نباید گذاشت ضدارزش به ارزش تبدیل شود
سارا ایزدخواه
تحلیل انواع دروغ در جامعه ایرانی و تأثیراتی که میتواند در ایجاد بحرانهای اجتماعی به همراه داشته باشد.
اخیراً انتصاب مهرداد بذرپاش به سمت دیوان محاسبات کشوری سروصدای بسیاری را به همراه داشته است. بسیاری از افراد معتقدند که با توجه به جوان بودن بذرپاش نمیتوان داشتن 20 سال سابقه اجرایی و کاری را به موجب قانون برای وی متصور شد.
به گزارش روزنامه «صبح امروز» پس از این انتقادات بود که وی مدارکی را مبنی بر وضعیت سابقه اجرایی خود منتشر کرد که همین امر با انتقادات بسیاری روبهرو شد و عدهای این موضوع را مطرح کردند که مدارک جعلی است و مدعی شدند که درواقع آقای بذرپاش برای نشان دادن صلاحیت و سابقه کافی خود برای این سمت از حربه دروغگویی استفاده کرد است.
اگر مسئولی مجبور باشد در مورد سخن خود که خلاف آن ثابت شده، پاسخگو باشد در این صورت راغب به این امر نمیشود که در هر شرایطی از حربه دروغ استفاده کند
در همین راستا برای اینکه وضعیت جامعه ایران را در مورد دروغگوئی و گرایش افراد به این ناهنجاری را بدانیم و از ریشههای فرهنگی و ساختاری شیوع دروغ در جامعه جویا شویم با حسین اکبری استاد گروه علوم اجتماعی دانشگاه فردوسی مشهد به گفتوگو پرداختیم.
توضیح کاملی در مورد وضعیت دروغ در جامعه و دیدگاه پژوهشگران اجتماعی و دینی در رابطه با این ناهنجاری بفرمایید.
دروغ به عنوان یکی از رذایل اخلاقی همیشه مورد توجه افراد مختلف جامعه چه کسانی که در حوزه مباحث دینی فعالیت و پژوهش میکنند و چه افرادی که فعالیت اجتماعی دارند، بوده است، دلیل اهمیت پدیده دروغ این است که دروغ در کنار غیبت و تهمت سه عنصری هستند که به شدت میتواند زندگی و روابط اجتماعی افراد را تحت تأثیر قراردهد؛ به همین دلیل است که در آموزههای دینی به شدت این مسایل نهی و توصیه شده که افراد مرتکب چنین رفتارهایی نشوند.
در حوزه اجتماعی نیز درستی و عدم مداخله افراد در زندگی یکدیگر بسیار حائز اهمیت است؛ به این دلیل که زندگی اجتماعی افراد به شکل سالمی جریان داشته باشد و تعاملات فکری آنها چندان دچار مشکل نشود. اما دروغ به صورت کلی به عنوان یکی از رذایل اخلاقی در هر جامعهای وجود دارد و به شدت نیز دارای پیشینه فرهنگی است. به این معنا که در برخی از جوامع میزان دروغ بالاست و در برخی دیگر میزان کمتری شیوع دارد.
دوگانه خودمقدسپنداری و دیگری پلیدانگاری در جامعه ایرانی
پیمایشهایی که در حوزه دروغ صورت گرفته، نشانگر این است زمانی که از افراد پرسیده میشود که آیا دروغ میگویید؟ عمدتاْ پاسخ منفی میدهند، اما زمانی که از آنها سوال میشود که از نظرشان دیگران چه میزان دروغ میگویند معتقدند که دیگر افراد جامعه دروغگو هستند.درواقع ما در جامعه با یک دوگانه خودمقدسپنداری ودیگری پلیدانگاری روبهرو هستیم. تقریباْ در بسیاری از رذایل اخلاقی این شکاف وجود دارد؛ بدین معنا که افراد خود را بهشدت مبرا از این ویژگیها میدانند، اما معتقدند که ویژگیهایی چون دروغ در اکثریت اعضای جامعه وجود دارد.
در جامعهای که دروغ، تظاهر و دورویی رشد پیدا کند عملاً افراد نمیتوانند با یکدیگر روابط گرمی داشته باشند؛ چراکه هر لحظه این احتمال را میدهند که طرف مقابلشان به آنها دروغ گوید و بسیاری از روابط اجتماعی از حالت صحیح خود خارج میشود
پژوهشهای صورت گرفته تقریباْ این عامل را نشان میدهد که درک افراد از جامعه خود و دیگران این است که دروغ در جامعه به میزان زیادی وجود دارد. تحقیقات این شکاف ایجاد شده در جامعه را به خوبی نشان میدهد و پیمایشهای اجتماعی در رابطه با ارزشها و نگرشهای ایرانیان نشانگر این است که این شکاف وجود دارد و افراد معتقدند که خود دروغ کمی گفته، اما دیگران بسیار دروغگو هستند. بنابراین آنچه که از ادراک مردم در مورد وضعیت دروغ در جامعه برداشت میشود این است که مردم گمان میکنند دیگر افراد زیاد دروغ میگویند و احتمالا ْاین دیدگاه به دلیل نوع ارتباطات و مسایلی است که در زندگی اجتماعی خود با دیگران داشتهاند و معتقدند که این وضعیت وجود دارد.
بیان شده که دروغگویی در جوامع دارای پیشینه فرهنگی است و هر جامعه بسته به شرایط و زیرساختهای فرهنگی خود در میزان دروغگویی تفاوت دارد، اما پرسش اینجاست همانطور که در دین اسلام به آن تأکید شده و از سوی دیگر فرهنگ اصیل و قدیمی ایرانی به آن معتقد است که دروغگویی امری مذموم است. در طول تاریخ یا در قرن اخیر چه ساختارهایی روی کار آمدند که موجب شده فرهنگ اسلامی و میهنی ما زیر پا گذاشته شود و دروغگویی در جامعه ما گسترش پیدا کند؟
ببینید دروغ به شدت پیشینه فرهنگی و ریشههای تاریخی بسیاری دارد. عموماْ کشورهایی که دچار استبداد، خودکامگی و به نوعی انسداد در حوزههای قدرت و اجتماع بودند در این نوع از جوامع دروغ و دورویی بیشتری وجود داشته است.
فضای آزاد تبادل اطلاعات به افرادی که کار ناراست انجام میدهند فشار وارد میکند؛ درنتیجه بسیار نیاز است که این دسته از فضاها در زوایای گوناگون گسترش پیدا کند. مسئولان باید بدانند که همیشه چشمهایی نظارهگر آنها است و عملکردشان را بررسی میکند
به این دلیل که در چنین جوامعی از آنجا که عموما ْ افراد نمیتواستند حق خود را به شکلی صحیح بگیرند تلاش میکردند از طریق دروغ گفتن و خلاف واقع را نشان دادن به حق خود دست یابند؛ چراکه همواره حق آنها در معرض خطر بوده است. در این راستا است که دروغ گفتن همواره وسیلهای برای احقاق حق افراد و یا دسترسی به منافع بوده است. پس باید در نظر داشته باشیم که دروغگویی در یک فرایند تاریخی تدوام پیدا کرده و تبدیل به یک ویژگی فرهنگی شده تا در جامعه باقی بماند،
دروغ؛ میراث ساختاری نظامهای استبدادی و رویکردهای خودکامگی است
دروغ جزو مواریث ساختاری نظامهای استبدادی، پیشینههای پادشاهی و رویکردهای خودکامگی است که بیشتر در این جوامع وجود داشته است. این نوع از ویژگیها بیشتر در این جوامع وجود داشته و از آنجا که در تداوم تاریخی تکرار شده است حتی با ازبین رفتن استبداد نیز به دلیل آن که تبدیل به ویژگیای اخلاقی و شخصیتی در افراد شده به مرور زمان باقی میماند. پس دروغ دارای ریشههای تاریخی بسیار قوی است و از آنجا که ما نیز این ریشههای تاریخی را به شکل خاص خود در جامعه داشتیم میتوانیم پیشبینی کنیم که دروغگویی، جزو ویژگیهای شخصیتی ایرانیان است.
آیا پژوهشهایی در کشور صورت گرفته که میزان گرایش جامعه به دروغ گفتن را بررسی کند و آیا نشانگر این امر است که در چند دهه اخیر میزان دروغگویی شدت و حدت بیشتری یافته است؟
پژوهشهایی که به صورت تخصصی در زمینه دروغگویی نداریم، اما پیمایشهایی که در مورد سرمایه اجتماعی، ارزشها و نگرشهای ایرانیان صورت گرفته تا حدی نشان میدهد که چه اتفاقی درحال رخ دادن در کشور است و افراد به چه میزان معتقدند که دروغگویی در جامعه وجود دارد. برای نمونه در پیمایش «ارزشها و نگرشهای ایرانیان موج سوم» که در سال 1394 انجام شده، در خراسان رضوی 76.9 درصد افراد معتقد بودند که دروغگویی در جامعه به میزان زیادی وجود دارد، حال آن که این میزان در کل کشور به 71.8 درصد است. درواقع این احساس در خراسان رضوی از میانگین کشوری بیشتر است.
خراسانیها بیش از میانگین کشوری معتقد به وجود دروغ در جامعه هستند
درواقع شهروندان خراسانی بیش از میانگین کشوری معتقدند که مردم رذایل اخلاقی بسیاری دارند و شاید چنین اعتقادی به دلیل وجود ریشههای تاریخی و حوادثی است که در خراسان بیش از دیگر مناطق کشور در طول تاریخ رخ داده است.
در این پژوهشها به میزان دروغگویی قشرهای مختلف در ایران چون قشر سیاستمداران، بازاریان و… نیز پرداخته شده و آیا ارزیابیهایی در این زمینه وجود داشته است که میزان دروغگویی در چه قشرهایی شدت بیشتری دارد؟
این پژوهشها دادههای ناشی از ادراکی که مردم دارند را مطرح میکنند. درواقع اعتقاد مردم مبنی بر اینکه دیگران چه میزان دروغ میگویند را نشان میدهد و به این معنا نیست که افراد چه میزان دروغ گفتند؛ بنابراین سنجش واقعیت میزان دروغگویی افراد نیست، بلکه سنجش ادراک افراد نسبت به میزان دروغ گفتن در جامعه است. در حوزه ادراکات قرار دارد به همین دلیل اهمیت دارد؛ چراکه براساس اصل جامعهشناختی مردم زمانی که گمان کنند پدیدهای در جامعه وجود دارد به گونهای عمل میکنند که آن پدیده واقعاً وجود دارد؛ بنابراین زمانی که مردم گمان کنند که دیگران دروغ میگویند به گونهای رفتار میکنند که واقعاً دیگر افراد دروغگو هستند.
ادراک افراد به وجود دروغ در جامعه، آنها را به دروغگویی سوق میدهد
باید بدانیم زمانی که افراد چنین ادراکی داشته باشند خودشان نیز شروع به دروغگویی میکنند؛ بنابراین یا دروغ میگویند و یا از ترفندهای دیگری شبیه به آن استفاده میکنند. زمانی که مطرح میشود در یک جامعه 80 درصد از مردم معتقدند که دیگران به میزان زیاد سخن دروغ میگویند؛ بنابراین این مسأله را همواره در رفتارها و تعاملات اجتماعی خود لحاظ میکنند؛ درنتیجه یا آنها نیز دروغ میگویند و یا اینکه تعاملات اجتماعی خود را به گونهای تنظیم میکنند که صدمهای از دروغگویی دیگران نبینند.
از اتفاقاتی که اخیراً روی داده ادعای مدارک جعلی آقای مهرداد بذرپاش است و مباحثی که ایشان در مورد سابقه و عملکرد خود مطرح کردهاند. با وجود انتقادهای بسیار به آقای بذرپاش او معارفه شد و به ریاست دیوان محاسبات رسید. پرسش اینجاست چنین وضعیتی در جامعه میتواند چه تأثیراتی روی مردم داشته باشد چه تبعاتی در قشر سیاستمدار ایرانی خواهد گذاشت؟
نگاه جامعه و مردم همواره به حاکمان کشور است. اگر مردم بدانند مقامات موضوعی را طرح میکنند و سخنی را میگویند که خلاف آن ثابت میشود به این معناست که حاکمان در حال دروغ گفتن هستند؛ بنابراین این عمل به شدت بر مردم تأثیر میگذارد. اگر مردم احساس کنند و بدانند که حاکمانشان در حال دروغ گفتن هستند؛ بنابراین دروغ گفتن برای آنها بسیار راحت رخ میدهد و آن را یک نوع ویژگی خاص محسوب میکنند هرچند که موجب بیاعتمادی و یک سری مسائل خاص شود.
دروغهای سیستمانیک در کشور افراد را وادار به دروغگویی میکند
دروغ انواع گوناگونی دارد. علاوه بر دروغ لفظی، دروغهای سیستماتیک زیادی در کشور وجود دارد. یک مثال ساده این است که برای دریافت وام لوازم منزل، باید یک فاکتور لوازم خانگی به بانک ارائه داد. عموماً افراد فاکتوری صوری به بانک ارائه میدهند. درواقع هم بانک میداند که درحال دریافت کردن فاکتوری صوری است و هم فردی که میخواهد آن وام را دریافت کند؛ چراکه ناچار است برای تحقق خواسته خود کار خلافی را انجام دهد؛ چراکه خود سیستم به فرد چنین آموزشی را میدهد. درواقع خود سیستم باعث میشود که مردم عملی غیرواقعی انجام دهند و خود را غیرواقع نشان دهند. همانطور که سیاستمداران بخواهند خود را به گونهای دیگر نشان داده و مدارک جعلی را ارائه دهند.
اگر بذرپاش در سمت خود ماندگار شود بیاعتمادی و شکاف موجود بین ساختار جامعه، سیستم اجرایی، قوه مقننه و در کل حاکمیت عمیقتر میشود. در واقع زمانی که مردم ببینند که سیستم نسبت به انتقادات آنها بیاعتنا است رویکردشان نسبت به ساختار حاکمیت منفیتر خواهد شد
مثال دیگر، در چند روز اخیر یک باند جعل اسناد در مشهد کشف شده و مشخص شد بسیاری از مقامات کشور از این باند، مدرک جعلی خریداری کردند. اگر واقعا چنین چیزی صحت داشته باشد مظاهری از دروغ است؛ بنابراین زمانی که دامنه تعریف دروغ را از یک فعالیت یا یک فعل گفتاری گسترش میدهیم به هر نوع رفتاری که ناراستی در آن وجود دارد میرسیم.
پرسشی که به وجود میآید این است که چرا برخی سیاستمداران در مورد یکسری از بدیهیات دروغ میگویند؟ آیا ساختارهای سیاسی و اجتماعی موجود در جامعه این افراد را ترغیب به چنین رفتارهایی میکنند یا اینکه این دسته از افراد فاقد صلاحیتهای لازم برای حضور در موقعیتی اجتماعی و سیاسی هستند و برای نشان دادن صلاحیت خود مجبور میشوند چنین رفتارهایی از خود بروز دهند؟
احتمالاً میزانی از این رفتارها ناشی از فشارهایی است که این افراد مجبور به تحمل آن هستند؛ به دلیل اینکه برخی از اقدامات و کارها را باید انجام دهند یا نمیخواهند انجام دهند شروع به دروغ گفتن میکنند تا بتوانند به صورتی موقتی فشارهای موجود را کاهش دهدند. نکته دیگر این است که دروغ در جامعه ما هزینهای برای افراد ندارد؛ یعنی اگر یکی از مقامات، سخنی خلاف و دروغ بگوید و پس از مدتی که سخن خلاف آشکار شود کسی از او نمیپرسد که چرا این سخن ناراست را گفتی؟ بنابراین صلاحیت این فرد زیر سوال نمیرود. درنتیجه زمانی که سیاستمداری که سخن دروغ گفته، میبیند سخن ناراست او هزینهای برایش به همراه نداشته است مجدد این کار را تکرار میکند.
در جامعه دروغزده، دورویی و تظاهر به شدت افزایش مییابد، بیاعتمادی زیاد میشود و به تبع آن انواع و اقسام کجرفتاریهای اجتماعی میتواند رشد پیدا کند؛ چرا که اصل صداقت که جامعه براساس آن استوار است زیر سوال میرود
درواقع اگر دروغ گفتن هزینهای برای افراد به همراه داشته باشد؛ یعنی اگر مسئولی مجبور باشد در مورد سخن خود که خلاف آن ثابت شده، پاسخگو باشد در این صورت مسئولان راغب به این امر نمیشوند که در هر شرایطی بخواهند از حربه دروغ استفاده کنند. از آنجا که سیستمی وجود ندارد که بخواهد مقامات را بازخواست کند قاعدتاً افراد این عمل را به شکل نسبتاً زیادی انجام میدهند.
به نظر شما رفتارهای همراه با دروغ برخی از مسئولان کشوری موجب میشود که مردم جامعه ما بیش از پیش حس از خودبیگانگی نسبت به جامعه و سیاستمداران داشته باشند؟ و در بلندمدت میتواند چه اثرات و آسیبهایی بر جامعه وارد کند؟
دروغ، تهمت و غیبت رذایلی هستند که به شدت میتوانند سرمایه اجتماعی فرد، جامعه، دولت و هر نهادی که به طریقی در این زمینه ورود پیدا میکند را از بین ببرد و منجر به از بین رفتن اعتماد شود و به طور کلی میتوانند عیار جامعه بودن را از بین ببرند. در جامعهای که این نوع از رفتارها رشد پیدا کند عملاً افراد نمیتوانند با یکدیگر روابط گرمی داشته باشند؛ چراکه هر لحظه این احتمال را میدهند که طرف مقابلشان به آنها دروغ گوید و بسیاری از روابط اجتماعی از حالت صحیح خود خارج میشود.
جامعه دروغزده با رشد تظاهر و دورویی روبهرو است
در چنین جامعهای دورویی و تظاهر به شدت افزایش مییابد، بیاعتمادی زیاد میشود و به تبع آن انواع و اقسام کجرفتاریهای اجتماعی میتواند رشد پیدا کند. چرا که اصل صداقت که جامعه براساس آن استوار است زیر سوال میرود. در این شرایط مردم عِرق چندانی به جامعه، شهروندان، همسایهها و هممحلیهای خود نخواهند داشت. عرق اجتماعی کاهش مییابد و هویتی که افراد براساس آن احساس تعلق میکنند به شدت کاهش پیدا میکند. به همین دلیل است که در آموزههای دینی دروغ و غیبت جزو رذیلتهای اخلاقی محسوب میشود. این رفتارها به شدت در قرآن، آموزههای دینی، احادیث مورد مذمت قرار گرفته است؛ چراکه تأثیر بسیاری بر شالوده و روابط اجتماعی مردم میگذارد.
اگر ناهنجاری دروغ در جامعه ما ادامه پیدا کند به فروپاشی جامعه ایرانی منتهی میشود؟
باید توجه داشت که جامعه دارای یک سیستم پویا است؛ درنتیجه زمانی که دروغ افزایش پیدا میکند خود جامعه مکانیزمهایی را ایجاد میکند تا مردم چگونگی کنار آمدن با این دروغها را بیابند. برای همین است که در جامعه دورویی زیاد میشود ممکن است که این بیاعتمادی به نهادهای سیاسی و اجتماعی جامعه افزایش پیدا کند و در یکسری از حوزهها فروپاشیهایی را مشاهده کنیم، اما عملاً جامعه در ساختار خود تغییر ماهیت میدهد و یکسری از مسائلی که در گذشته ارزش نبودند در حال حاضر ارزش محسوب میشوند و ارزش هنجاری جدید در جامعه استوار میشود.
در جامعه ایران بسیاری از این دروغها نه تنها مذموم شمرده نمیشود، بلکه تشویق هم به همراه دارد. به این معنا که فرد کار درستی برای دروغ گفتن انجام داده و نیرنگ خوبی را به کار برده است و افرادی که این کار را انجام میدهند به عنوان فردی باهوش و زیرک محسوب میشوند. درواقع کمکم این ضدارزشها تبدیل به ارزشهای اجتماعی در جامعه میشود. باید بدانیم زمانی که در یک جامعه چنین ضد ارزشهایی تبدیل به ارزش میشود جامعه قاعدتاً سالم نخواهد بود و مشکلات زیادی را با خود به همراه خواهد داشت.
از نظر شما در رابطه با مسأله آقای بذرپاش، فضای آزاد اطلاعاتی مبنی بر پخش کردن مدارک علمی و شغلی وی میتواند تأثیرگذار بوده و عاملی برای مقابله با احتمال ناهنجاری دروغ باشد؟ یا اینکه ما به تغییرات ساختاری فرهنگی و اجتماعی برای مقابله با این پدیده به ویژه در حوزه سیاست نیازمندیم؟
چنین پدیدههایی معمولاً چند علیتی هستند و برطرف کردن آنها نیز مکانیزمهای گوناگونی را میطلبد به همان شکلی که نیازمند فرهنگسازیهایی در این زمینه هستیم تا دروغ را بتوانیم به عنوان یک ضد ارزش در جامعه قلمداد کنیم. درواقع سیستمهای نظارتی چون رسانهها در جهت شفافیت میتوانند به شدت کمککننده باشند تا افراد بدانند زمانی که افراد دروغی بگویند، برای آنها هزینه به همراه خواهد داشت. همین چند مورد مدارکی که در فضای مجازی از آقای بذرپاش پخش شده هم فشاری را بر او وارد کرده و هم دیگر افراد را تحت فشار قرار میدهد. درست است که وی تودیع و معارفه شد و عهدهدار دیوان محاسبات شد، اما عملاً اعتبار وی به شدت زیر سوال رفت. درواقع اعتبار افراد امر مهمی است.
فضای آزاد تبادل اطلاعات به افرادی که کار ناراست انجام میدهند فشار وارد میکند؛ درنتیجه بسیار نیاز است که این دسته از فضاها در زوایای گوناگون گسترش پیدا کند. مسئولان باید بدانند که همیشه چشمهایی نظارهگر آنها است و عملکردشان را بررسی میکند. شفافیت یکی از مسائلی است که میتواند جلوی رشد این نوع از ویژگیها را در جامعه بگیرد بهویژه در بین سیاستمداران و افراد دارای مسئولیت.
برخی فعالان اجتماعی معتقدند که همچنان پس از معارفه آقای بذرپاش در سمت جدید خود این احتمال وجود دارد که وی برکنار شود. پرسش اینجاست اگر این فرد از سمت خود برکنار شود میتواند تغییرات مثبتی در جامعه ایران مبنی بر با صدا درآمدن وجدان عمومی میتوان با عمل مذموم مقابله کرد؟ و در صورت ماندگاری این فرد در سمت خود و بیتوجهی مجلس به انتقادات اجتماعی به انتصاب وی میتواند چه میزان بیاعتمادی افراد را به سیاست افزایش میدهد؟
هر دو حالت قابل تصور است اگر مهرداد بذرپاش از سمت خود برکنار شود نشانگر این است که جامعه، در حال قوی شدن است و رسانهها کمککننده به این امر هستند؛ بنابراین سیاستمداران به هر شکلی که بخواهند، نمیتوانند عمل کنند. از طرفی دیگر اگر این فرد در سمت خود ماندگار شود بیاعتمادی و شکاف موجود بین ساختار جامعه، سیستم اجرایی، قوه مقننه و در کل حاکمیت عمیقتر میشود. در واقع زمانی که مردم ببینند که سیستم نسبت به انتقادات آنها بیاعتنا است رویکردشان نسبت به ساختار حاکمیت منفیتر خواهد شد.