حاجرضایی سکوتش را شکست
حرفایی شنیدنی از جنجال پیشکسوتان سرخآبی تا آرات و عادل
امیر حاجرضایی معتقد است روشی که پدر آرات برای او در پیش گرفته اشتباه است و نیاز به کمی تغییر دارد و آرات باید بتواند در سن کودکی بچگی کند.
به گزارش صبحامروز ، در سالهای اخیر همیشه عادت کرده بودیم مسابقات فوتبال را با کارشناسیهای امیر حاجرضایی تماشا کنیم ولی کارشناس قدیمی فوتبال اکنون بیش از یک سال است که در هیچ برنامهای حاضر نمیشود و مدتها بود که ترجیح میداد درباره فوتبال حرف نزند. پس از یک سال سکوت امیر حاجرضایی دقایقی در یک برنامه لایو اینستاگرامی سکوتش را شکست و درباره اتفاقات مهم این روزها کمی صحبت کردیم:
سلام آقای حاجرضایی، خیلی وقت بود شما را ندیده بودیم؛ ولی خوشحالم که به صورت آنلاین در خدمتتان هستیم و میتوانیم اینجوری تصویرتان را ببینیم و درباره مسائل مختلف کمی گپ بزنیم.
من هم خدمت شما و هممیهنان عزیز عرض سلام دارم. خیلی خوشحالم که شما را میبینیم. به جز ماجرای کرونا که ما را از هم دور کرد و بین ما فاصله انداخت، مسائل دیگری هم بود که یک مقداری در من تاثیر گذاشت که فاصله بگیرم ولی به هرحال خیلی علاقهمند هستم که از طریق خبرآنلاین صحبت کنم؛ دیگاههایم را به جامعه منتقل کنم و همین ابتدا از شما سپاسگزارم.
ممنون، میخواهید خیلی صریح درباره این دوری یک سال خوردهای خودخواسته شما صحبت کنیم؟ فکر کنم یک سال شده باشد.
سیزده ماه.
بله، فکر کنم همه چیز به آن شب کذایی برگشت که شما ناگهان در دوربین برنامه فوتبال برتر ظاهر شدید. درست است؟
بله، به طور کلی میتوان گفت که به این موضوع که اشاره کردید ربط داشتو مسائلی که پشت سرش پیش آمد و من ماندم بین اینکه شرافتم را انتخاب کنم یا عشقی که به فوتبال دارم. 65 سال با فوتبال زندگی کردن یک عمر است؛ عمری طولانی. الآن که با شما صحبت میکنم، آقای عشوندی نه قصد لوس کردن خودم را دارد و نه میخواهم مظلومنمایی کنم. من در بخش پایانی عمرم هستم و باز هم تلاش میکنم با شرافت زندگی کنم و همیشه شرافت را به چیزهای دیگر ترجیح دادهام. اینکه چقدر موفق بودهام، قضاوتش با جامعه است و در واقع از دیدگاه من مطرح میشود و جامعه قضاوت میکند که این آدم چقدر در گفتار و رفتارش صادق بوده است. من میخواهم ابتدا از شما یک اجازهای بگیرم.
جان.
ابتدای امر یک ادای احترامی به عادل فردوسیپور کنم.
چقدر خوب.
بله در همین شروع میخواهم بگویم عادل انسان فرزانهای است که مانند آب جاریاست و در مسیر خودش همه را بدون هیچ چشمداشتی سیراب میکرد و این فوقالعاده باارزش است. حالا من خطابم مستقیم به خودعادل است که انشالله بعد تنظیم این برنامه بتواند آنرا ببیند، چیزی ندارم که به او بدهم، خودش میداند چه عشقی به او دارم. آمدم، نشستم و گفتم من چه چیزی را به عادل تقدیم کنم، در این دورانی که از فوتبال که عشق اوست دوره شده و همه ما میدانیم که چه عشقی به فوتبال میورزید و هنوز هم میورزد. بخشی از شعر سیدعلی صالحی را انتخاب کردم تا به او تقدیم کنم. این را به عادل فردوسیپور عزیر تقدیم میکنم. نامهام باید کوتاه باشد، ساده باشد؛ بی حرفی از ابهام و آینه؛ از نو برایت مینویسم. حال همهی ما خوب است؛ اما تو باور نکن! این چند خط را برای عادلی نوشتم که دلتنگ او هستم و خیلیها مثل من دلتنگش هستند و امیدوارم روزی برگردد چون نیاز جامعه است. یک شخصیت فرهنگی برجسته و پاک. آقای عشوندی من اولین بار از جامعه ژورنالیستی واژه زرد را شنیدم. بعد این را تعمیم دادم به آدمها و رفتارها و نوشتههای زرد. .ولی واقعا برنامه نود، برنامه سفیدی بود و ما میدانیم سفید در همه فرهنگها نماد پاکی است و به همین دلیل برای فوتبال آلوده ما چیز کمی نبود. برای خودش و خانوادهاش آرزوی سلامتی میکنم و امیدوارم در عمری که از من باقی مانده بازگشتش به صحنه را ببینم.
در زمان اوج بحثهای کرونا، در فوتبال یک دعوای خیلی بزرگ بین پیشکسوتان استقلال و پرسپولیس رخ داد. آقای علی جباری و حسن روشن در یک طرف و دوستان پرسپولیس در طرف مقابل که خودشان باید الگو باشند سر یک نوشته کوتاه که شاید واقعا هم درباره تیمسار خسروانی درست نبود و تبدیل شد به یک کری مدرسهای سن پایین. از یک طرف اتهاماتی که به خدابیامرز بهزادی زدند و ماجراهایی که اتفاق افتاد و خود شما بهتر در جریانش هستید. کمی درباره این صحبت کنیم؛ آیا ساواک آن زمان از میان ورزشکاران عنصر رسمی داشت و این اتهامات از دو طرف وارد است و آیا آقای خسروانی در حقیقت در فوتبال دخالتی نکرده است؟ کاری به خارج از فوتبالش نداریم.
ببینید ما نوجوان بودیم که به ورزشگاه امجدیه یا شیرودی میرفتیم و مسابقات را میدیدیم. چیزی که از جامعه و تماشاگر آن زمان میشنیدیم این حرف بود که شاهین مردمی است و تاج وابسته به قدرت.
تیم حکومتی بوده است.
بله، به این صورت خب طبیعی است که وقتی ژنرالی در راس یک باشگاهی است، این ظن در میان افرادی که آگاهی و اطلاعات ندارند میتواند به وجود بیاید. چیزهایی که میگویم وقایعنگاری است و هیچ قضاوتی نمیکنم. چون ما هم آنقدر بچه بودیم که درک درستی نداشتیم. در آن دوران مرحوم دکتر احتشامی شاهین را اداره میکردند؛ ایشان تحصیلکرده بودند و در رشته تعلیم و تربیت دکتری داشتند و به جایی رسید که نام شاهین را با مکتب میبردند و مکتب شاهین بود. تحصیلات در اولویت قرار داشت و بعد ورزش در جای خودش قرار میگرفت. از آن سو آقای خسروانی درواقع به ورزش ایران خدمت کرد. در ساخت و ساز ورزشگاه بزرگ آزادی نقش ایشان قابل انکار نیست؛ در توسعه باشگاههای تاج در شهرستانها نقش ایشان پررنگ است. صحبتهایی که میکنم خارج از مسلک و ایدئولوژی هردو عزیزی است که از دنیا رفتهاند. ما بحث ایدئولوژیک نداریم که چه گرایش فکری داشتند یا در تقابل باهم بودند. دههها نوردیده شد، طی شد و این داستانها به راه بود تا اینکه به انقلاب رسیدیم و نام تاج تغییر کرد که همانطور که میدانید قبلا هم یک بار از دوچرخهسواران به تاج تغییر کرده بود و این بار نام این تیم به استقلال تغییر کرد. در پرسپولیس هم تلاش شد نام پیروزی به این تیم چسبانده شود که نهایتا با یک درایتی همان پرسپولیس باقی ماند. تقابل این دو تیم درواقع تقابلی نبود که فقط در زمین فوتبال رخ دهد، بلکه در عرصههای مختلف اجتماعی هم این مسئله وجود داشت و در یک برههای باشگاه شاهین به همراه چند باشگاه بسته شندد، در دورانی که آقای خسروانی متصدی سازمان تربیت بدنی بود و این ظن قویتر شد. حالا واقعا آنچه که رخ داده شنیدهها و مطالعات بنده است که روزنامههای آن دوران را میخواندم؛ اطلاع دارید که دوتا روزنامه بیشتر نداشتیم. مجله …. …… . ما این اطلاعات را فقط نقل قول میکنیم و من بازهم تاکید میکنم قضاوتی درباره آن ندارم. قضاوت باید بر پایه آگاهی و اطلاعات باشد که من آن آگاهی را ندارم. اما به نظر من اینها اولویت اول نیستند. مهم آنچه که رخ داد و همان دوستانی که نام بردید هستند که افتخار آفرینی کردند، بازی ملی کردند و گل زدند. سال 1964 این دو تیم شاکله تیم ملی ما را تشکیل دادند و برای اولین بار ما به المپیک توکیو رفتیم و باز ماجراهایی رخ داد که شش بازیکن ارزنده تیم ملی که متعلق به شاهین بودند از تیم ملی کنارهگیری کردند و هرگز این ها از تنشها رها نشدند. الآن برخی از آنها به مهمانی خاک رفتهاند و در این دنیا نیستند و اینجا دوتا مساله وجود دارد: 1- بدون آگاهی قضاوت نکنیم، 2- به رفتگان احترام بگذاریم؛ ولو اینکه در دوران حیاتشان مقابل ما بودند و در آن دوران رقیب ما بودند و ولو اینکه کارهایی هم کرده باشند که ما دوست نداشته باشیم. این بحثها و این نوع تبادل ادبیات بین بازیکنان بزرگ آن دوره اصلا برای من هضمشدنی نیست. من بازی آقای جباری را خیلی دوست داشتم. یکی از ارکان تیم ملی بود و ستون باشگاه استقلال بود. رواج این نوع ادبیات به نظر من به سود جامعه ما نیست. از نظر اخلاقی و انسانی مردود است. اینکه ما بیاییم و نبش قبر کنیمو فلانی اینگونه بوده درست نیست. اینها تمام شده و رفته است.
یکی دیگر از بحثهای داغ ماجرای پسربچهای به نام آرات است که اتفاقاتی که برای او رقم میخورد و تبدیل به یک بحران شبکههای اجتماعی شده است. بحثهای مختلفی هم هست، تب بالایی که پدرش برای اینکه نشان بدهد پسر استعداد بالایی دارد که واقعا هم میتوان گفت یک استعداد خاصی در وجودش هست ولی از یک طرف اینکه بحثی که همیشه بوده که بچههایی مثل او بچگی نمیکنند و قبلا هم داشتهایم. بچههایی بودند که شعر یادشان میدادند یا چیزهای دیگر که داشتیم و خودمان هم در سنین کودکی یادمان است که حتی در تلویزیون هم بارها از این پدیدهها داشتهایم. اگر اشکالی ندارد کمی درباره آرات و پدیدههایی مثل آرات صحبت کنیم. بچه باید بچگی کند یا باید از همان موقع مثل یک ماشین برای روزهای بعد تربیتش کنیم؟
آفای عشوندی خوشبختانه شما پدر هستید و میدانید همه پدرها حس خاصی به فرزندشان دارند و این را درک میکنید. غریزهای که خداوند در وجود پدر و مادر میمیگذارد بر کسی پوشیده نیست. این عشقی که آفای حسینی به فرزندش میورزد قابل درک است ولی من انتقادی به روش او دارم. البته اطلاعات من رسانهای سات و اگر خدایی نکرده صحت ندارد، به من ارتباطی ندارد. بحثی که مقداری سر و صدای استعداد آرات در کشورمان پیچید، مثل خیلی از چیزها رفته رفته به ادبیات سخیف گرایش پیدا کرد. ایشان از آقای کریمی توقع داشتند که تعریف و تمجید کند. من معتقدم که خود جامعه باید به یک پدیده واکنش نشان بدهد، نباید از چهرههای سرشناس و مشهور بخواهیم که آنها بیایند و زیر فشار نسبت به آن پدیده اظهار نظر کنند. خب قرار م نیست هر استعدادی یک فوتبالیست فوقالعاده شود؛ این اتفاق قبلا هم رخ داده و خیلیها سر بسیاری از مسائل به جایی که باید برسند، نرسیدند و بعد حرفهایی که پیرامون این مسائل زده شد که باشگاههای زیادی خواستار این پسربچه شیرین هستند و دامنهاش گسترده شد. اینها درست نیست و من فکر میکنم آقای حسینی عزیز، پدر گرامی ایشان کمی باید در روششان تجدید نظر کنند. این که میگویید بچگی باید کنند را با حرفتان موافقم. بازی باید کند و سنی است که اینها را نیاز دارد و بعد رفته رفته در کنارش به جایی که میخواهد برسد. او را از طبیعت و سرشتش دور نکنیم؛ سرشت بچهگانهاش که میل به بازی دارد. من گاهی اوقات که به تیمهای پایه میروم، مثلا بچه شش ساله که تعلیم میبیند، گاهی اوقات از روی تجربه و با اجازه از مربیان به آنها میگویم که اینها را از آن حرفهای فوتبالی و کلاسهایی که رفتهاند نزنید؛ اصلا نگویید شما میخواهید مسابقه بروید، بگویید شما میخواهید بازی کنید و از واژه بازی استفاده کنید. اینها در سن و سالی هستند که به بازی نیاز دارند. اینها را در یک چهارچوب مقید نکیند، اینها در آن چیزی که خودتان میخواهید حبس نکنید و یک تناقض و پارادوکسی اینجا وجود دارد؛ همانطور که در اول صحبتم اشاره کردم، پدر است و دلش میخواهد بچهاش سر زبانها بیفتد و شهره شود. گاهی اوقات ما در محاورههای معمولی نشستهایم و میگوییم بچه ما در فلان درس نمره بیست گرفت. این به خود ما روحیه میدهد ولی من فکر میکنم باید اصلاحاتی به ویژه در روش پدر گرامی آرات ایجاد شود که بچه لطمه نخورد.
خب الآن قطعا مثلا مسی هم در آن سن اینقدر تمرین و فشار نداشته و حتی اتهاماتی وارد شده بود که برای بچه مکمل استفاده کرده باشند. من میخواهم بگویم به آن هم محدودش نکنیم. داشتیم هنرپیشههایی که در بچگی گل کردند. نمونهاش هنرپیشه قصههای مجید که دربارهاش خیلی از این حرفها زده میشد که البته بعدها آقای باقربیگی توانست حتی تا شورای شهر هم پیش برود.
الآن آقای باقربیگی در سینما و صحنه کجا هستند؟ این برمیگردد به همان حرفی که زدم، قرار نیست هر استعدادی تا قله برود و خب شرایطو مسائلی ایجاد میشود که نمیگذارد این اتفاق صورت بگیرد.
یا پسربچهای که قرآن میخواند؛ آقای طباطبایی. یعنی هیچ کدام از نمونههای داخلی تبدیل به پدیدههایی که خیلی بتوانیم درباره آنها صحبت کنیم، نشدند و شاید حس بچگی هم از آنها گرفته شد. موافقید؟
بله، کاملا. ببینید آقای عشوندی، مرحوم شریعتی جملهای دارد که در آن بیان میکند برای تخریب چیزی، لازم نیست به آن حمله کنید؛ از آن بد دفاع کنید! من معتقدم از این استعداد و این بچهای که از همسالان خود جلوتر است، بد دفاع میشود. ما نباید راه را اشتباه برویم و به اعتقاد من راه را داریم اشتباه میرویم.