1

شجریان در جوار فردوسی

خبر کوتاه بود و جانکاه! جان از تن آواز رفت. همه می‌دانستیم که چنین روزی فرا می‌رسد، اما این سطح از اندوه را باور نمی‌کنیم. مگر می‌شود این خبر را شنید و حسرت نخورد؟ حسرت صدایی که سالهاست ممنوع شده بود. حسرت چهره‌ای که در قاب رسانه‌های ملی گنجانده نشد. حسرت کنسرتی که بر دلمان ماند و چه حسرت‌ها که دیگر جبران نمی‌شود.
«می‌خواهم فریاد بلندی بکشم، که صدایم به شما هم برسد»
وقتی ما از آدم‌های بزرگ صحبت می‌کنیم دقیقا از چه چیزی میگودیم؟ مگر بزرگی نه این است که نامت به نیکی ماندگار و در دل و جان مردم حفظ شود؟ بی‌شک استاد شجریان رسالت خود را به بهترین نحو انجام داده است. او هنرمندی مردمی بود که همواره در کنار مردم و در قلب آنها جای داشته و خواهد داشت. استاد شجریان آواز اصیل ایرانی را احیا و هنرمندان بسیاری را تربیت کرد و صدای او تا ابد در حافظه تاریخی یک ملت نقش می‌بندد. اما صد حیف که گنجینه موسیقی ایران از این گوهر ارزنده تهی شد.
خاطره ماندگارترین صدای وطن
شجریان نه با نگاه تقدس مابانه بلکه با نگاه دقیق موسیقیایی، چکیده همه تاریخ موسیقی ایران بود که توانست با شناخت دقیق از شعر و همچنین ظرافت‌های موسیقی ایرانی در بسیاری از دستگاه‌ها و آوازهای موسیقی نهایت ممکن آواز را ارائه کند و گزافه نیست اگر بگوئیم که موسیقی ایرانی در بسیاری از بخش‌ها با او به اوج زیبایی ممکن رسیده است.

 

مگر می‌شود از لفظ زنده‌یاد برای او استفاده کنیم و دلمان نگیرد. او زنده است و در میان ما آواز می‌خواند! او زنده است و قبل از افطار ربنایش در آسمان می‌پیچد! او زنده است و حنجره‌اش خاموش نمی‌شود! چراکه «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد »

او می‌گفت: «هنرمند هرگز نمی‌مرد، جسمش می‌رود اما هنرش در بین مردم همیشه می‌ماند و یادش جاودانه خواهد شد.» و چه حرف‌ها که می‌توان نوشت و صد حیف… و دل‌های ما در این دیار غمگنانه با خاطره ماندگارترین صدای وطن می‌گرید.
حال و هوای غم‌انگیز توس در مجال کلمات نمی‌گنجید
هواپیمای حامل پیکر استاد شجریان حوالی ساعت ۱۱ و ۱۰ دقیقه صبح روز گذشته در فرودگاه مشهد به زمین نشست. مردم مشهد نیز از ساعاتی قبلتر در آرامگاه فردوسی به انتظار پیکر استاد آواز ایران نشستند. چراکه پیکر استاد محمدرضا شجریان قرار است در کنار مقبره مهدی اخوان ثالث و فردوسی بزرگ، کمی آن سوتر از پرویز مشکاتیان به خاک سپرده شود و چه گوهر پرور است خاک خراسان! هم‌خوانی مردم در سوگ شجریان و حال و هوای غم‌انگیز توس در مجال کلمات نمی‌گنجید و جمعیت کثیری از مردم را از صبح زود و در روزهای اپیدمی دور هم جمع کرده بود. اما پس از چندین ساعت انتظار و حوالی ساعات دو بعدازظهر مردم کم‌کم مردم متفرق شدند. چراکه مراسم خاکسپاری به صبح روز بعد موکول شد.
البته در ساعات قبل از ظهر روز گذشته، مژگان شجریان، فرزند زنده یاد محمدرضا شجریان نیز با انتشار ویدئویی در صفحه اینستاگرام خود نوشت: پیکر پدر، شنبه در کنار فردوسی به خاک سپرده می‌شود.
مراسم بدون مردم برگزار نخواهد شد
در این خصوص معاون هنری و سینمایی اداره ‌کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی بیان کرد: پیکر مرحوم به مشهد وارد شده اما خانواده ایشان هنوز به مشهد نرسیده‌اند.
محمدرضا محمدی گفت: منتظر ورود خانواده مرحوم به مشهد هستیم تا نشستی برگزار و برنامه و زمان مراسم خاکسپاری مشخص شود. به محض تصمیم گیری جزئیات آن از طریق رسانه‌ها به مردم اعلام می‌شود. این مراسم بدون مردم برگزار نخواهد شد.
مسعود ریاضی، عضو شورای شهر مشهد نیز در جمع مردم در آرامگاه فردوسی بیان کرد: هیچ یک از اعضای شورای شهر و حتی خود شهردار در جریان جزئیات برنامه نیستند و ما هم منتظر خبر‌ها هستیم.

 

شجریان توانست با شناخت دقیق از شعر و همچنین ظرافت‌های موسیقی ایرانی در بسیاری از دستگاه‌ها و آوازهای موسیقی، نهایت ممکن آواز را ارائه کند و گزافه نیست اگر بگوئیم که موسیقی ایرانی در بسیاری از بخش‌ها با او به اوج زیبایی ممکن رسیده است

همچنین روز گذشته محمدرضا کلائی شهردار مشهد نیز در یادداشتی در اینستاگرام نوشت: این بار نغمه خوان ربنا، مردی که صدایش روحمان را صیقل می‌داد، در توس در کنار فردوسی نامدار، اخوان ثالث و دیگر بزرگان شعر و ادب خواهد آرامید. سرزمین خراسان خوش میزبانی خواهد بود برای او.
شجریان در کنار فردوسی
در این میان اخیرا نیز اخباری مبنی بر قبول خاکسپاری استاد شجریان در مشهد توسط خانواده او به دلیل برخی اعمال نظرات منتشر شد که همایون شجریان در این خصوص در جمع کثیری از هواداران استاد در تهران بیان کرد: هیچ فشاری در این زمینه نیست. اگر به سلیقه شخص من بود، می‌خواستم پدر در باغ هشتگرد خاکسپاری شود، اما وقتی صحبت شد که شان ایشان به عنوان یک شخصیت ملی کجاست، من و خانواده به گزینه آرامگاه فردوسی رسیدیم و این تصمیم خانواده است. می‌خواستیم ایشان در جایی باشند که در شان خودشان و مردم ایران باشد.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
مگر می‌شود از لفظ زنده‌یاد برای او استفاده کنیم و دلمان نگیرد. او زنده است و در میان ما آواز می‌خواند! او زنده است و قبل از افطار ربنایش در آسمان می‌پیچد! او زنده است و حنجره‌اش خاموش نمی‌شود! چراکه «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق»
مرگ در مقابل بزرگانی مانند او حقیر است. مگر فردوسی و حافظ و سعدی از حافظه تاریخ پاک شده‌اند؟ مگر برگ‌های تاریخ چه رسالتی بیش از این خواهد داشت که نام جاویدان اسطوره‌ها را به جاودانگی حفظ کند؟