1

زندگی در میان رنگ‌ها

مریم اصغری

کارگاهی در طبقه همکف و یک گوشه دنج شهر است. جلوی درب ورودی یک تصویر سیاه قلم توجهم را جلب می‌کند. دور تا دور نمایشگاه تابلوهایی با تصاویر مختلف رخنمایی می‌کند و محیط، با فضایی شاد و رنگی و موزیک لایت آرامی، صمیمانه‌تر بنظر می‌رسد. روی دیوار مجموعه‌ای از مدارک کشوری و بین‌المللی به چشم می‌خورد و گویی گنجینه‌ای از مدارج هنری است. هنرجویی مقابل بوم نقاشی در حال کشیدن مینیاتور است و رنگ‌ها زنده به نظر می‌رسند. استاد نادر تحققی سیار به همراه همسرش گلبهار حیاتی در حال آموزش به هنرجویان خود هستند. آثار کولاژ به قدری حرفه‌ای و با قطعات ریز کار شده است که از دور حتی تصور نمی‌کنی که قطعات پارچه به این ظرافت در کنار هم چیده شده باشد. منتظر می‌مانم تا کارشان به پایان برسد.

توانمندی زن ایرانی

تابلوهای تاکستان سرخ و سیب‌زمینی خورهای ونگوگ توجهم را جلب می‌کند و به آسانی نمی‌توان فهمید که این آثار کولاژ هستند. تابلویی دیگر طرحی ذهنی از حضرت مریم در زمان تولد عیسی مسیح را نشان می‌دهد. به سراغ گلبهار حیاتی می‌روم.

او متولد 1340 است و حدود 20سال است که در زمینه نقاشی و بیش از 12سال است که کولاژ کار می‌کند. حیاتی مدیرعامل شرکت تعاونی «کار‌آفرین گلبهار» است که سه سال متوالی رتبه کارآفرین برتر استانی و کشوری را از آن خود کرده است.

او دارنده دیپلم و دانشنامه افتخار به جهت نوآوری در هنر از کالج هنر تانیس قزاقستان، نفر اول جشنواره بین‌المللی رضوی در سال 80 در حوزه کارآفرینی، منتخب کشور در سال 1398 به عنوان حافظ محیط زیست و صاحب رتبه برتر سبز ملی است و در سال‌های متمادی جوایز بسیاری را از جشنواره‌های مختلف کسب و نمایشگاه‌های بین‌المللی انفرادی و گروهی متعددی را برگزار کرده‌است. حضور او در نمایشگاه‌های مختلف در کشورهای ترکمنستان، بلاروس، قزاقستان، ترکیه، آلمان، اسپانیا، افغانستان، ارمنستان، مجارستان، صربستان و هلند، توانمندی زن ایرانی را در بیش از 10 کشور به نمایش گذاشته است.

بازآفرینی آثار ونگوگ با تکه پارچه‌های دور ریختنی

حیاتی کاری تازه از تابلوی نگهبانان شب اثر رامبراند را به صورت کولاژ پارچه‌ای اجرا کرده و برای شرکت در مسابقات جهانی رامبراند ارائه داده است که این اثر ماه‌ها در موزه سلطنتی هلند بر روی دیوار نصب بوده است.

وی در ارتباط با این مسابقه بیان کرد: از تمام مراحل اجرای سه ماهه کار تابلوی نگهبانان شب رامبراند که با حدود صدهزار قطعه میلیمتری پارچه با چیدمان دانه‌به‌دانه به انجام رسید، فیلم و عکس تهیه و برای موزه می‌فرستادم. وقتی در مسابقات جهانی رامبراند شرکت کردم، تابلو سه روز در قرنطینه بود تا بخاطر سفر میکروب‌زدایی شود. بازی نور در تابلو کار خاصی بود که با کنار هم قرار دادن قطعات بسیار کوچک پارچه به تصویر کشیده شده‌بود و موفق شدم در رقابت با کار مردی که از لندن در مسابقه شرکت کرده و این کار را با قطعات کوچک جواهرات و سنگ‌های بسیار قیمتی ترسیم کرده بود، در مسابقه حضور داشته باشم. در این رقابت، تابلو من که با دورریزهای خیاط‌خانه‌ها شکل گرفته‌بود، انتخاب شد. شاخصه اصلی تابلو کولاژ این بود که حافظ محیط زیست بوده و با خلاقیت و نوآوری باعث ایجاد اشتغال و کارآفرینی شده بود و این موضوع اهمیت زیادی برای برگزارکنندگان مسابقه داشت.

از اینکه یک صنعتگر صنایع دستی هستم، خوشحالم

حیاتی در اشاره به تاریخچه هنر کولاژ می‌گوید: بعد از جنگ جهانی دوم که رنگ کمتر پیدا می‌شد، هنرمندان از اشیایی غیر از رنگ برای خلق آثارشان استفاده می‌کردند و به مرور این سبک نهادینه شد. در حیطه هنرهای سنتی و صنایع دستی به کولاژ، قطاعی به معنی قطعه قطعه شدن می‌گویند. کولاژ در هنرهای تجسمی استفاده از کلیه اشیا به جز رنگ است. این اشیا و متریال هر چیزی مثل نخود و لوبیا، کاغذ، پارچه و… می‌تواند باشد.

او می‌گوید: از اینکه یک صنعتگر صنایع دستی و جزو خانواده بزرگ هنرهای تجسمی هستم، خوشحالم و به خودم افتخار می‌کنم و برای ادای دین به هنر، به نوبه خود سعی در ارتقای هنر و حمایت از هنرجویان دارم و تمام تلاشم این است که برای آنها فرصت ایجاد کنم. به طور مثال یکی از هنرآموزان را همراه خود به هلند بردم و دیگری را به جای خودم به نمایشگاه برزیل فرستادم. به تازگی شرکت من بخاطر خلاقیت و نوآوری جزو صنایع خلاق شناخته شد و ما با اینکار برای حدود 50 نفر کارآفرینی ایجاد کردیم و آموزش رایگان کلاس‌هایی با چیزی حدود 4میلیون شهریه را به شرط  اشتغال برای افرادی که از لحاظ مالی ناتوان هستند و زنان سرپرست خانواده و خیریه‌ها داریم و حتی پس از اتمام دوره، برای فروش آثار آنها نیز از خالقان اثر حمایت می‌کنیم.

هنرمند همیشه در صدر می‌نشیند

این هنرمند کارآفرین بیان می‎کند: صنایع دستی در سال‌های اخیر پیشرفت نسبتا خوبی داشته و جوان‌ها مشتاق آموزش دیدن هستند. چراکه هنرمند همیشه در صدر می‌نشیند. روزی که بسیاری از هم صنف‌ها و همکاران من، کولاژ را به سخره می‌گرفتند، من به کارم ادامه دادم و رتبه برتر استان و برتر ملی و همینطور کسب مقام در میان ده هنرمند برتر در جهان از میان 8300 نفر شرکت‌کننده از سراسر جهان به عنوان نماینده آسیا و علی‌الخصوص ایران، از همان خستگی ناپذیر بودن نشات می‌گیرد.

او ادامه می‎دهد: وقتی با استاد سیار ازدواج کردم، حتی یک خط راست هم نمی‌توانستم بکشم. سال‌های ابتدایی دو فرزند کوچک داشتم و سرگرم خانه‌داری بودم. وقتی همراه همسرم به آموزشگاه می‌رفتم و می‌دیدم که نمی‌توانم در بحث‌های هنری شرکت کنم، تلنگری به من وارد شد و با سختی بسیار، با سیاه‌قلم شروع به کار کردم و گاها شب تا صب کار و تمرین می‌کردم و پشتکار من برای همسرم هم جالب بود. با پیشنهاد ایشان که استاد من در تمام مراحل زندگی است، تصمیم گرفتم کار متفاوتی انجام دهم. کار کولاژ سنگ را شروع کردم و با دانه‌های پلاستیک مواد دورریز کارخانه سنگ که قطعانی شبیه به پلاستیک بودند، کارم را ادامه دادم. استقبال زیادی از کارهای من شد، اما چون کار با قطعات پلاستیک، حافظ محیط زیست نبود و  159 سال طول می‌کشد تا پلاستیک در خاک تجزیه شود، متریال را تغییر ‌دادم و شروع به کار با کاغذ و چرم و پارچه کردم. به مرور تکنیک را عوض کرده و قطعات پارچه را، ریزتر کردم و کارها هم بیشتر مورد توجه قرار گرفت.

تنها نام نیک است که می‌ماند

گلبهار حیاتی با اشاره به اینکه مردم هنر را می‌شناسند، می‌گوید: از تهران تماس‌هایی برای تدریس در دانشگاه کارافرینی و از شهرهای مختلف ایران نیز تقاضای برگزاری ورکشاپ داشتم و به تازگی با همسرم تصمیم گرفتیم که متریال کار را عوض کنیم. به طور کل در هنر می‌توان از دورریزها ارزش افزوده ایجاد کرد و به درآمدزایی رسید و کارآفرینی موفقی را رقم زد.

حیاتی ادامه داد: من به شدت اعتقاد دارم که انتهای راه هنر، فقط نام نیکی است که به یادگار می‌ماند و به طور خلاصه« برداشته‌ام هر آنچه بگذاشتنی‌ست،  بگذاشته‌ام هر آنچه برداشتنی‌ست»

هنر را دوست دارم و به هیچ چیز دیگری فکر نمی‌کنم

نادر تحقیقی سیار مردی میانسال با چهره‌ای گرم که در زمینه‌های مختلف هنری مثل مجسمه‌سازی و منیاتور و کولاژ کار کرده و کوهی از تجربه است. او معتقد است که هنرکاری است که انسان را قلقلک می‌دهد و تمام سلول‌های وجودی آدم را درگیر می‌کند. استاد سیار وقتی پای کار می‌نشیند، زمان برایش مفهومی ندارد و همیشه چایش سرد می‌شود.

او با اشاره به اینکه از 8 سالگی عاشق هنر بوده، شرح داستان زندگی‌اش را اینگونه آغاز می‌کند: در خانواده‌ای نسبتا پرجمعیت به دنیا آمدم و به یاد دارم که شب‌ها در خانه‌ای بزرگ، همه در کنار هم می‌خوابیدیم. روی در کمد، روبروی جایی که می‌خوابیدم تصویر یک نقاشی منیاتور بود. شب‌ها موقع خواب در حال نگاه‌کردن به آن بودم و صبح که چشم باز می‌کردم آن را می‌دیدم و تصویر آن تابلو در سلول‌های مغزی‌ام رفت و ناخوداگاه به هنر و نقاشی علاقمند شدم. آنقدر به نقاشی فکر می‌کردم که به خاطر آن، دور از چشم مادرم با خرده پول‌های ته مانده خرید خانه، قلم‌مو و رنگ خریدم و نقاشی را شروع کردم. مادرم روزهای آخر عمرش مرا صدا زد و گفت« من مخصوصا تو را برای خرید می‌فرستادم تا پول پس‌انداز کنی و بتوانی چیزی که می‌خواهی را بخری» اولین سه پایه نقاشی را هم، مادرم برایم خرید و این حمایت‌ها برای من انگیزه می‌شد و به این فکر می‌کردم که باید به رسالتم عمل کنم. بالاخره اینکه کودکی و نوجوانی من با هنر گره خورد و مسیر زندگی‌ام را به سمت هنر سوق داد.

القاب پایگاه طبقاتی انسان هستند

او ادامه می‌دهد: بعد از ازدواج، همسرم هم به هنر علاقمند شده و در رشته کولاژ مشغول به کار شد و در حال حاضر علاوه بر خودم و همسرم، دخترم نیلوفر نیز فارغ‌التحصیل رشته نقاشی و عاشق هنر است و خانواده من درک کاملی از هنر دارند و به واسطه این اشتراک فکری، هم را بهتر می‌فهمند.

این هنرمند برجسته در رابطه با سابقه حضور در انجمن هنرهای تجسمی و فعالیتش در این گروه می‌گوید: انجمن هنرهای تجسمی قبلی با بهانه ضعف اساسنامه منحل و انجمن جدید تشکیل شد و بتازگی هم ظاهرا انجمن پیشکسوتان ایجاد شده است و راستش من علاقه‌ای به حضور و فعالیت در این انجمن‌ها ندارم. چراکه به نظرم حضور و سمت در هرجایی تنها سازنده القابی گول‌زننده است. به گفته دکتر شریعتی القاب پایگاه طبقاتی انسان هستند و بین آدم‌ها فاصله می‌اندازند و من تافته جدابافته بودن را دوست ندارم.

هنوز کاری را که باید، نکرده‌ام

استاد سیار از دغدغه این روزهایش می‌گوید: شب‌ها هم خواب نقاشی می‌بینم و در خواب در حال سر و کله زدن با شاگردانم هستم و بعضی وقت‌ها، در خواب نقاشی می‌کشم. هنر اقیانوس عظیمی است که تنها تلاش می‌کنم جایگاه خودم را در آن پیدا کنم و هنوز از خودم راضی نیستم و فکر می‌کنم آن کاری که باید، نکرده‌ام.

او در رابطه با سبک کار خود در نقاشی بیان می‌کند: سبک اختصاصی من نقاشی منیاتور با رنگ روغن است. در این رابطه انتقاد زیادی به کار با رنگ روغن به من شد و دلیل انتخاب این سبک برای من این بود که طی مطالعاتم متوجه شدم تمام منیاتورهای آلی‌قاپو و چهل‌ستون با رنگ روغن است و به این دلیل این سبک را انتخاب کردم.

پیوند میان آبستره و منیاتور

او ادامه می‌دهد: در نمایشگاه‌های خارج از کشور متوجه شدم منیاتور ما با اینهمه ظرافت و زیبایی جایگاهی در خانه‌های غرب ندارد. همه مبهوت زیبایی و ظرافت آن می‌شوند، ولی هیچکس حاضر نیست این منیاتور را در خانه قرار دهد و به دنبال چرایی این موضوع بودم و فهمیدم نقاشی‌های ما با بافت معماری غرب هماهنگی ندارد. چراکه خانه‌های غربی معمولا دوبلکس و با فضاهایی عریان هستند که در آن، تنها یک مبل و آباژور و … قرار دارد و تابلو روی دیوار از کارهای آبستره و فوق‌مدرن است. درست همانطور که فضای خانه‌های ایرانی، فضایی شلوغ با قالی‌های پر از گل و گلدان‌های اطراف خانه و… است و این فضای شلوغ، آن تابلوی منیاتور را می‌طلبد و کار آبستره با بافت خانه‌های ما هماهنگی و همخوانی ندارد. این بود که احساس کردم باید پیوندی میان آبستره و منیاتور به وجود بیاورم و آن پیوند را انجام دادم و حدودا در سال 80 اینکار حرکت نویی بود. البته که آن زمان استقبال خوبی از اینکار نشد، اما من منتظر ماندم تا آینده‌ کار مرا قضاوت کند.

حافظ به سبک آبستره

نادر سیار بیان می‌کند: یکی از کارهایی که علاقه بیشتری به آن دارم، تابلویی است که آن را بر مبنای یک بیت از شعر حافظ و البته به سبک آبستره و متفاوت از آنچه تا امروز بوده است، کشیدم و وقتی از کالج برای بازدید آثار من آمدند، آن را از من خریدند و اکنون در کالج هنر قزاقستان نصب است

او در پایان با اشاره به تاثیرپذیری انسان‌ها از محیط پیرامون و اطرافیان می‌گوید: وقتی ونگوگ کارهایش را برای برادرش تئو می‌فرستاد او می‌گفت من می‌دانم این ماه با کدام هنرمند در ارتباط بودی. چراکه انسان‌ها از یکدیگر تاثیر می‌پذیرند و روی هم تاثیر می‌گذارند. فضایی که من در آن زندگی می‌کردم، خانه‌ای قدیمی با حوض و درخت زردآلو که شاخه‌های آن در حوض آویزان بود و انعکاس برگ‌های درخت، که نقش ماهی‌ها را کمرنگ می‌کرد، چیزهایی بود که من با آن‌ها زندگی می‌کردم و مرا به سمت هنر سوق می‌دادند.