زبان مادری ما نیاز به ترجمه ندارد
مهناز اصغری
ادبیات بخش مهمی از هوبت هر ملت است که البته در خراسان شناسنامهای بس درخشان و اصیل دارد. مردم خراسان از دیرباز در محافل ادبی درخشیدهاند و ادبیات برای آنها مایه مباهات و البته زبان بیان احساساتشان بوده است. اما اینکه در دوران کنونی موانعی بر سر راه رشد ادبیات به وجود آمده است یا خیر، پرسشی بیپاسخ مانده است که موضوع گفتگوی کوتاه ما با نوه زندهیاد ذبیحالله صاحبکار است که مهمان دفتر «صبح امروز» بود. بیشک استاد صاحبکار از افراد شاخص حوزه شعر در خراسان هستند و اشعار ایشان در حافظه افراد بسیاری ثبت شده است.
سیدعلی صاحبکار، جوانی است که در مشهد به دنیا آمده و لیسانس حسابداری دارد. اما به گفته خودش رشته تحصیلی خوبی را انتخاب نکرده است. او از 14 سالگی همراه با استاد ذبیحالله صاحبکار در محافل ادبی مشهد حضور داشته و از همان سالها، با اوزان شعری آشنا و شعر نوشتن را نیز آغاز کرده است.
علی صاحبکار در سالهای جوانی به دلیل گذراندن دوران خدمت و دانشجویی و کار، سالهایی را در پایتخت گذرانده که برای او به همنشینی با اساتید برجسته حوزه شعر و ادبیات کشور منجر شده است. او از آغاز فعالیت خود در زمینه شعر میگوید: همزمان با عزیمت به تهران مجموعه فعالیتهای ادبی من گستردهتر شد. در زمان حیات پدربزرگم به همراه ایشان به انجمن ادبی ونداد مرحوم علیرضا راهب میرفتم و حضور در این جلسات نقطه عطف گرایش من به سمت شعر بود.
تغییرات زبان همواره وجود داشته است اما در یک نمونه میگویم مگر آثار ویکتور هوگو که ادبیات کلاسیک است، نیاز به ترجمه دارد؟ درست است که صراحت کافی را ندارد و به ادبیات روز آنها نمیپردازد اما بحث این است که آنها به پاسداشت زبان خود، ریشههای آن را حفظ کردهاند
وی ادامه میدهد: به مرور با حضور در کلاسهای علیرضا آذر این راه برایم همواتر میشد و همزمان در کنار او به کار دکلمه اشعار خود نیز پرداختم که این موضوع باعث شد با اقبال مخاطبانم در شبکههای مجازی مواجه شوم و اشعارم بیشتر مورد استقبال قرار گیرد. پس از آن با همکاری انجمن ادبی هور، در تهران کلاسهای دکلمهسرایی و جلسات شعرخوانی را در دفتر انتشارات فصل پنجم برگزار میکردیم. در این بین با رادیو صبا نیز همکاری داشتم.
چاپ اول به طور کامل به فروش رسید
علی صاحبکار میگوید: پس از مدتی که غزلهایم به حد معقولی رسیده بود، با پیشنهاد دوستان تصمیم به چاپ کتاب گرفتم. اما با چاپ کتاب با هزینه شخصی مخالف بودم. در نهایت پس از رایزنی با یک ناشر که آثار رمان و کتاب شعر چاپ را میکرند، توافق کرده و کتابم را چاپ کردم.
در ارتباط با طراحی جلد کتاب نیز فراخوانی در اینستاگرام منتشر کردم و بدین طریق طراحی جلد کتاب جزو ده طرح برتر شد و با فروش اینترنتی چاپ اول به طور کامل به فروش رسید. برای چاپ دوم نیز انتشارات نگاه و انتشارات نزدیکتر پیشنهاد همکاری دادند. اما نوبت چاپ آنها دور بود و به همین جهت با انتشارات ماه مینو در رشت همکاری کردم.
موانع رشد ادبیات در دوران کنونی
او با انتقاد نسبت به شعر سپید رایج در محافل ادبی کنونی میگوید: در رابطه با شعر سپید همیشه این بحث را دارم که آیا سپید شعر است و یا اینکه چرا به متن ادبی که هیچ اصولی را پیروی نمیکند، شعر میگویند؟ درست است که مردم شعر سپید، نمایی و نو را دوست دارند. اما باید بدانیم شاملو که مبدع شعر سپید است در اشعارش ارایههای ادبی و موسیقی کلام و هارمونی را به شدت رعایت میکرد. اما تازه واردان به این حوزه که نام شاعر بر خود میگذارند، کمترین آگاهی از این موضوع ندارند و با ارائه متنهای احساسی به شعر آسیب میزنند.
وی میافزاید: نباید فراموش کنیم که در شعر امثال شاملو یا حتی نیمایوشیج هارمونی و وزن وجود دارد و از قواعد شعر پیروی میکنند. بعضیها استعداد دارند و بعضیها فکر میکنند استعداد دارند. اینکه فکر کنیم با هر شرایطی میتوانیم خودمان را به نوعی شاعر قلمداد کنیم و به شعر ربط دهیم، کار صحیحی نیست. در این بین سبکهای جدید ادبی مثل واژانه و… نیز کاملا از حیطه شعر خارج است و به عقیده من بحث کردن در مورد سبکهای جدید ادبی فقط اتلاف وقت است. چراکه به هیچ عنوان وارد حوزه شعر نمیشوند.
اگر شعر کلاسیک ما نیاز به ترجمه نداشت و نسل جوان از آن فراری نبود
این شاعر جوان میگوید: در حوزه آموزش ادبیات ما، از ابتدا با ریشه و نحوه تدریس مشکل داریم. چراکه درد بزرگی است که باید شعر فارسی اصیل را برای دانشآموزان ترجمه کنند. اگر زبان فارسی دستخوش تغییرات سالیانه نشده بود و ما میتوانستیم غنای آن را حفظ کنیم، امروز شعر کلاسیک ما نیاز به ترجمه نداشت و نسل جوان از آن فراری نبود .
وی با اشاره به این نکته که در حیطهای گام بر میداریم که زبان مادری ما نیاز به ترجمه دارد، بیان میکند: بیشک این مسیر باید آسیبشناسی شود. من میپذیرم که آثار شاعران کهنی همچون منوچهری دامغانی نیاز به ترجمه دارد، چراکه واژگان به کار گرفته در آن، از دوره خود او نیز عقبتر است. اما مسئولین حوزه ادبیات در فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی نتوانستند فعالیت لازم را داشته باشند و جلوی این موضوع را بگیرند که زبان دستخوش تغییرات نشود. در این بین ما با تغییر کلمات گاهی حتی بار معنایی صحیح آن را نیز از بین بردهایم. به طور نمونه به جای استفاده از لفظ با معنای شفاخانه از واژه بیمارستان استفاده میکنیم که دیگر معنای مثبت و امیدوار کنندهای را به ما القا نمیکند.
نیاز به حفظ ریشههای زبان
این شاعر جوان با بیان اینکه شعر کنونی علاوه بر عمیق بودن میتواند کاملا روان و ساده باشد و با محتوای خوب، فرم مستحکمی ایجاد کند، مطرح میکند: تغییرات زبان همواره وجود داشته است اما در یک نمونه میگویم مگر آثار ویکتور هوگو که ادبیات کلاسیک است، نیاز به ترجمه دارد؟ درست است که صراحت کافی را ندارد و به ادبیات روز آنها نمیپردازد اما بحث این است که آنها به پاسداشت زبان خود، ریشههای آن را حفظ کردهاند.
او تاکید میکند: به ادبیات کلاسیک ما آنطور که نیاز است به هیچ عنوان پرداخته نشده و جایی در دوران آموزش حداقلی دبیرستان نیز ندارد.