1

معلق بودن بین استقلال کودکانه و لحظه اطاعت زنانه؛ معرفی کتاب «زنانگی و بدن، نگاهی جامعه‌شناسانه به بلوغ»

سارا ایزدخواه

«برای دختران، بلوغ آمادگی برای ایفای نقش‌های زناشویی و مادری تعریف می‌شود و ورود به این دوره برای برخی دخترها هراسناک جلوه می‌کند. نگرانی و هراس آن‌ها بخاطر وظایف متناقضی است که خانواده و جامعه از آن‌ها طلب می‌کند. دختران از سویی باید برای نقش مادری و همسری آماده شوند و از سوی دیگر اطلاعات لازم برای ایفای این نقش‌ها در اختیارشان قرار نمی‌گیرد و سرتاسر این نقش‌ها را اسطوره‌ها و تابوها و انواع محدودیت‌ها و محذوریت‌ها فراگرفته است. دختران نوجوان با این بدن در حال تغییر بیگانه‌اند و از آشنایی با خواسته‌ها و نیازهای آن و حتی رشد و بالندگی آن دور نگه داشته می‌شوند. ساختارهای اجتماعی و نیز بدن در حال رشدشان آن‌ها را احاطه کرده است، اما این ساختارها از ارائه هر نوع پایگاه اجتماعی ویژه به آن‌ها دوری می‌کند. با مقایسه‌ای بین پسران و دختران، به این نتیجه می‌رسیم که برای پسران نیز تمهیداتی از پیش تعیین شده در راستای نقش‌های همسری یا پدری در آینده تعریف شده است، اما این نقش‌ها تعین‌پذیری نقش دختران را ندارد و از آن مهمتر، پسران درگیر محدودیت‌ها و محذوریت‌های دختران نیستند. بلکه آن‌ها باید برای بر عهده گرفتن این نقش‌ها، جایگاه اجتماعی مناسبی در جامعه برای خود دست‌وپا کنند».

منصوره موسوی نویسنده، پژوهشگر و جامعه‌شناس فعال مشهدی در حیطه مطالعات زنان است. او در کتاب‌های خود «زنانگی و بدن»، «تابوی زنانگی» و «50 میلیون زن جهان اسلام را تغییر می‌دهند» به مباحث گوناگون در حوزه زنان از جمله بلوغ، مادرانگی، رسومی که در آن زنان مورد خشونت و ظلم واقع می‌شوند و … پرداخته است. موسوی در کتاب خود بیان می‌کند که در جامعه ما تعریف مشخصی از سن بلوغ دختران وجود ندارد. دختران در دوران بلوغ نسبت به بدنشان احساس شرمساری می‌کنند. درواقع رشد اندام‌ها، سیکل ماهانه با القای نقش‌های جنسیتی مبهم این بیگانگی و شرمساری نسبت به بدن را برای آن‌ها رقم می‌زند. از سویی دیگر زنان بر اساس ویژگی‌های جسمانی‌شان قضاوت می‌شوند و دخترانی که برخی از اندام‌هایشان بیش از اندازه بزرگ یا کوچک باشد مورد تمسخر قرار می‌گیرند.

در این کتاب مطرح شده بلوغ نوعی تناقض برای دختران ایجاد می‌کند تا پیش از بلوغ دختران مستقل بوده و آزادی عمل داشتند، اما در این دوره از آن‌ها خواسته می‌شود منفعل باشند و نقش‌هایی که برای آن‌ها در نظر گرفته شده را بپذیرند. درواقع آن‌ها بین استقلال کودکانه و لحظه اطاعت زنانه معلق هستند.

«جنسیت زن در رابطه‌ای سلطه‌وار همیشه پنهان است؛ زیرا زن همواره به عنوان دیگری تعریف می‌شود درحالی که تعریف مرد جهان‌شمول و عام است. اگرچه زنان و مردان هر دو زندانیان جنسیت هستند، اما هویت اجتماعی زنان، نه تنها هویتی جنسیتی شده است بلکه ناقص و طبق هویت مردانه تعریف می‌شود. این وضعیت در جوامع سنتی مبتنی بر مردسالاری به ویژه برای دختران نوجوان که هویت اجتماعی‌شان در دوران بلوغ در حال شکل‌گیری است، بغرنج‌تر و پیچیده‌تر می‌شود. این هویت اجتماعی جنسیتی شده، همراه با تناقضات در باورها و نیز انتظارات اجتماعی از نقش‌های جنسیتی است که دختر نوجوان را به مرز سرگردانی و تناقض می‌کشاند تا جایی که گاه آن‌ها هویت جنسی خود را نفی می‌کنند. در پرسش‌های مربوط به چگونگی احساس آن‌ها نسبت به سیکل ماهانه، پاسخ اکثریت حاکی از این آرزو بود که «کاش برای همیشه تمام شود و یا کاش پسر به دنیا آمده بودند.» این پاسخ‌ها نشان‌دهنده سلطه جنسیت مذکر بر فکر و باور دختران نوجوان و داشتن تصور «دیگری» از خود است. این ویژگی همچنین بر آرزوی پسرزایی و ترجیح فرزند پسر بر فرزند دختر به دلیل آزاد بودن، جسارت و گستاخی پسرها خود رانشان می‌دهد».