1

ائتلاف عبری- عربی علیه ایران

علی روغنگران

ایالات متحده آمریکا از سال 2015 به این سو در فکر ایجاد یک ائتلاف بین‌المللی علیه ایران بوده است. آمریکا در اواخر دوران اوباما دکترین خود درباره ایران را شکل داد و محدود سازی فعالیت‌های بین المللی ایران در قالب تحریم‌های فلج کننده و محاصره منطقه‌ای تهران را آغاز کرد. اوباما بود که اعلام کرد سلاح هسته‌ای این کشور علیه هیچ کشوری جز ایران و کره شمالی مورد استفاده قرار نخواهد گرفت. برجام در این مسیر، تحریم‌هایی فلج کننده را در قالب تعریف آمریکا از توافق هسته‌ای از ایران برداشت، اما به دلیل اینکه برجام هیچگاه به صورت یک تعهدنامه در نیامد، نه در تهران و نه در واشنگتن هیچکدام آن را کاملا نپذیرفتند. تا اینکه ترامپ بر سر کارآمد و دکترین محدودسازی فعالیت بین‌المللی ایران و محاصره منطقه‌ای تهران را بیشتر در نظر گرفت. در سال 2018 عملا سیاست آمریکا متوجه تغییر چالش ایران به تهدیدی برای نظم منطقه‌ای و نظام بین‌الملل تبدیل شد. آمریکا در ادامه دکترین خود و در چارچوب جنگ نامتعادل، تهران را به عنوان تهدید منطقه‌ای و بین المللی در عرصه جهانی معرفی کرد. در نتیجه آمریکا از برجام خارج شد و پروژه فشار حداکثری کلید خورد. به موازات آن ایالات متحده آمریکا رهبری ائتلاف علیه ایران را با مدیریت رژیم صهیونیستی و همکاری پایتخت‌های عربی پیش گرفت و توانست به جای آنکه ایران در محور مقاوت تعریف شود و اسرائیل به عنوان دشمن منطقه‌ای و بین‌المللی جهان اسلام معرفی شود، برای اسرائیل یک غشای امنیتی ناشی از برخورد ایران با پایتخت‌های کشور‌های عربی به وجود آورد و آرام آرام ایران هراسی در منطقه و اسلام هراسی در سطح بین‌المللی موجب شد که به جای رودرویی با اسرائیل جبهه موافقتی با ایالات متحده آمریکا و با محوریت اسرائیل به وجود آید. آمریکا مدت‌هاست که به دنبال حل مسائل مربوط به جهان عرب و اسرائیل است. با روی کارآمدن ترامپ و با توجه به فشار‌هایی که روی نتانیاهو بود او از بافت موقعیتی استفاده کرد و توانست یک ائتلاف عربی- عبری را شکل بدهد و اکنون مرکزیت آن در چهارچوب روابط امارات و بحرین و اسرائیل دیده می‌شود. رئیس جمهور آمریکا روز جمعه اعلام کرد توافق صلحی میان بحرین و اسرائیل با میانجیگری آمریکا به امضا رسیده و این کشور قرار است دومین کشور عربی باشد که در یک ماه اخیر با دشمن دیرینه خود روابط عادی را از سر می‌گیرد. در بیانیه مشترک اسرائیل و بحرین نیز آمده این کشور‌ها قرار است «روابط دیپلماتیک» کامل را آغاز کنند. بحرین قبول کرده که روز 15 سپتامبر جشن مشترکی در کاخ سفید به مناسبت از سرگیری روابط دیپلماتیکشان برگزار کنند. بر اساس این بیانیه پادشاه بحرین «حمد بن عیسی آل خلیفه» و نخست وزیر اسرائیل «بنیامین نتانیاهو» و «دونالد ترامپ» قبل از اعلام این گشایش با هم گفتگو کرده بودند. ترامپ در بیانیه خود با هیجان از توافق صلح بحرین و اسرائیل حرف زده و آن را «روزی واقعا تاریخی» و «بسیار جذاب» خوانده و گفته: زمانی که من به ریاست جمهوری رسیدم، خاورمیانه در یک وضعیت آشوب واقعی بود.  ایران، ترکیه و اپوزیسیون بحرین تاکنون اعتراضشان را به توافق صلح بحرین و اسرائیل اعلام کرده اند. جامعه ملی اسلامی الوفاق که یکی از گروه‌های اپوزیسیون بزرگ بحرین است روز جمعه در بیانیه‌ای اعلام کرد که این توافق عادی سازی روابط با اسرائیل مشروعیت ندارد. این گروه که توسط دولت بحرین غیرقانونی شناخته شده در توئیتر خود نوشت: “رژیم بحرین هیچ مشروعیتی برای توافق با صهیونیست‌ها ندارد و موجودیت (اسرائیل) اشغالگر است و خودش نیز فاقد مشروعیت است.” این گروه اپوزیسیون، حرکت دولت بحرین را خیانت به اسلام و اعراب و خروج از اسلامیت، عربیت و اجماع ملی خواند. در آمریکا نیز خبر توافق بحرین و اسرائیل با بی توجهی رسانه‌های دموکرات همراه بود. شبکه خبری فاکس نیوز که رسانه نزدیک به ترامپ است در یک گزارش رسانه‌ای از تلاش CNN و شبکه خبری MSNBC برای بی توجهی به آنچه «دستاورد سیاست خارجی ترامپ» خوانده حرف زد و نوشت: این دو رسانه در برنامه‌های خبری خود هیچ اشاره‌ای به خبر صلح نکرده اند در حالی که این توافق یکی از توافق‌های صلح عمده در خاورمیانه بوده است. فاکس نیوز مدعی شده CNN تنها در برنامه خبر عصرگاهی خود به این توافق اشاره کرده و MSNBC نیز تنها دو دقیقه از وقت خبری خود را به این توافق اختصاص داده است. بحرین دومین کشور عربی بعد از امارات متحده است که چندین دهه بایکوت رژیم صهیونیستی را شکسته و در راستای منافع ترامپ با این کشور وارد توافق صلح شده، اما گویا این کشور نیازی به بهانه تراشی برای توافق نداشته.

 

ایالات متحده آمریکا رهبری ائتلاف علیه ایران را با مدیریت اسرائیل و همکاری پایتخت‌های عربی پیش گرفت و توانست به جای آنکه ایران در محور مقاوت تعریف شود و اسرائیل به عنوان دشمن منطقه‌ای و بین‌المللی جهان اسلام معرفی شود، برای اسرائیل یک غشای امنیتی ناشی از برخورد ایران با پایتخت‌های کشور‌های عربی به وجود آورد و آرام آرام ایران هراسی در منطقه و اسلام هراسی در سطح بین‌المللی موجب شد که به جای رودرویی با اسرائیل، جبهه موافقتی با ایالات متحده آمریکا و با محوریت اسرائیل به وجود آید

 

امارات متحده عربی به عنوان کشور خط شکن با بهانه توقف پروسه الحاق کرانه باختری به سرزمین‌های تحت اشغال اسرائیل وارد توافق عادی سازی روابط با این کشور شد. اگرچه بحرین حتی شفا‌ها هم نیازی به توجیه افکار عمومی جهان عرب ندیده و بی مقدمه توافق صلح با اسرائیل را امضا کرده، اما دست کمی از امارات نداشته. یدیعوت آحارونوت رسانه معروف اسرائیلی در یادداشتی در این باره نوشت: “امارات در مورد بهانه توقف الحاق کرانه باختری به اسرائیل دروغ گفته است.” در این یادداشت گفته شده امارات برای چندین دهه تمایلی به دخالت در مسئله فلسطین نشان داده و روابطه‌ای نسبتا معمولی با تشکیلات خودگران فلسطین داشته و موضع خصمانه اش نسبت به حماس را نیز حفظ کرده بود. این رویکرد امارات را به یک میانجی به درد نخور در بحران فلسطین تبدیل کرده بود. حالا به همه این‌ها این واقعیت را اضافه کنید که توافق اخیر امارات و اسرائیل برای توقف الحاق کرانه باختری عملا هیچ ضمانت اجرایی ندارد. نتانیاهو حتی بعد از توافق با امارات هم از ادعای خود درباره الحاق کرانه باختری به اسرائیل دست نکشیده و به دیوید فریدمن نماینده آمریکا در امور اسرائیل نیز تاکید کرده توقف الحاق یک امر موقتی است. حال سوال اینجاست که اگر چنین باشد پس دلیل واقعی امارات و به دنبال آن بحرین، برای عادی سازی روابط با اسرائیل چه بوده؟ در واقع چه انگیزه‌ای سبب شده این کشور‌ها دست به چنین ماجراجویی دیپلماتیکی زده و برخلاف توافق اتحادیه عرب سال 2002 دست به توافق با اسرائیل بزنند؟ توافقی که گفته بود تنها در صورتی اسرائیل و اعراب با هم صلح می‌کنند که اسرائیل از تمام سرزمین‌های اشغالی خارج شود و به مرز‌های 1967 برگردد؟ به گزارش این رسانه اسرائیلی آنچه باید بدانید این است که امارات و اسرائیل در خلأ با هم به توافق نرسیده اند. این کشور‌ها به طور محرمانه مدت ها است که با هم رابطه دارند و این رابطه از همکاری‌های امنیتی گرفته تا همکاری‌های دیپلماتیک منطقه‌ای را شامل می‌شود و در سطوح مختلف اعم از مقامات عالی رتبه و وزرا نیز در جریان بوده است. این رسانه به رابطه نزدیک محمد بن زاید شیخ امارات با جرارد کوشنر داماد و مشاور ترامپ در امور اسرائیل نیز اشاره کرده و نوشت: “بن زاید از طرح صلح خاورمیانه کوشنر حمایت می کرد و سفیر امارات در آمریکا نیز از معدود مقامات منطقه بود که در روز رونمایی از توافق قرن ترامپ در کاخ سفید حاضر شد. برخی ناظران مدعی اند که امارات علیرغم کوچکی سرزمین و نفوذش در منطقه، سعی دارد نقش کلیدی تری در سیاست‌های منطقه‌ای بازی کند و معتقد است اتحادیه عرب و شورای همکاری‌های خلیج فارس قادر نیستند نقش مهم این کشور در امور خاورمیانه را بروز دهند. امارات می‌خواهد نقشش را گسترش داده و حفظ کند. به همین دلیل است که ابوظبی به دنبال حمایت اسرائیل و آمریکا رفته تا بتواند در شکل گیری شاکله امنیتی منطقه نقش آفرینی کند. یوسف القطیبه سفیر امارات در آمریکا در سرمقاله‌ای که در آحارونوت منتشر شده ایران و ترکیه را دشمن مشترک اسرائیل، امارات و آمریکا معرفی کرده است. این دشمنی امارات با ایران و ترکیه را می توان در راستای تلاش‌های این کشور برای پیدا کردن جای پایی در معادلات منطقه تفسیر کرد. از دید القطیبه ایران ثبات منطقه را تهدید می کند و قدرت فزاینده اسرائیل در منطقه نیز تهدید آمیز است. این تهدید‌ها انگیزه‌ای برای عادی سازی روابط امارات با اسرائیل و ایجاد یک ائتلاف استراتژیک جدید در منطقه شده که بحرین نیز به تازگی به آن پیوسته است. برخی ناظران بر این باورند که در پی بحرین و امارات، چند کشور عربی دیگر نیز به احتمال زیاد به این توافق خواهند پیوست. اما نباید فراموش کرد که توافق‌های امارات و بحرین بیش از هر چیز هدیه‌ای به ترامپ در آستانه انتخابات ریاست جمهوری است.