تذکری جهانی درقبال مسئولیتی بینالمللی
علی روغنگران
این روزها زیاد می شنویم که تاریخ بشر را باید به دو بخش قبل و پس از ویروس کرونا تقسیم کرد. اگرچه این ویروس عامل بروز تغییر در نظم جهانی نیست، ولی میتواند شتابدهنده تغییراتی باشد که پیش از این پیشرانهای آن را رصد کردهایم. اگر قبل از این بحران، فقط دولتها، سازمانهای بینالملل و اصحاب اندیشه درجستجوی راهحلهایی برای گذر ایمن از دوران گذار بودند، با بروز این همهگیری، «بشر» در برابر پرسشهای بنیادینی قرار گرفت که فلسفه و ماهیت زندگی او را بهچالش کشیدند. پس از این، بیش از هر زمانی ملتها هستند که درگیر امور سیاستگذاری و اندیشیدن به آیندهای بهتر برای نسلهای آتی و بقای نوع بشر و تبیین قوانینی سازگار با این اهداف خواهند بود. با نشانه کرونا، بیشک بشر دریافت که زیست او به سیارهای بدون مرز، محتاج توجهی جدی و نیازمند چندجانبهگرایی وابسته است. «قرنطینه» نشان داد اگرچه بشر بیشازپیش بهکمک ابزارهایی همچون هوش مصنوعی، محدودیتهای جغرافیایی را درهم میشکند، اما همزمان به جریان مداومی از وابستگیها نیز اجازه بروز میدهد که گذار بحرانی از کشوری به کشور دیگر را ممکن میسازند. «نکات بهداشتی» نشان داد اگرچه بشر با پیشرفت در پزشکی و داروسازی حیات طولانیتری درمقایسه با پیشینیان دارد، اما محیط زیست که از چشم و دستهای او شروع میشود میتواند همزمان خانه امن و هم قربانگاه او باشد. «فاصلهگذاری اجتماعی» نشان داد هریک از ما حق حیات و استقلال دارد، اما برای حفظ این حقوق نیازمند اعلام همبستگی و رعایت چندجانبهگرایی است.
سخن از چند جانبه گرایی در حالی به میان می آید که محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان در دومین سالگرد خروج غیرقانونی آمریکا از برنامه جامع اقدام مشترک و اِعمال غیرقانونی تحریمهای یکجانبه این کشور، در نامهای به سازمان ملل متحد، با این نهاد اتمام حجت کرده است. در دو سال گذشته، خواستههای شفاف و منطقی ایران از سازمانهای بینالمللی برای مقابله با یکجانبهگرایی نامشروع آمریکایی بیجواب مانده، اما تفاوت لحظه کنونی در کوشش برای آگاهیبخشی به ملتهایی است که با بروز کرونا، از غفلت و بیتوجهی به اهمیت وجود قوانین بینالمللی و حفظ آنها بیدار شدهاند. اما هنگامی که از دوره پسا کرونا سخن میرود، آیندهای درنظر است که هنوز آن را بهدرستی نمیشناسیم و نمیدانیم آیا بحران کرونا به روند تدریجی تغییر نظم بینالملل شتاب خواهد بخشید و حتی به جنگی نظامی بین آمریکا و چین دامن خواهد زد یا خیر. بیشک امروز درمورد خطر بروز درگیری در تایوان احتمالات پررنگتری درمقایسه با پیش از کرونا وجود دارد و رفتار یکجانبهگرایانه آمریکا و پیامدهای ویرانگر آن برای حقوق و قوانین بینالملل و برای جغرافیای غرب آسیا نیز از مدتها قبل از بحران بهداشت جهانی کنونی آشکار شده است. در دوره پیش از کرونا، این نگرانی منطقی وجود داشت و هنوز وجود دارد که در عصر رویارویی با پیشرانهای ظهور نظمی نوین، کشورها چه راهحلهایی برای حفظ جایگاه بینالمللی و حتی ارتقای خود در نظام جهانی دارند؟ بیشک برخی کشورها مانند آمریکا یا اعضای اتحادیه اروپا که کاهش قدرتشان را در جهان نظارهگر هستند، نگرانی بسیاری درمورد آینده خود داشتهاند. بااینحال، پیوسته با شواهدی مواجهیم که اثبات میکنند راهحلهای یکجانبهگرایانه برای این رفع نگرانیها در دنیای جهانیسازی شده امروز و با این سطح از وابستگیهای متقابل نه منطقی و نه اخلاقی است. در باب حسن چندجانبهگرایی و مذمت یکجانبهگرایی سخنهای بسیار گفته شده، اما امروز بیش از هر زمانی برای حل معضلات بینالمللی که به مشکلات جوامع تبدیل میشوند، به چندجانبهگرایی «نیاز» داریم. در این فضا، باتوجهبه درسهایی که جامعه جهانی از بحران کرونا گرفته است، رفتارهای یکجانبهگرایانه آمریکایی میتوانند دردسرهای بیشتری برای جامعه بینالمللی ایجاد کنند و شاید در مواجهه با این بحران و بحرانهای احتمالی آتی، تداوم یکجانبهگرایی آمریکا دهشتناکتر خواهد بود. یک بار برای همیشه باید به این پرسش پرداخت که چرا ابزاری مانند چندجانبهگرایی که بشر این اندازه به ضرورت آن پی برده، این قدر دستنیافتنی است. چه امری در نظام بینالملل باید پاسخی به یکجانبهگرایی آمریکا باشد. در نمونه موردی تحریمهای غیرقانونی علیه ایران، پرسش اینجاست که قدرتهای اروپایی، چین، ژاپن، بریکس و حتی شرکتهای کوچک و متوسط بینالمللی و قانونگذاران و حقوقدانان در کجای ماتریس تقابل با یکجانبهگرایی آمریکا بودهاند و پویاییهای صلح و جریانهای حقوق بشر در کجای مسیر ممانعت از وقوع فروپاشی قوانین بینالملل که بهنفع آمریکا و بهضرر جامعه جهانی است ایستادهاند. آیا قوانینی که در دنیای آزاد حق تجارت با کشوری را نقض میکنند که به گزارش نهادهای بینالمللی پایبند به الزامات بینالمللی خود است، قوانینی نیستند که از درون فاسد و حامی یک طرف و تبعیضآمیزند؟ چگونه وقتی سیستم بینالمللیِ چندجانبهگرا به درک ناتوانی خود درمقابل قوانین فراسرزمینی آمریکا در نمونه مطالعاتی تحریمها علیه ایران رسید، به هیچ پاسخ عملی واقعی درمقابل این کشور و تمایلات یکجانبهگرایانهاش نیاندیشید؟ این پرسشها فقط منحصر به مطالعه کشوری خاص، یعنی ایران نیستند، بلکه شرایط حقوق و قوانین بینالمللی کنونی را نشان میدهند که درمورد آنها هیچ نظارت جامعی وجود ندارد و فلسفه وجودی آنها با آنچه امروز اعمال میشود کاملا مغایر است. بنابراین آنچه درمورد چندجانبهگرایی هنوز ناگفته مانده است، مسئولیت نهادهای بینالمللی و کلیه سازوکارها و اتحادیههایی است که سنگ بنای آنها باور به چندجانبهگرایی بوده است. مسئولیتی که در دو سال گذشته نه اتحادیه اروپا و نه سازمان ملل متحد نتوانستند از عهده آن برآیند. مهمترین علتِ طرح نامه ظریف در فضای کنونی نیز، تذکری جهانی درقبال مسئولیتی بینالمللی برای حفظ چندجانبهگرایی است. اگر روال کنونی نقض قوانین بینالمللی ادامه یابد، این نامه در آینده فقط به تخطی آمریکا از قطعنامه 2231 شورای امنیت منحصر نخواهد ماند و به یکی از مهمترین اسناد و شواهد در چرایی برهم خوردن نظم و امنیت بینالمللی تبدیل خواهد شد.
ویروس کرونا لحظه آشکار شدن حقیقتی ژرف برای اروپا بود. لحظهای بحرانی که اروپا دریافت بقای خود را فقط ازخلال چندجانبهگرایی مییابد و از دست رفتن اتحادیه اروپا بهمعنای ناتوانی درمقابل کوچکترین بحرانهاست. کشورهایی که تا دیروز رویکردهای اروپاگرا را قبول نداشتند و مردمی که از ناکارآمدی اتحادیه اروپا بهتنگ آمده بودند، پذیرفتند که اگرچه این قطار مدتهاست بر ریل خود حرکت نکرده، اما هنوز قادر است آنها را در جریان بحرانها حفظ کند. قانونگذاریها و سازوکارهای اخیر در اتحادیه اروپا میتواند سرآغازی برای چندجانبهگراتر شدن قوانین و سازوکارهای این نهاد بهنفع مردمی باشد که تحت این قوانین زندگی میکنند. بحران کرونا حقیقت چندجانبهگرایی را برای سراسر جهان ازخلال کمکهای بینالمللی، سازمان بهداشت جهانی، حقوق و گمرکات بینالمللی و بسیاری صحنههای حیرتانگیز دیگر آشکار کرد. بیش از همه، سازمانها و سازوکارهایی که ناکارآمدی اثبات شده آنها از مدتها پیش به دغدغه عمومی تبدیل شده بود، در این فضا به اصلاحاتی کوتاهمدت دست زدند. سازمانهای بینالمللی که علت وجودی آنها و درنتیجه بقای آنها به چندجانبهگرایی وابسته است، ازجمله سازمان ملل متحد نرمش و انعطافی شگفت از خود نشان دادند. در رویارویی با بحرانهایی مشابه با کرونا، روشن است نظم و قوانین بینالمللی کنونی در پارهای موارد فرسوده و ناکارامد است، اما راهحل آن یکجانبهگرایی و تصمیمگیری هیچ کشوری برای همه نیست. امروز نیز مانند گذشته و همچنین آینده پسا کرونا، چندجانبهگرایی تنها راهی است که اطمینان میبخشد همه در مدیریت امور جهانی مشارکت دارند. چندجانبهگرایی تنها ابزاری است که مشروعیت و مردمسالاری را تضمین میکند، بهویژه آن زمان که باید تصمیمگیریهایی خطیر مانند تغییر قوانین و هنجارهای جهانی انجام شود. آمریکا خود یکی از بنیانگذاران نظم چندجانبهگرای بینالملل بوده است و امروز چون آن را مغایر با منافع خود مییابد سعی در تخطی از قوانین دارد. البته تردیدی نیست بسیاری از کشورها در نظام بینالملل با این قوانین که بهنفع نظم پس از جنگ سرد بودهاند توافق نداشته و ملزم به قبول آن شدهاند. «مسئولیت بینالمللی» طرح این پرسش است که اگر سازمان ملل متحد و سازمانهای ذیربط آن و دیگر نهادهای چندجانبهگرا مانند اتحادیه اروپا پذیرفتهاند که قوانین بینالمللی منسوخ و آن اندازه بیارزش هستند که آمریکا میتواند آنها را نقض کند، عدالت در تعیین چه تکلیفی برای دیگر کشورهاست؟ ایران و بسیاری دیگر از کشورها نیز قوانینی ازجمله عضویت دائم شورای امنیت سازمان ملل را که مانع حضور مشروع کشورها یا نمایندگانشان در تصمیمگیریهای بینالمللی است، منسوخ و ناکارامد میدانند. بنابراین، مقامات سازمان ملل متحد برای انجام مسئولیت بینالمللی خود بهشکلی عادلانه چه درنظر دارند؟ آیا میپذیرند قوانین جدیدی بر دنیا خارج از سیطره آمریکا و یکجانبهگراییهایش حاکم شود یا مایلند فقط نظارهگر خاموش بیعدالتیهای کنونی و نگرانی از آینده قوانین بینالمللی و جهان باشند، بهویژه با توجهبه اینکه احتمال دارد بهرغم بیاعتباری وجهه آمریکا طی بحران کرونا و گزافه گوییهای ترامپ، او باز هم انتخاب شود.