چگونه جامعه زنان را در معرض آسیب قرار میدهد؟
سارا ایزدخواه
به گزارش روزنامه «صبح امروز» حمیدرضا همتآبادی در رابطه با ازدواج کودکان در حاشیه شهر مشهد و شرایط اجتماعی آنها اظهار کرد: براساس مطالعات صورت گرفته در حاشیه شهر مشهد ازدواج دختران و پسران در سنینی پایینتر از 12 سال نیز مشاهده شده است. باید توجه داشت که بازه کودکهمسری بسیار متنوع است و تنها محدود به ازدواج دختران کم سنوسال با مردان بزرگسال یا میانسال نمیشود. برخی کودکان -چه دختر، چه پسر- متعلق به خانوادههایی از قشر متوسط جامعه هستند، برخی از آنها دارای خانوادهای فقیر بوده یا پدر و مادر معتاد دارند که در این شرایط فرزند خود را مجبور به ازدواج در سن کم میکنند.
وی افزود: براساس مطالعات صورت گرفته برخی از خانوادههای حاشیهنشین شهر مشهد دختران خود را میفروشند، بدون توجه به اینکه دختر از نظر زیستی آمادگی ازدواج در سن کم را دارد یا خیر و بیتوجه به این که در صورت باردار شدن چه مشکلاتی برایش به وجود خواهد آمد. هرچند باید توجه داشت دختران زیادی هم هستند که خودشان علاقمند به ازدواج در سن پاییناند. ازدواج برای این دختران موقعیت خوبی محسوب میشود که میتوانند از طریق آن توجهی که در خانواده نداشتند را دریافت کنند. درواقع این دختران به لحاظ زیستی برانگیخته شدند و از تبعات وارد شدن به رابطه جنسی خارج از ازدواج میترسند؛ درنتیجه گرایش به ازدواج در سن کم پیدا میکنند.
ازدواج در سن کم؛ عاملی برای جلوگیری از افزایش خواستههای دختران
همتآبادی با اشاره به ازدواج دختران کمسن و سال در قشر متوسط جامعه بیان کرد: برخی خانوادههایی که متعلق به قشر متوسط جامعه هستند دختر خود را در سن پایین به ازدواج دیگری در میآورند با این تصور که تا فرزندانشان چه دختر چه پسر پیش از آنکه مستقل شود، ازدواج کرده و درگیر زندگی میشود. از سویی دیگر برخی از خانوادهها نیز برای جلوگیری از افزایش خواستههای دختران خود و سختگیر شدنشان در امر ازدواج آنها را در سن پایینتر به ازدواج دیگری درمیآورند.
این پژوهشگر اجتماعی با اشاره به اینکه یکی از عواملی که منجر میشود دختران در سن پایین گرایش به ازدواج پیدا کنند، مورد توجه واقع شدن است، گفت: برای چنین دختری که زیر 18 سال سن دارد مسأله ازدواج، تنها تشکیل خانواده و تربیت فرزند نیست، بلکه ازدواج یعنی خرید لباس نو، خرید طلا، پوشیدن لباس عروس و توجه یک نفر که این امکان را دارد با او رابطه جنسی برقرار کند. برای نمونه برخی از دخترانی که هنوز به سن قانونی نرسیدهاند برای خروج از خانه مورد مؤاخذه قرار میگیرند و گاهی هم تنبیه بدنی میشوند چنین رفتارهایی فشار زیادی به دختران وارد میکند؛ درنتیجه این دختران در چنین وضعیتی به مدل انسانی ازدواج فکر نمیکنند، بلکه با ازدواج میخواهند تنها مثل یک انسان زندگی کنند و مورد تنبیه و توهین پدر یا برادر قرار نگیرند. درواقع ازدواج برای این دسته از دختران، فراتر از محدودیتهای خانه است؛ بنابراین باید به امر ازدواج از دید این دختران نگاه کرد.
مردان تمایل بیشتری به ازدواج با دختران کم سنوسال دارند
همتآبادی تشریح کرد: نکته دیگر در حاشیه شهر این است که برخی خانوادهها معتقدند که تحصیلات دانشگاهی دختر برایش نتیجهای به همراه ندارد و دخترشان با مدرک دانشگاهی نمیتواند کار خاصی انجام دهد و از سن ازدواجش هم گذشته است؛ چراکه مردها تمایل به ازدواج با دختر 22 ساله یا بزرگتر را ندارند؛ چراکه مردان در این قشر چه در سن 20 سالگی چه در 30 سالگی بیشتر تمایل به ازدواج با دختری کم سنوسالتر دارند. مسئله دیگری که خانواده را ترغیب به ازدواج دختر در سن کم میکند بحث ناامنی است. برای مثال دختری که در منطقه پایین شهر یا در حاشیه شهر زندگی میکند اگر با پسری رابطه دوستی برقرار کند شانس ازدواجش از بین میرود. همچنین وقتی خانوادهای که در حاشیه شهر زندگی میکند و دختری نوجوان دارد برای حفظ امنیت دختر خود او را زودتر به ازدواج دیگری درمیآورد؛ بنابراین چاره عقلانی برای پدر و مادر ازدواج زودهنگام دختر است و از نظر آنها این کار امری حساب شده و عاقلانه محسوب میشود.
وی توضیح داد: نکته دیگری که در ازدواجهای زودهنگام دختران وجود دارد این است که دختر نوجوان عاشق شده و تمایل زیادی به ازدواج پیدا میکند؛ بنابراین در برخی موارد والدین، راهی جز عروس کردن دخترشان و تن دادن به خواسته او ندارند. مشکل اینجاست که سیستم اجتماعی موجود در جامعه ما، ابزار زیادی به پدران و مادران نداده تا بتوانند در صورت مواجه شدن با چنین شرایطی بهتر فکر کرده و تصمیم بگیرند. حتی گاهی اوقات برخی از والدین معتقدند که اگر دختراشان ازدواج زودهنگام داشته باشد و طلاق بگیرد بهتر از این خواهد بود که در کوچه و خیابان امنیت نداشته باشد. هرچند بایستی به این نکته توجه کرد که یکی از شاخصهای توسعه، طلاق است. درواقع زنان ما دیگر مانند گذشته زمانی که در زندگی زناشویی شرایط نامناسبی داشته و مورد آسیب واقع میشوند، باقی نمیمانند و آن را ترک میکنند.
گاهی اوقات برخی از والدین معتقدند که اگر دختراشان ازدواج زودهنگام داشته باشد و طلاق بگیرد بهتر از این خواهد بود که در کوچه و خیابان امنیت نداشته باشد. هرچند بایستی به این نکته توجه کرد که یکی از شاخصهای توسعه، طلاق است. درواقع زنان ما دیگر مانند گذشته زمانی که در زندگی زناشویی شرایط نامناسبی داشته و مورد آسیب واقع میشوند، باقی نمیمانند و آن را ترک میکنند
همتآبادی با بیان اینکه «نکته اصلی اینجا است که در ساختار اجتماعی موجود در جامعه چنین اتفاقی بارها تکرار میشود و زمانی این چرخه متوقف خواهد شد که تغییری ایجاد شود تا والدین گزینههای بیشتری برای تصمیمگیری در مورد ازدواج دختران خود داشته باشند» بیان کرد: درواقع باید این زیرساختها ایجاد شود که حتی اگر دختری ازدواج زودهنگامی داشت خروج او از زندگی زناشویی و طلاقش برای وی آسیبهای زیادی دربر نداشته باشد نه اینکه پس از طلاق تنها گزینه این زن برای کسب درآمد و گذران زندگی خود یا فرزندانش تنفروشی باشد.
بیشتر دخترانی که فروخته میشوند فاقد شناسنامهاند
وی در رابطه با دخترانی که در حاشیه شهر زندگی میکنند و در سن زیر 12 سال به ازدواج دیگری در میآیند یا اینکه فروخته میشوند، تصریح کرد: بیشتر این دختران متعلق به خانوادههایی هستند که شناسنامه ندارند یا به مدرسه نمیروند و ما با آنها برخوردی نباشیم. درواقع این کودکان بسیار آسیبدیده هستند و نیاز است برای رسیدگی به وضعیت آنها سازمان بهزیستی و نیروی انتظامی وارد شود. متاسفانه یکی از خصلتهایی که فقر دارد تعمیق آسیب است و پیامدهای ناشی از یک آسیب را افزایش میدهد.
در جامعه ما برای آموزش و تربیت جنسی چارچوب درستی وجود ندارد. از سویی دیگر در مورد این نوع از آموزشها، آموزشوپرورش، خانواده و نظام مذهبی سکوت کرده است. در این شرایط اتفاقی که رخ میدهد حس طغیان میل جنسی یا در بعضی موارد سرکوب آن است
جامعه امروز، راهکاری فاقد مهارت و ابزار برای موفقیت ارائه میدهد
همتآبادی در رابطه با دوام ازدواجها در گذشته حتی در صورت عدم تفاهم زوجین تشریح کرد: در ازدواجهای سنتی این خانواده بود که زوجین را کنار هم نگه میداشت تا مانع از جدایی آنها از یکدیگر شود. اما وضعیت امروز جامعه، بیشتر به دلیل وجود شرایط ناساز ساخت اجتماعی است. درواقع در این قامت ناساز افراد تنها به دنبال اهداف خود هستند. در چنین ساخت اجتماعی راهکارهای رسیدن به موفقیت در زندگی زناشویی و به طور کلی زندگی مطرح میشود، اما ابزارها و مهارتهای رسیدن به آن ارائه نمیشود؛ بنابراین تنها چیزی که برای یک زن در چنین شرایطی پس از طلاق باقی میماند تن اوست که آن را بفروشد تا به آنچه دوست دارد یا میخواهد، برسد.
آموزش و تربیت جنسی در جامعه چارچوب درستی ندارد
این پژوهشگر با بیان اینکه «آموزشها در رابطه با زندگی زناشویی چه برای دختر و چه پسر به درستی ارائه نمیشود» بیان کرد: برای مثال در جامعه ما برای آموزش و تربیت جنسی چارچوب درستی وجود ندارد. از سویی دیگر در مورد این نوع از آموزشها، آموزشوپرورش، خانواده و نظام مذهبی سکوت کرده است. در این شرایط اتفاقی که رخ میدهد حس طغیان این میل یا در بعضی موارد سرکوب آن است. چنین افرادی حال خوبی ندارند و این حس طغیان یا سرکوب امیال جنسی در قالب رفتارهای بدِ اخلاقی و عصبی بروز میکند.
زنان در جامعه ما اعتمادبهنفس کمتری دارند
وی افزود: نکته دیگری که باید در بُعد تربیتی به آن توجه کرد این است که ما انسانهای با اعتماد بنفسی نبوده و وابستهایم به ویژه زنان در جامعه ما اعتماد به نفس پایینتری دارند؛ بنابراین زمانی که وارد زندگی زناشویی میشوند گاهی اوقات مورد آزار و اذیت از سوی خانواده همسر قرار گرفته یا از آنها سوءاستفاده میشود. ببینید اگر در جایی بشنویم که به دختری تجاوز شده، حال ما بد میشود، ولی اگر بدانیم که دختری هر شب توسط شوهرش مورد تجاوز قرار میگیرد چندان اهمیتی برای جامعه ندارد. چنین وضعیتی باعث افسردگی این دختر میشود و بسته به اینکه چقدر مورد حمایت خانواده بوده یا خودش چه میزان باهوش باشد و … میتواند خود را از چنین شرایطی نجات دهد.
دختران در شرایط مختلف حتی سرکار، مورد سوء استفادههای جنسی قرار میگیرند. از آنجا که آنها از بچگی آموزش ندیدهاند که چگونه خلاق و تابآور بوده و اعتمادبهنفس داشته باشند در بزرگسالی مورد آزار و اذیت قرار گرفته و دچار آسیب میشوند
نظام تربیتی نمیتواند افراد را توانمند پرورش دهد
همتآبادی با اشاره به نقش محوری مدارس در آموزش درست افراد گفت: در چنین شرایطی مدرسه، نقش محوری دارد؛ یعنی زمانی که خانواده و والدین نمیدانند تربیت درست چیست در اینجا بایستی مدرسه، پرورش و تربیت درست را به افراد آموزش دهد. متاسفانه نظام تربیتی ما نمیتواند افراد توانمندی را پرورش داده و آموزشهای لازم را به آنها را ارائه دهد. درواقع تنها مسئله ازدواج نیست، بلکه دختران در شرایط مختلف حتی سرکار، مورد سوء استفادههای جنسی قرار میگیرند. از آنجا که آنها از بچگی آموزش ندیدهاند که چگونه خلاق و تابآور بوده و اعتمادبهنفس داشته باشند برای همین در بزرگسالی هم چنین اتفاقی برایشان رخ میدهد و دچار آسیب میشوند. ضروری است تا مدرسه کودک را توانمند کند و نحوه چطور زندگی کردن را به او آموزش دهد از این طریق است که میتوانیم به دخترانمان آموزشهای لازم را در ازدواج و خودمراقبتی ارائه دهیم. متأسفانه فقدان آموزش صحیح منجر میشود تا با یک بار رابطه جنسی دختر باردار شود و در بیشتر موارد یا خودکشی میکرده یا دست به فرار از خانه زند. در چنین شرایطی مقصر، نظام تربیتی است نه آن دختر.