ترجیح میدهم که نه
جواد لگزیان
در داستان “ترجیح میدهم که نه” فردی به نام بارتلبی در یک دفتر پستی در خيابان وال استريت استخدام میشود. اما او در برابر هر کاری که کارفرما از او میخواهد، میگوید: ترجیح میدهم که نه و کاری انجام نمیدهد …
“بياختيار دست به جيب بردم تا خودم هم پولم را دربياورم. تازه آن وقت يادم آمد آن روز انتخابات است. كلماتي كه تصادفا به گوشم خورده بود هيچ ربطي به بارتلبي نداشت، بلكه به پيروزي يا شكست يكي از نامزدهاي شهرداري مربوط ميشد. چنان غرق دغدغه ذهني خويش بودم كه خيال ميكردم تمام رهگذران برادوي در هيجانم شريكاند و در باب همان موضوع با من مناظره ميكنند. به راهم ادامه دادم، خرسند از اينكه همهمه خيابان بر حواسپرتي موقتيام پرده كشيد و آن را پوشاند…”
کتاب”ترجیح میدهم که نه” با عنوان فرعی “بارتلبی محرر؛ داستانی از وال استریت”، شامل ترجمه کاوه میرعباسی برای این داستان و مقالههای “بارتلبی با یک فرمول” ژیل دلوز (ترجمه شهریار وقفی پور)، “دلوز، بارتلبی و فرمول ادبی” ژاک رانسیر (ترجمه امیر احمدیآریان) و “بارتلبی، یا در باب حدوث” جورجو آگامبن (ترجمه امید مهرگان و پویا رفویی) است.
از نگاه ژیل دلوز «معنای این داستان صرفاً آن چیزی است که میگوید. همان چیزی که تحتاللفظی میگوید و تکرارش میکند: «ترجیح میدهم نکنم.» این فرمولِ شوکتِ این داستان است که هر خوانندۀ شیدایی، به نوبۀ خود، تکرارش میکند. مردی تکیده و رنگپریده فرمولی را بیان کرده است که هر کسی را به جنون میکشاند. بارتلبی، نه استعارهای برای نویسنده است و نه، به هیچ وجهی، نمادی از چیزی دیگر. بارتلبی متنی است به شکلی خشونتآمیز کمیک و امر کمیک همیشه عینی یا تحتاللفظی است. این داستان مانند نوولتها یا داستانهای بلندِ داستایفسکی، کافکا یا بکت است همراه با این داستانها، تباری زیرزمینی و متشخص را شکل میدهد. بارتلبی، حتی در حالت کاتالونیا یا بی اشتهایی عصبی(آنورکسیا)خود، بیمار نیست، بلکه پزشک آمریکایی بیمار است، یا برادری برای همه ی ماست…»
«ترجیح میدهم که نه» (بارتلبی محرر و سه جستار فلسفی)کتابی از هرمان ملویل را کتاب نشر نیکا در 191 صفحه و با قیمت 4500تومان منتشر کرده است.