتین با این سخنان می‌خواهد موجب تحقیر آمریکا شود و امتیازاتی به چین و آلمان بدهد. روسیه از گذشته‌های بسیار دور روابط نزدیکی با آلمان داشته، آلمان اولین کشوری بود که روسیه را در زمان پطرکبیر صنعتی کرد. حالا هم ارتباطاتی در حوزه انرژی دارند؛ بنابراین سخنان پوتین دو بخش واقعی و عاطفی و تبلیغاتی دارد. او می‌خواهد کمی آمریکا را هم تحقیر کند. بعداز فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی صحبت از این بود که یک مثلث قدرت در اورآسیا شکل بگیرد که منظور روسیه، چین و هند بودند که بیشترین جمعیت دنیا، بیشترین انرژی دنیا و بیشترین تسلیحات اتمی دنیا را داشتند، اما جرج بوش در سال 2000 در سفری پرطمطراق به هند این کشور را از دو ضلع دیگر مثلث جدا کرد. البته این بیرون رفتن از مثلث قدرت اوراسیا توسط هند کامل نبود چرا که در این کشور هنوز تفکرات سوسیالیستی قدرتمندی وجود دارد، اما به هر حال اتحاد مورد نظر را سست کرد. حالا هم یک اتحاد پنهانی بین روسیه و چین وجود دارد که این به گذشته‌های دور مربوط می‌شود، روسیه، چین را اتمی کرد. از طرف دیگر روابط دو رهبر چین و روسیه نزدیک و صمیمانه است و می‌تواند اتحاد دو کشور را قویتر کند. از سوی دیگر اتحادیه اروپا روز‌به‌روز در حال فاصله گرفتن از آمریکاست. در مناظره دوم ترامپ و بایدن هم به این موضوع اشاره شد و بایدن گفت که فاصله گرفتن آمریکا از اتحادیه اروپا به عنوان متحد اصلی آمریکا شکننده و آزار دهنده بوده است. در اروپا هم بحث‌هایی درباره تشکیل ناتو اروپایی وجود داشته است که اهمیت دارد. دنیا در آستانه تغییرات عمیقی است. نظام بین‌الملل هر چند وقت یک بار براساس ضوابطی که بر آن حاکم است پوست می‌اندازد که نمونه‌های آن جنگ جهانی اول و دوم و جنگ سرد است. حالا هم کرونا در جهان باعث جابه جایی قدرت و ثروت شده است، آمریکا در حال از دست دادن منشا قدرت خود است و این قدرت در حال حرکت به سمت شرق و اروپاست.