1

روایت پنج سال گل کشیدن

اگر تا بحال به آینده گل کشیدن فکر نکرده‌اید این گزارش برایتان مفید خواهد بود

 

رایین امان الهی

نه تازه است و نه قدیمی . همان ماری جوآنا است که اسمش اغوا کننده تر شده است . ماده مخدری که این روزها نقل مجالس است و خیلی ها می گویند که اعتیاد آور نیست، اما برگ جدیدی از اعتیاد را رو کرده است تا جایی که چندی پیش افزایش کشف “گل” در کشورسردار مسعود زاهدیان، رییس پلیس مبارزه با مواد مخدر ناجا اعلام کرد که تغییری در الگوی مصرف مواد مخدر درحال شکل‌گیری است؛ در حوزه مصرف مخدر گل که یکی از مشتقات گیاه شاهدانه است افزایش مصرف مشاهده می‌شود و گرایش به سمت استفاده از این ماده قابل توجه است. به گفته او مصرف گل در میان دانشجویان دبیرستانی‌ها و جوانان افزایش پیدا کرده است که از سوی ستاد مبارزه با مواد مخدر این موضوع در حال بررسی است.

ماده ای که میزان کشفیات آن نسبت به سال های گذشته افزایش یافته است. موضوعی که اکنون ابعاد جدی به خود گرفته است چرا که نه فقط مردان بلکه زنان و دختران را نیز آلوده خود کرده و به نوعی یک ماده شادی آور فانتزی به شمار می رود.

لذت آنی و نیاز دایمی

ستار یکی از کسانی است که بعد از پنج سال مصرف «گُل» را ترک کرده است. او از اولین تجربه‌اش و دلیل رو آوردن به این محرک می‌گوید:

اولین بار در جمعی دوستانه و در دست یکی از کسانی آنجا بود با «گُل» آشنا شدم. در آن زمان من دچار افسردگی بودم و دنبال راه فراری می‌گشتم تا از آن شرایط خارج شوم. به اصرار دوستان برای اولین امتحان کردم و تا سال بعد دیگر سراغش نرفتم. در این یک سال افسردگی من شدید‌تر از قبل شده بود، برای همین دوباره «گل» کشیدم. البته موضوع به همینجا ختم نشد، افسردگی‌ام که درمان نشد هیچ، بیشتر من را در خودم غرق ‌کرد، بیشتر روی مسائل گذشته تمرکز کردم، قسمت بدتر آنجاست که بعد از مدتی برای اینکه بتوانم پول مصرفم را دربیاورم مجبور شدم خودم ساقی گل شوم. میدانید «گُل» تنها همان دفعات اول است که برای شخص لذت دارد، بعد از مدتی تبدیل به نیاز می‌شود، یعنی دیگر حال معمولی ما مثل کسانی سالم هستند نیست، باید گل را استفاده کنیم تا حال عادی داشته باشیم. الان که به آن زمان فکر میکنم می‌بینم دوران سیاهی بود که تا وقتی داخلش بودم متوجه مضرات و آسیب‌هایی که به خودم و خانواده‌ام وارد می‌شد نبودم.

عوارضی شبیه به آلزایمر

یکی از معضلاتی که ستار  بعد از ترک با او دست و پنجه نرم می‌کند فراموشی است، او این حالت را اینگونه شرح می‌دهد: فراموشی گرفته‌ام! ممکن است امروز کسی را ببینم و برایش یک داستان تعریف کنم،دوباره فردا ببینمش و همان داستان را تعریف کنم، و پس‌فردا هم اگر ببینمش دوباره همان داستان را تعریف می‌کنم. یا اسم‌ها به راحتی از یادم می‌رود، بعضی اوقات هم یک ضرب‌المثل که همیشه سر زبانم بود و در صحبت کردن از آن استفاده می‌کردم، یادم نمی‌آمد.

در فاصله یک ماه سه گوشی گم کردم. اگر می‌دزدیدند خیالم راحت‌تر بود، اما چون بخاطر فراموشی خودم که ناشی از مصرف «گل» بود گوشی‌هایم گم می‌شدند بیشتر از خودم ناراحت می‌شدم.

اراده می‌کردم گُل کمتر از بیست دقیقه در دستانم بود

او می‌گوید: در مشهد  کمتر از بیست دقیقه طول می‌کشید تا گل را ساقی به دستم برساند، اگر هم در حاشیه شهر ‌بودم نهایتا ۳۰تا۴۰ دقیقه. وقتی هم که خودم پخش کننده شدم کمتر از ده ثانیه. (می‌خندد و در فکر فرو می‌رود) بعد از چند ثانیه ادامه می‌دهد «گل» پای من را به دیگر مواد مخدر هم باز کرد. البته خیلی سریع خودم را از این منجلاب کشیدم بیرون، اما اگر کمی بیشتر می‌شد احتمالا به مواد مخدر اعتیاد پیدا می‌کردم.

او در بخش پایانی صحبت‌هایش اضافه می‌کند: این راه «منم» برنمی‌دارد. اگر کسی بگوید من هروقت بخواهم از گل استفاده می‌کنم و اگر نخواهم نمی‌کنم، به بدترین شکل ممکن در این باتلاق فرو می‌رود. او جدای آسیب‌هایی که به خودش می‌زند، اعتبارش را پیش خانواده و دوستانش نیز از دست می‌دهد.

اعتبارم در خانواده از دست رفت

ستار خطاب به هم سن و سالانش می‌گوید: من خانواده‌ام را از دست دادم، نه خود آن‌ها را! بلکه اعتباری پیش آن‌ها داشتم. بعد از چند سال که از ترک من میگذرد، وقتی چشم‌هایم از خستگی قرمز می‌شود، می‌گویند این حتما یکاری کرده، دوباره گل زده، دوباره رفته سراغ خلاف.

چهره‌ قبلی را از دست می‌دهید، از زمین تا آسمان چهره‌تان عوض می‌شود. مشکلات عصبی و هزاران مشکل دیگر به سراغتان می‌آید. از تمام همسالانم می‌خواهم سمت این ماده نروند، حتی اگر کسی گفت فقط همین یک‌بار امتحان کن در جواب قاطعانه نه بگویند.