اوضاع فعلی، محصول واکنش دیروزی
علی مرادی مراغهای، از وضعیت تاریخشناسی در ایران میگوید
سعید بابایی
همه ما انسانها باید تاریخ را بدانیم و کشف کنیم. دانستههایی که میتوانند در زندگی تاثیر به سزایی داشته باشند. تاریخ یعنی درس گرفتن و درس پس دادن به زمانه خود. تاریخ یعنی به کارهای خوب نسلهای قبل افتخار کنیم و اشتباهات و کارهای ناپسند را تکراری دیگر نداشته باشیم. تاریخها فرهنگساز هستند. علی مرادی مراغهای، فارغ التحصیل رشته کتابداری از دانشگاه تبریز و رشته فلسفه غرب از دانشگاه تهران است که مدت 25 سال تحقیقاتی بر تاریخ معاصر ایران داشته و حاصل این تحقیقات ده کتاب در حوزه تاریخ بوده که از سوی انتشارات داخل و خارج از ایران چاپ و منتشر شدهاند. همچنین تا کنون 20 پژوهش و حدودا 500 مقاله و مصاحبه از وی در نشریات و جراید مختلف کشور و
حوزه مجازی منتشر شده است. آنچه در ادامه مطلب میخوانید، حاصل گفتگوی صبح امروز با این تاریخ شناس ایرانی است.
تعریف شما ازکلمه تاریخ چیست؟
از امرسن میپرسند تاریخ چیست؟ و او در پاسخ میگوید چه چیز تاریخ نیست؟! در یک جمله شاید بتوان گفت که تاریخ چگونگی انسان شدن انسان است و آگاهی از آنچه در این صیرورت و شدن، بر او گذشته است. به نظرم هرگز حقیقت نهایی هیچ رخداد تاریخی به تمامی گشوده نخواهد شد. اما با کوشش علمی میتوان به آن نزدیک شد. در واقع، مورخان بعدی از راه میرسند و با متدهای جدیدتر و با در اختیار داشتن منابع و مستندات بیشتر، دایره شناخت ما را نسبت به یک واقعه تاریخی، مثلا انقلاب مشروطیت یا کودتای 28مرداد گستردهتر میکنند. آرشیوهای اسناد محرمانه باز میشوند و سوالات جدیدتری به مغز پژوهشگران جدید خطور میکند و در نتیجه شناختشان نسبت به حادثه مربوطه، ژرفتر و ژرفتر میگردد. اما هرگز و هیچگاه حقیقت به طور کامل روشن نخواهد شد و در نتیجه، تاریخنویسی و کوشش برای شناخت تاریخ گذشته، هرگز تمام نخواهد داشت. خلاصه کلام اینکه ما مورخان هیچگاه بیکار نخواهیم شد.
چرا باید هر نسلی تاریخ گذشته خود را بیشتر بداند؟
قطعا برای اینکه اشتباهات عدیدهای که پدرانشان مرتکب شدهاند را دوباره مرتکب نشوند. ما انسانها عمر محدود و تجارب محدودتری داریم. اما برعکس بقیه موجودات، میتوانیم به کمک علم تاریخ و با آگاهی از عملکردهای عظیم گذشتگان و تجارب بینهایت ارزشمندشان، کمتر اشتباه کنیم. تاریخ جزو سودمندترین علوم است. به همین خاطر است که باید از آن بهره برد. در غیر این صورت، به قول لاروشفوکو، هر نسلی که تاریخ گذشته خودش را نداند، محکوم به تکرار آن میگردد. رخدادهای تاریخی عین هم نیستند و تنها یک بار اتقاق میافتند. اما مشابهتهای زیادی باهم دارند. مثالی می زنم: محمدعلی شاه فقط یکبار مجلس را به توپ بسته و این حادثه فقط یکبار اتفاق افتاده است. اما در طول تاریخ افرادی دیگر نه عین اوف اما شبیه او مجلس را به توپ بستهاند. مثلا وقتی رضاشاه مجلس را از ذات خود تهی کرده، آن را طویله مینامید. در واقع این هم یک نوع به توپ بستن مجلس بود! و البته نتایج تلخ آن را هم عینا مانند محمدعلی شاه دید! میبینید که عبرت و سودمندی علم تاریخ در همین مشابهتها است. با مطالعه تاریخ، تنها علل پیشرفت جوامع و سعادت مردان و زنان بزرگ را درنمییابیم، بلکه به بدبختیها و خبطها و ضعفهایشان هم پی میبریم. چرا که هیچ سرنوشتی چه خوب و چه بد، برای هیچ ملتی از پیش رقم زده نشده، بلکه بخش عظیمی از آینده در گرو عملکرد فعلی آنها است، همچنان که بخش عظیمی از وضعیت فعلی، محصول عملکردهای گذشتگانمان بوده است.
تاریخ چقدر در زندگی روزمره ما دخیل است؟
در سوال قبلی به فواید تاریخ تا حدودی اشاره کردم و اینکه تاریخ چقدر در زندگی روزمره ما دخیل است. شناخت اوضاع فعلی در گرو شناخت دیروز است. چون بخش اعظم علل اوضاع فعلی، محصول عملکردها و کنشهای دیروزی است. تمامی حوزهها تاریخمند هستند. از پزشکی گرفته تا حوزه سینما، تا هنر و سیاست. پس سیاستمداری که از زمامداران گذشته و عملکردهای آنها آگاهی نداشته باشد و عبرت نگیرد، امکان موفقیت نخواهد داشت. هچنین ادیبان نیز نیازمند شناخت ادبای گذشته و فهم اشعار و نوشتههای قبل از خود هستند. امروزه در هر حوزهای که تخصص داشته باشیم، در مرحله اول شناخت تاریخ آن حوزه، دید و نگرش ما را نسبت به حوزه تخصصی خودمان عمیقتر می کند. در واقع، ورزشکاری که نداند علل موفقیت ورزشکاران قبلی در آن رشته چه بوده، امکان موفقیت کمتری خواهد داشت. اما علاوه بر تمام این موارد جزیی که به آنها اشاره کردم باید عرض کنم که جوانی که از تاریخ میهن خود بیاطلاع است، کمتر میتواند در اوضاع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور خود مشارکت کند و سودمند باشد. جامعه امروز ما تشنه جوانانی است که شناختی ژرف از تاریخ و فرهنگ کشور خود داشته باشند.
چه رابطه ای میان تاریخ و فرهنگ وجود دارد؟
در این مورد میتوان از عبارت «تاریخ فرهنگی» استفاده نمود که به عنوان یک رشته تحصیلی و یا به عنوان موضوع پژوهش استفاده میشود. تاریخ فرهنگی به عنوان یک رشته تحصیلی، به مطالعه سنتهای فرهنگی و تجربیات فرهنگی تاریخی میپردازد و وقایع مربوط به فرهنگ ، آداب و رسوم و هنرهای گذشتگان را تا به امروز مورد بررسی قرار میدهد.
چرا نسل کنونی با تاریخ بیگانه است؟
متسفانه همینطور است. بسیاری از آنان تاریخ و قهرمانان میهن خود را نمیشناسند و شناختشان مثلا از یک فوتبالیست یا خواننده یا یک ستاره هالیودی بیشتر از قهرمانان تاریخی خود مانند عباس میرزا است. این مسئله علل مختلف و پیچیدهای دارد. از خانواده و سیستم تربیتی گرفته تا سیستم آموزشی و وضعیت و میزان مطالعه و همچنین عملکرد نهادها و مسئولان فرهنگی و غیره.
چگونه میتوان نقش تاریخ را در ابتدای ورود کودک به جامعه نهادینه کرد؟
از همین مقطع باید آغاز کرد و از درون خانواده و از جشن تولدها شروع کرد که به جای هدیه دادن اسباب بازی و توپ و تفنگ میتوان کتابهای تصویری جذاب از قهرمانان تاریخی هدیه داد. اما باید از خودمان شروع کنیم چون کودکان مثل منیاتورف رفتارها و عملکردهای ما را تقلید میکنند بنابراین اگر ما اهل کتاب و مطالعه و دارای کتابخانه در خانه باشیم، کودک نیز خود را در یک فضای فرهنگی غنی دیده و با مطالعه و کتاب بزرگ میشود. در حالیکه، حاضریم میلیونها تومان برای دکور و کابینت آشپزخانهمان خرج کنیم، اما دریغ از یک قفسه کتاب. پس از خانواده، نوبت به سیستم آموزشی می رسد که باید کودک را با کتابخانه و مخزن کتاب آشنا کند و همچنین مواد درسی و کتابهای تاریخی جذاب نیز در این مورد بسیار تاثیرگذار هستند.
رابطه تاریخ با آینده در چیست؟
حتما به اصطلاحی بنام آینده پژوهی برخوردهاید که به چگونگی ظهور «فردا» از دل «امروز» می پردازد. از سپیده دم تاریخ، بشر میخواسته سرنوشت آینده خود را پیشبینی کند و در واقع پیشگویان و کاهنان کسانی بودند که در گذشته تلاش داشتند به نحوی به این اشتیاق مردم پاسخ دهند که البته همگی با شکست مواجه شدهاند. چرا که در مورد آینده، هیچ چیز یقینی وجود ندارد. اما یک مسئله را نمیتوان نادیده گرفت و آن اینکه، بدون شک آینده از عملکردهای فعلی نسل حاضر زاده میشود و نقش فعلی ما سرنوشت آینده ما را رقم میزند. میتوانیم با شناخت عوامل تاثیرگذار و توسل بر آنها، در سرنوشت آینده تأثیرگذار باشیم. پس، آینده پژوهی پیشگویی نیست. بلکه آینده پژوهی هنر شکل دادن به آینده است. ملتها و مخصوصا سیاستمداران میتوانند با شناخت تاریخ گذشته در عملکردهای خود کمتر دچار اشتباه شده و در نتیجه با اتخاذ تصمیمات واقعبینانه، آیندهای روشن برای مردم خود ترسیم کنند.
از رابطه فلسفه با تاریخ بگوئید؟
به نظرم این جمله از ویل دورانت باید باشد که مورخ باید حتما فلسفه بداند و نمیتواند مستغنی از فلسفه باشد چرا که مورخ باید ذهنی انتقادی و همچنین جامعنگر داشته باشد و البته از قدرت تخیل و تصور برای فهم روابط و مناسبات بین رخدادها برخوردار باشد. بنابراین نیازمند فلسفه است تا او را از ذهنی ورزیده برای تحلیل عقلانی امور و رخدادها برخوردار کند. ولتر در رساله «آداب و رسوم و روحیات ملل»، آرزو میکرد که ای کاش تاریخ قدیم را فلاسفه نگاشته بودند تا خواننده امروزی نیز مانند یک فیلسوف تاریخ را مطالعه میکرد. بدون فلسفه و عقلانیت و نقد خردمندانه گذشتگان، تاریخ به صورت سطحی در حد نقلی تنزل خواهد کرد و به صورت افسانههای غلوآمیز و گرفتار درحب و بغض و در خدمت فاتحان قدرت در خواهد آمد.