دلم گرفته برادر
مریم اصغری
غالبا شعرها یا بر اساس سبک، یا بر اساس دارا بودن یا نبودن وزن عروضی و چگونگی قافیه و یا مثلا بر اساس قالب طبقه میشوند که البته، شاید بعضا مواردی دیگر را نیز برای این طبقهبندی درنظر بگیرند. اما ترانه را نمیتوانیم به هیچ یک از این طبقهبندیها محدود کنیم. جالبتر از آن که این تقسیمبندیها را به نحوی در مورد خود ترانه هم میتوان به کار برد. چراکه ترانههای موزون و بیوزن را میتوان با اشعار کلاسیک و نیمایی و سپید (البته فارغ از بحث محتوایی) مطابقت داد. از سوی دیگر، ترانه به عنوان قالب مطرح نیست، بلکه خود از قالبهای شعری استفاده میکند و ترانههای موزون و مقفی بر اساس جای قرارگیری قافیه لباس غزل، چهارپاره و… را به تن میکنند. در این میان ملموسترین تعریف از ترانه این است که هر شعری که قابلیت موسیقایی داشته باشد را میتوان ترانه دانست.
این توضیحات بهانهای بود تا با ترانهسرای جدیدترین اثرخواننده مطرح کشور استاد علیرضا قربانی گفتگو کنیم. مریم مروج، متولد 1369 در قوچان است و در رشته ادبیات فارسی، کارشناسی ارشد دارد و در کنار شعر، دوتار نیز مینوازد و تدریس میکند. وی در سال 1385 مقام برتر در «جشنواره استانی شعر رضوی» و مقام سوم در بخش شعر کلاسیک کنگره بینالمللی شعر «از توس تا نیشابور» را کسب کرد. همچنین در جشنواره شعر و مشاعره دانشگاه بیرجند نیز در سال1394 جزو نفرات برگزیده بود و از انجایی که در نوازندگی نیز دستی دارد در سال 1395 در دهمین «جشنواره ملی موسیقی جوان» جزو نفرات برتر در بخش تک نوازی دوتار شد. او برای ورود به دنیای هنر خود را مدیون پدرش میداند و میگوید که پدرش نوازنده و سازنده ساز است و دوتار را در حوالی ۱۵ سالگی به او آموخته و از همان سالهای ابتدای کودکی، در فضایی آغشته با شعر و موسیقی بزرگ شده است. گفتگوی ما را با این هنرمند جوان بخوانید؛
از ورودتان به دنیای شعر بگوئید؟
به عقیده من بخشی از هنر ذاتی است. پدربزرگ من سرپرست رقص کُردی و عموی پدرم سازنده ساز بودند و پدرم نیز نوازنده دوتار، کمانچه و سازهای کوبهای است و کارگاه ساخت دوتار و تعمیر ادوات موسیقی دارد. همه خانواده به نوعی با هنر در ارتباط بودند و بی شک قرار گرفتن در چنین محیطی به کشف استعدادهای هنری میانجامد. جرقه شعر در من نیز از همان ۱۵ سالگی، با انجمن ادبی «خبوشان» در قوچان، زده شد و با توجه به اینکه در زمینه موسیقی فعالیت داشتم از همان ابتدا با عروض و قافیه آشنایی داشتم .به مرور با فعالیت و حضور در انجمنهای ادبی و شرکت در جشنوارههای شعر علاقهام هر روز بیش از پیش میشد و اولین شعرم را نیز در همان سن نوشتم و اکنون نیز در کنار شعر، مشغول آموزش دوتار هستم.
قطعه «دلم گرفته» چطور متولد شد؟
این قطعه با ملودی و آواز استاد قربانی، تنظیم حسام ناصری بزرگوار و شعری از من در آلبوم «با من بخوان» منتشر شده است و اولین همکاری من با استاد قریانی و البته اولین ترانه منتشر شده از من در دنیای موسیقی است و تا پیش از این کار منتشر شدهای ندارم. تا کنون که بازخورد خوبی از مخاطبان دریافت کردم و عدهای معتقدند با حال و هوای این روزهای ایران عجین شده است.
و چطور با علیرضا قربانی برای کار ارتباط گرفتید؟
غزل «دلم گرفته» به ده سال پیش برمیگردد که کاملا بداهه نوشته شده بود. به خاطر دارم شهیدی را در آن خطاب قرار داده بودم و میگویم «دلم گرفته برادر» و دوست داشتم این شعر با صدای گیرا و با ابهتی مانند استاد قربانی خوانده شود. اما راستش فکرش را نمیکردم که استاد آن را اجرا کنند. حدود سال گذشته شعر را برای استاد قربانی ارسال کردم و از شعر خوششان آمد و این کار، آغاز همکاری ما شد و به امید خدا، در طی صحبت هایی که داشتیم همکاری ما ادامه خواهد داشت.
ترانههای امروزی را چطور ارزیابی میکنید؟
امروزه شعر و ترانههای سخیف خیلی زیاد شده است و گاها با شاعر و ترانهسرایی روبرو میشویم که با استفاده از کلماتی مثل« لعنتی» خود را به روز نشان داده و به نسل جوان نزدیکتر میکند و با این ابیات خود را شاعر نیز میداند. البته آسیب این نوع ترانه و آثار موسیقیایی، متوجه فضای مجازی نیز هست، چراکه دست همه را برای انتشار هر مطلبی به نام شعر باز گذاشته است. در این میان کسانی که کارها را برای خواندن انتخاب میکنند باید خیلی مراقب باشند، چراکه شعر در ذهن و روح آدمها تاثیر میگذارد، بنابراین باید گزینش آثار به درستی انجام پذیرد. اگر آهنگسازها و خوانندهها به سمتی بروند که شعر خوب بخوانند، به دنبال اشعاری که با کلمات سخیف گوش شنونده را آزار میدهد، نمیروند و ادبیات نیز به قهقهرا کشیده نمیشود.
در چه قالبهایی شعر مینویسید و آیا زمان آن فرا نرسیده که مجموعهای از اشعارتان را منتشر کنید؟
من در اکثر قالبها مثل رباعی، شعر نو و ترانه شعر مینویسم. اما غالبا اطرافیان بیشتر من را به عنوان غزلسرا میشناسند. در ارتباط با چاپ کتاب هم باید بگویم که هر چقدر آدم جلوتر میرود، احساس میکند هنوز به پختگی نرسیده و شعرش جایگاه چاپ ندارد.
حضور در جلسات و انجمنهای شعری را به چه میزان در پیشرفت شاعران موثر میدانید؟
جلسات شعر بیشتر برای تازه واردها است که میخواهند با فضای شعر آشنا شوند. من اوایل در انجمنها شرکت میکردم، اما حالا حدود پنج یا شش سالی است که حضور ندارم و بیشتر زمانم را روی تمرینها میگذارم و در این مقوله تمرکز میکنم.
جایگاه هنر در زندگی مردم را چطور ارزیابی میکنید؟
هنر بی نهایت نیاز جامعه است، اما در مقابل این روزها موسیقی به همراه شعر و کتاب، از سبد فرهنگی جامعه حذف شده است. بنابراین فکری یرای هنر و اهالی هنر باید کرد. موسیقی تاثیر گذار در روحیه مردم است و در برهه کنونی، هنر درمانی مبحثی اثبات شده است که برای درمان بیماریها تجویز میشود.
و به عنوان حرف آخر؟
مردم باید بدانند در چه زمینهای استعداد دارند و واقعا برای آن وقت بگذارند و فقط به دنبال پست، مقام و پول نباشند. چراکه هر کاری که با دل انجام شود، نتیجه میدهد. امیدوارم فضای کار و فعالیت برای همه پیش بیاید و از استاد قربانی که این فرصت را برای من پیش آوردند بسیار سپاسگزارم.