1

چرا احمق‌ها را دنبال می‌کنیم؟

مریم اصغری

از زمانی که پلتفرم‌های ارتباطی به دنیای ما افزوده شده است، هرکس آزادانه و بدون ترس هر محتوایی را تولید می‌کند و یا برش‌هایی از آنچه که واقعی نیست را به نمایش می‌گذارد. در این بین، اینستاگرام به عنوان محبوبترین شبکه مجازی در ایران کاربران گسترده‌ای را با خود همراه کرده است و با توجه به سهولت استفاده از اپلیکیشن و فرمت‌های ویژه‌ای که برای ابزارهای آن تعریف شده‌است و همچنین فضایی که به نسبت دیگر سوشال مدیاها کمتر رصد می‌شود، محتواهای بیشتری را برای ارائه دارد.

به نظر خیلی از افراد، این شبکه اجتماعی تعریف جدیدی از سلبریتی نیز ارائه کرده است و باعث شده گاها افراد معمولی جامعه (از نظر مشهور بودن) به واسطه به نمایش گذاشتن محتواهای خاص به محبوبیتی عظیم بین سایرین دست پیدا کنند و هزاران نفر آنها را دنبال کنند. البته اینکه آیا این سلبریتی‌پروری شایسته پروری هم هست یا خیر، بحث دیگری است که حتما باید به آن پرداخته شود. اما چیزی که امروز باعث شده اینستاگرام به بحث داغ همه محافل تبدیل شود، استقبال مخاطبان از این صفحات است که باعث بروز فصل جدیدی از افراد با نام اینفلوئنسر شده است.

ارتباط تنگاتنگ فالوئر و اینفلوئنسرها

در تعریف ابتدایی اینفلوئنسر یا واینر به معنی فردی با فالوئر زیاد نیست! اینفلوئنسر فردی شناخته شده و تاثیرگذار روی قشر خاصی از جامعه بوده و توانایی ارتباط موثر با افراد را دارد. در واقع داشتن فالوئر تنها بخشی از الزامات یک اینفلوئنسر اینستاگرام است.

اینفلوئنسرها در چندین دسته مختلف قرار می‌گیرند که تعدادی از آنها با تولید محتوای مناسب دنبال‌کنندگان مشخص خود را دارند. اما تعدادی نیز با تولید محتواهای صرفا طنز و یا حتی نامناسب به جذب مخاطب‌هایی که غالبا در رده سنی پائینتر هستند، می‌پردازند و ملقمه‌ای از انواع محتواهای بعضا نامطلوب، مخرب و حتی مستهجن را به خورد مخاطبان غالبا ناآگاه خود می‌دهند. اینفلوئنسرها در دسته‌بندی سبک زندگی، ورزشی، کمدین، رسانه‌ای و آموزشی قرار می‌گیرند. البته در این بین، واینرهایی نیز هستند که محتوای پیج‌های آنها، صرفا در پست‌ها و لایوهایی که با زندگی ایرانی اسلامی مطابقت ندارد، خلاصه می‌شود و جالب توجه این است که بیش از سایر گروه‌ها مورد توجه قرار می‌گیرند. چراکه جوان‌های کم سن و سال‌تری آنها را دنبال می‌کنند که غالبا در میانه بحران‌های نوجوانی و جوانی، هنوز نمی‌دانند که در صفحات این افراد به دنبال چه چیزهایی هستند.

رقبای سرسخت کتاب

با ورود اینترنت به کشور و همزمان با افزایش سالانه کاربران فضای مجازی، به تدریج فرهنگ جامعه در کشور دچار تغییرات گسترده و بنیادینی شده است و استفاده از فضای مجازی بسیاری از فرهنگ‌ها و آیین‌های سنتی را به عقب و به سمت انزوا رانده است. یکی از مهمترین تغییراتی که در زندگی حدود ۴۰ میلیون کاربر فضای مجازی اتفاق افتاده است، تغییر در سبک و میزان مطالعه آنها است. در سال‌های اخیر میل و رغبت افراد نسبت به کتاب و کتابخوانی با وجود رقبایی همچون اینترنت، فضای مجازی، شبکه‌های اجتماعی و بازی‌های رایانه‌ای روز به روز کمتر می‌شود.

در حال حاضر سلطه فضای مجازی بر حوزه کتاب، ذائقه جوانان و جامعه را تغییر داده و دیگر خبری از سیر مطالعاتی وجود ندارد و افراد فضای مجازی را به هر چیز دیگری ترجیح می‌دهند.

سرگرمی در صفحات واینرها یا مطالعه و پرورش نسلی آگاه؟

در این میان در یک تحقیقات میدانی به سراغ اقشار مختلف جامعه در رده‌های سنی متفاوت رفتیم و با پرسش‌هایی نموداری آماری از زمان مطالعه و در مقابل زمان استفاده از فضای مجازی و علی‌الخصوص پیج‌های طنز و شوخی و واینرها تهیه کردیم.

در سوالاتی مختلف در ارتباط با چرایی دنبال‌کردن پیج‌های بی‌محتوا و صرفا طنز با پاسخ‌های جالبی چون(صرفا به جهت سرگرمی، جذابیت محتوا، پرکردن اوقات فراغت، خستگی از واقعات تلخ جامعه و …) از سمت جامعه غالبا جوان روبه رو شدیم.

در مقابل در ارتباط با سرانه مطالعه، همان افراد ساعات حضور خود در صفحات مجازی را نیز در گروه زمان‌های مطالعه محسوب می‌کردند و با توجیحاتی مانند اینکه؛ مطالعه در جامعه می‌تواند دیدن تصاویر یا خواندن و دیدن پیج‌های علمی که به افزایش اطلاعات عمومی منجر می‌شود هم باشد، مواجه شدیم. میزان مطالعه واقعی افراد یعنی زمانی که به صورت رسمی کتاب یا نشریه‌ای تخصصی در دست بگیرند، در بهترین شرایطی که مطالعه دروس امتحانی دانشگاه را هم مد نظر قرار دهیم، نیم تا دو ساعت در روز بود و که البته بدون شک با پایان یافتن فصل امتحانات، این نمودار به شکل لاینفکی نزول خواهد داشت. اگر این جامعه آماری بسیار کوچک را به مقیاس بزرگتر کشوری تعمیم دهیم، با همان سرانه مطالعه روزانه چند دقیقه مواجه خواهیم شد و حال سوال اینجا است که فضای مجازی به چه میزان مخرب و در مقابل به چه میزان موثر است؟ آیا آموزش و فرهنگ‌سازی از ابتدا درست پایه‌ریزی نشده است و یا این سیر بخشی از جامعه مصرف گرای جهان سومی است؟ سرگرمی در صفحات واینرها یا کتاب و آموزش نسلهایی موفق؟ و بسیار سوال‌های دیگری که بی شک نپرسیده پاسخ آنها مشخص است!

صنعت نشر و تیراژ کتاب‌ها خبر می‌دهد از سر درون

یک کنشگر مسائل اجتماعی و مدرس حوزه ارتباطات در این رابطه بیان می‌کند: مقایسه سرانه مطالعه ایران و کشورهای دیگر نشان می‌دهد مهم‌ترین انگیزه‌ای که باعث می‌شود ایرانی‌ها سراغ کتاب نروند، بی‌نیازی از مطالعه و حس دانای کل بودن است. اگر کلاهمان را قاضی کنیم، می‌بینیم که ما آدم‌های با اعتماد به نفسی هستیم و این روزها به دلیل حضور در شبکه‌های اجتماعی و فضای اینترنت و مواجه‌شدن با اطلاعات حداقلی و پیامکی بیشتر از هر زمانی خودمان را بی‌نیاز از مطالعه می‌بینیم. حالا هر قدر هم در آمارها خودمان را خوب جلوه دهیم و آمارهای خوب و پر و پیمانی را ارائه کنیم، صنعت نشر و تیراژ کتاب‌ها خبر می‌دهد از سر درون.

او ادامه می‌دهد: برای بررسی سرانه مطالعه در ساده‌‌ترین حالت می‌‌توان میزان مطالعه همه افراد یک جامعه را با هم جمع و بر تعداد افراد آن جامعه و تعداد روزهای در نظر گرفته شده تقسیم کرد و متوسط مطالعه در یک جامعه آماری را محاسبه کرده و به تمام جامعه تعمیم می‌‌دهند.

مرور سطحی به جای مطالعه دقیق

این کنشگر مسائل اجتماعی با اشاره به دلایل فرار بودن اطلاعات فضای مجازی در مقابل کتاب بیان می‌کند: کاربران فضای مجازی اذعان دارند که تعدد صفحات بالا حتی در مورد پیج‌های آموزشی و اطلاع‌رسانی موجب می‌شود که وقت کافی برای مطالعه آنها نداشته باشند؛ در حقیقت کاربر خود را با تعداد زیادی صفحه و وقت اندکی مواجه می‌بیند و همین موضوع باعث می‌شود به جای مطالعه دقیق به مرور سطحی رو بیاورد. مرور سطحی داده‌ها باعث درک سطحی از مطالب هم شده و از طرف دیگر این مطالب به شدت فرار بوده و از ذهن مخاطب با گذشت زمان کوتاهی حذف می‌شوند؛ این موضوع بازدهی مطالعه را نیز پایین می‌آورد.

شاهرخی: در سال‌های اخیر به جای اینکه با جامعه‌ای رو‌به‌رو باشیم که با مطالعه و خواندن کتاب اطلاعات خود را ارتقا داده باشند، با حجمی مواجه هستیم که به واسطه امور سطحی اطلاعات نادرست را دریافت کردند. جامعه با فقر فرهنگی و اجتماعی و مطالعاتی، نسل پرخطری را تحویل می‌دهد و با این تفاسیر باید نگران فردا باشیم

 

این مدرس دانشگاه در پایان‌بندی صحبت‌های خود می‌افزاید: که متاسفانه مطالعه در کشور از جایگاه خوبی برخوردار نیست و فرهنگ مطالعه و کتابخوانی در جامعه ما هنوز جایگاه خود را به دست نیاورده و سرانه مطالعه در بین جوانان ما شاید به روزی حتی چند دقیقه هم نرسد! و بی شک این موضوع را می‌توان به مسائل مختلفی همچون نا کارآمدی فرهنگسازی خانواده و جامعه بسط داد.

پایبندی به اصول روابط رودررو
همچنین دکتر جعفر شاهرخی، جامعه‌شناس ارتباطات اجتماعی بیان می‌کند: در جامعه کنونی روابط اجتماعی رو در رو کاهش یافته و در مقابل آن روابط در فضای مجازی افزایش پیدا کرده است. چراکه در فضای رو در رو نیازمند این هستیم که شنونده خوبی بوده و با هم صریح و صادق باشیم. نیازمند اینکه کنش‌ها و واکنش‌های هم را درک کرده و رفتار متقابل داشته باشیم و در ارتباطمان، آرامش را حفظ کنیم. در واقع حتی مخالفتمان با هم را به شیوه مناسب به هم ابراز کنیم و نه گفتن را هم به شیوه‌های محترمانه بیان کنیم و حتی باید معتبر و موثق حرف بزنیم و وقتی از پس تامین این نیازها بر نیاییم، به سمت دنیای مجازی و پوچ‌گرایی گرایش پیدا می‌کنیم. در واقع افراد زمانی که نتوانند در فضای رودررو این اصل‌ها را حفظ کنند و نیاز به ارتباط هم داشته باشند، به فضای مجازی و ارتباط گیری در تنهایی رو می‌آورند و هر کسی می‌خواهد در این تنهایی، نیازهای روانی خود را ارضا کند.

وی می‌افزاید: در شرایط کنونی ارتباطات ما را تغییر پیدا کرده و از آنچه که باید باشد، دور شده است و اینگونه می‌شود که رو به طنز و هجو و… می‌آوریم. این اتفاق دلایل مختلف دارد. دلایل درونی و فردی و دلایل بیرونی و اجتماعی که البته به هم وابسته هستند. در زندگی شخصی به طور نمونه وقتی فردی شکست عشقی می‌خورد، تا مدتی که با آن کنار بیاید در فضای مجازی احساسات شخصی خود را به اشتراک می‌گذارد. در حقیقت شک‌های روانی، ما را وادار به گرایش به فضای غیر واقعی می‌کند.
وقتی ارزش‌های ما واژگون می‌شوند، به غیر واقعیات گرایش پیدا می‌کنیم

او با اشاره به نظریه برتراند راسل می‌گوید: در نظریه برتراند راسل علت گرایش مردم به سمت پوچ‌گرایی و هجو، فقر آرمان است. وقتی ما در هدف‌گذاری و آرمان‌گذاری خود فقر داریم و نمی‌توانیم آرمان خود را درست شناخته و به سمت آن برویم، به سمت بدبینی‌ها و بدگمانی‌ها و طنز و هجو می‌رویم. در واقع وقتی ارزش‌های ما واژگون می‌شوند، به غیر واقعیات گرایش پیدا می‌کنیم. ‌

این جامعه‌شناس ارتباطات اجتماعی ابراز می‌کند: طنز به خودی خود چیز بدی نیست و یکی از شیوه‌های منعطفانه بیان حقیقت است. شعر طنز و کلام طنز اتفاقا می‌تواند سوپاپ اطمینان جامعه باشد، مشروط بر اینکه مردم طنز را بشناسند. اگر طنز را نشناسیم آسیب‌زدایی، تبدیل به آسیب‌زایی می‌شود .

او ادامه می‌دهد: وقتی ارزش‌ها متفاوت می‌شوند و مادی‌گرایی رشد پیدا می‌کند و شرایط اقتصادی اجتماعی و فرهنگی نابسامان است، جوان‌ها برای روبرو نشدن با واقعیات به سمت طنز و غیر واقعیات سوق پیدا می‌کنند. آنها بین وعده‌ها و هدف گذاری‌ها و آنچه شرایط اجتماعی روز است، آرمان‌ها و شرایط آرمانی، فاصله زیادی می‌بینند و برای فرار از آن به هر چیزی حتی طنز بی محتوا پناه می‌برند تا لحظه‌ای از شکاف اجتماعی فاصله بگیرند. شرایط اجتماعی، شرایط فرهنگی، بیکاری، طلاق و مشکلات اینچنینی هر لحظه رو به افزایش است و دست به دست هم داده تا مردم برای پیداکردن لحظه‌ای فراق به هرچیزی پناه ببرند.

شکست در هدف‌گذاری باعث ایجاد مشکلات می‎شود

دکتر شاهرخی با اشاره به اینکه در این میان نارسایی‌های تربیتی بی‌تاثیر نیست، تاکید می‌کند: وقتی مردم درگیر مسایل معیشتی و اقتصادی هستند نمی‌توانند به مسائل تربیتی خود خانواده و بچه‌هایشان فکر کنند و ناچارا پناه می‌برند به پناهگاهی که نام آن طنز است و این در دراز مدت تاثیر زیادی در فرهنگ دارد. شکست در هدف‌گذاری قطعا باعث ایجاد مشکلات زیادی از جمله عقده‌های حقارت می‌شود. بخشی از اجتماع که هدف و آرمان خود را گم می‌کند و ارزش‌هایش از دست می‌دهد به سمت پوچ‌گرایی می‌رود. البته که اگر هدف همین پیج‌های طنز هم درست باشد، هیچ اشکالی ندارد اما متاسفانه به سمت موارد اشتباه می‌رویم که در اقتصاد و فرهنگ و ارتباطات اجتماعی ما تاثیرات سوع زیادی دارد.

گرایش به پوچ‌گرایی برای فرار از واقعیات

وی می‌گوید: مردم از واقعیت‌های اجتماعی و دروغ جاری در اجتماع و سیاست‌زدگی خسته شدند، اقتصاد بیمار و ارتباطات ناسالم اجتماعی مردم را خسته کرده است. مردم هیچ افقی ندارند و نگرانی‌هایی که در اجتماع ناشی از اختلالات سیاسی و اجتماعی است، مردم را واردار می‌کند برای فرار از واقعیت به پوچ گرایی بگرایند و سرخوردگی اجتماعی خود را کمرنگ کنند.

این جامعه‌شناس برجسته تصریح می‌کند: در سال‌های اخیر به جای اینکه با جامعه‌ای رو‌به‌رو باشیم که با مطالعه و خواندن کتاب اطلاعات خود را ارتقا داده باشند، با حجمی مواجه هستیم که به واسطه امور سطحی اطلاعات نادرست را دریافت کردند. جامعه با فقر فرهنگی و اجتماعی و مطالعاتی، نسل پرخطری را تحویل می‌دهد و با این تفاسیر باید نگران فردا باشیم.

او در پایان‌بندی صحبت‌های خود تصریح می‌کند: باید الگوسازی کنیم و الگوهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی صحیح را به مردم نشان دهیم تا در شرایط فضای امن به آنها پناه ببرند. اینکه مردم به بزرگان فرهنگ و دین و سیاست گرایش ندارند، زنگ خطر است. ما باید خوراک مورد نیاز مردم را در صداو سیما، کتاب‌ها و… آماده کنیم تا آنها به سمت و سوی اشتباه گرایش پیدا نکنند. البته در گام نخست مردم باید آرامش فکری داشته باشند تا درک درستی از شرایط داشته باشند. چراکه خشم، شادی، هیجان، ترس و استرس همه بر باورها و اعتقادات مردم تاثیر می‌گذارد.

نیاز به رویکردی واکاوانه برای درک موانع موجود بر سر افزایش سرانه مطالعه

برای نسل تازه به عرصه اجتماع رسیده کنونی، مقابله فضای مجازی با کتاب، شعاری کلیشه‌ای محسوب می‌شود و توضیحات آنها، برای نیاز به استفاده مداوم از شبکه‌های اجتماعی و علی‌الخصوص اینستاگرام، بیشتر شبیه به توجیحات است.

برای درک موانع موجود بر سر افزایش سرانه مطالعه در جامعه و عدم استقبال مردم از فرهنگ کتاب و کتابخوانی، باید به ریشه‌های تاریخی، خانوادگی و اجتماعی جامعه، آن هم در قالب یک رویکرد واکاوانه برسیم. لذا برای تحقق این امر نیاز داریم که تعدادی از فعالان عرصه جامعه شناسی، مورخین اجتماعی، روانشناسان و تحلیل‌گران مسائل اجتماعی در یک مطالعه بین رشته‌ای به بررسی مسئله پرداخته و بعد از کسب اطلاعات لازم، برنامه‌ای قابل اجرا را تدوین و عملیاتی کنند.

در نهایت بد نیست بدانیم و تامل کنیم که مبلغی که برای خرید کتاب می‌پردازیم به مراتب، پائین‌تر از هزینه‌هایی است که در آینده به واسطه نخواندن کتاب خواهیم پرداخت.

 

سوتیتر:

 

برچسب ها: اینستاگرام- واینرها- اینفلوئنسر-صبح امروز- کتاب- کتابخوانی- مریم اصغری-احمق ها- پیج