1

در ادلب چه خبر است؟

آنکارا توافقاتش با تهران و مسکو را نقض کرده است

علی روغنگران

آنچه این روزها در شمال سوریه می گذرد به اذعان بسیاری از کارشناسان و منابع خبری که از نزدیک اوضاع را رصد می کنند، بسیار فاجعه بار است. در حال حاضر ادلب به کانون اصلی توجهات رسانه‌ها و ناظران سیاسی در بطن تحولات خاورمیانه تبدیل شده است. رجب طیب اردوغان، ولادیمیر پوتین و بشار اسد سه بازیگر اصلی مثلث تحولات ادلب هستند که می‌توانند آینده تحولات میدانی سوریه را مشخص کنند. اما در این میان پرسش قابل طرح این است که ادلب در کانون تحولات میدانی از چه اهمیتی برخوردار است و چرا بسیاری بر این باورند که پایان بحران سوریه از گذرگاه جنگ ادلب عبور خواهد کرد؟ استان ادلب به دلیل تجمع گروههای اسلام‌گرای رادیکال که تحت حمایت دولت ترکیه هستند، بزرگ‌ترین کانون نیروهای تروریستی در جهان شناخته می‌شود و به طور حتم واپسین میدان بزرگ جنگ برای ارتش سوریه در اعمال حاکمیت بر کل کشور خواهد بود.

چرا تسلط بر ادلب مهم است؟

استان ادلب با مساحتی حدود 6100 کیلومتر مریع، در شمال غرب سوریه واقع شده و از شرق هم‌مرز استان حلب و از جنوب هم‌مرز استان حماء و در شمال غرب استان لاذقیه قرار دارد. ادلب با استان حتای ترکیه 130 کیلومتر مرز مشترک دارد و بر اساس آمار اداره ثبت غیرنظامیان ملی ادلب، در شرایط کنونی 2 میلیون و 400 هزار شهروندان محلی و حدود یک میلیون و 300 هزار مهاجر داخلی از دیگر شهرها در ادلب ساکن هستند که بیشتر به شکل اسکان اردوگاهی است. ادلب  که اکنون از آن به عنوان نبرد بزرگ برای اعمال حاکمیت دمشق بر کل نواحی سرزمینی‌اش یاد می‌شود، برای بشار اسد از اهمیت استراتژیک فوق‌العاده‌ای برخوردار است. از یک سو ادلب در مجاورت با استان لاذقیه که پایگاه هوایی الحمیمیم که نیروهای روسیه در آن قرار دارند، واقع شده و تسلط بر آن عمق استراتژیک بیشتری به ارتش سوریه می‌بخشد. همچنین، تسلط بر بزرگراه «ام 5» که ترکیه، سوریه و اردن را به هم متصل می‌کند و از شهر ادلب گذار می‌کند، از اهمیتی فوق‌العاده برخوردار است.  علاوه بر این، ادلب می‌تواندبه فتح‌الفتوح ارتش سوریه در آینده معادلات میدانی تبدیل شود. بشار اسد به خوبی می‌داند در صورت کنترل ادلب دیگر مناطق تحت کنترل نیروهای مخالف، به صورت دومینو وار سقوط خواهند کرد. در واقع، ادلب برای محور دمشق-تهران- مسکو از اهمیتی استراتژیک فوق‌العاده‌ای برخوردار است.

در سوی مقابل ترکیه نیز چند ملاحظه استراتژیک پیرامون ادلب دارد. از یک سو، اردوغان از حضور نیروهای تحت امر خود در ادلب به عنوان ابزاری برای بازی و حضور در معادلات منطقه خاورمیانه بهره می‌گیرد و از آن به عنوان یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای سیاست خارجی خود یاد می‌کند، بنابراین، از دست دادن کنترل این استان به معنای ضربه‌ای سخت به راهبرد سیاست خارجی ترکیه در خاورمیانه خواهد بود. در سطحی دیگر، ترکیه در شرایط کنونی میزبان بیش از 3 میلیون آواره در مرزهای خود است و از این امر واهمه دارد که در نتیجه جنگ ادلب موجی دیگر از آورگان که شاید تعداشان بیش از 2 میلیون نفر باشد، راهی مرزهای ترکیه شوند.

آخرین سنگر تروریست‌ها در سوریه

یکی از نقاط قابل توجه، حضور گروههای تروریستی متعدد در استان ادلب است. اکنون وضعیت به ‌گونه‌ای است که از این شهر می‌توان به عنوان نشیمن‌گاه اصلی اسکان گروههای تروریستی و رادیکال در کل جهان یاد کرد. در محدوده‌ای به مساحت 6100 کیلومتر مربع تجمع بیش از صد هزار نیروی تروریست و افراط‌گرا امری غیر عادی به نظر می‌رسد. در واقع، احرار الشام، فیلق الشام، ارتش ادلب الحر، گروه تركمانیه ساحلی اول و دوم، گروه پیاده نظام اول و دوم، ارتش نخبه، ارتش النصر، تیپ موسوم به شهدای اسلام داریا، تیپ الحریة و گروه 23، نورالدین زنكی، ارتش الاحرار، الویه صقور الشام و تجمع دمشق از جمله گروه های تروریستی به شمار می آیند كه در مناطق اشغالی استان ادلب حضور دارند. اما گروه تروریستی هیات تحریر الشام كه متشكل از ده‌ها گروهک تروریستی است، بخش های وسیعی از استان ادلب و مناطق مرزی مشترک با كشور تركیه را در اشغال دارد. اکنون جنگ ادلب می‌تواند آخرالزمانی برای گروههای تروریستی باشد و به طور حتم آن‌ها نبرد «بودن یا نبودن» یا به عبارت دیگر، جنگیدن تا قطره آخر خون را در پیش خواهند گرفت. از همین جهت می‌توان در صورت عدم مداخله و توافق قدرت‌های بزرگ جنگی بزرگ و طاقت‌فرسا را پیش‌بینی کرد.

نقض آشکار توافق با ایران و روسیه  

استان ادلب در اواخر سال 2011 و در همان ماههای آغازین بحران سوریه به کنترل نیروهای معارض در آمد اما در سال 2012، مجددا این ارتش سوریه بود که توانست کنترل این شهر را در دست بگیرد. ولی در نهایت این نیروهای جیش الفتح (متشکل از چند گروه تکفیری رادیکال) تحت حمایت ترکیه و عربستان بودند که  28 مارس 2015 شهر ادلب مرکز استان ادلب را تصرف کردند. با این وجود در سال 2018 پس از پیروزی‌های مکرر ارتش سوریه در شهرها و مناطق جنوبی سوریه، نوبت به آزادسازی ادلب رسید که با مخالفت شدید دولت ترکیه مواجه شد. در نتیجه امر، شاهد بودیم که در شهر سوچی با حضور کشورهای ایران، روسیه و ترکیه «توانفقنامه‌ سوچی» امضا شد. در واقع، توافقنامه سپتامبر 2018 سوچی روسیه را باید مهم‌ترین توافق در مورد ادلب تلقی کرد که زمینه را برای توافقات بعدی میان روسیه، ترکیه و ایران فراهم کرد. توافقی برای کاهش تنش‌ها و بیرون راندن گروه‌های تروریستی از ادلب که با کارشکنی‌های ترکیه، کامل و دقیق اجرایی نشد. این توافقنامه برخی مسئولیت‌ها را برای ترکیه و روسیه به ارمغان آورد. بر اساس این توافقنامه قرار شد تا در منطقه‌ای به وسعت 15 تا 20 کیلومتر، منطقه ای عاری از سلاح تاسیس شود، بزرگراه‌های ام 4 و ام 5 برای انجام تجارت آزاد بازگشایی شود، نیرو‌های نظامی ترکیه و روسیه در دو طرف خط جبهه فعالیت‌های نظارتی و گشت زنی ترتیب دهند و نیز با استفاده از پهپاد‌های ترک و روس فعالیت‌های نظارتی در ادلب انجام گیرد. با این وجود، نیروهای ترکیه براساس توافق سوچی، تعهدی جز نظارت و گشت زنی بر مناطق ترسیم شده ندارند. اما ترکیه در  یک سال گذشته در یک تجاوز آشکار، اقدام به ایجاد پایگاه های نظامی در این استان کرده که از یک سو مغایر با توافق سوچی و از سوی دیگر در تضاد آشکار با حقوق بین الملل است. در همین زمینه، روزنامه ينی شفق تركيه چندی پیش اعلام كرد كه ارتش تركيه هشت پايگاه نظامی در ادلب تاسيس می كند. در موقعیت کنونی نیز که ارتش سوریه با حمایت نیروی هوایی روسیه هدف قرار گرفتن نظامیان گروههای تروریستی را در دستور کار قرار داده، دولت ترکیه مسیر مذاکره با هیات روسی را در پیش گرفته و تا کنون توافقی مبنی بر گشت‌زنی مشترک نظامیان روس و ترک حاصل شده است.

پایان قریب الوقوع یک اتحاد 

دور شدن فزآینده ترکیه از محور کشورهای غربی با رهبری رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه و نزدیک شدن فرآینده آنکارا به مسکو طی چند سال اخیر چشم‌انداز ایجاد نوعی اتحاد را میان دو طرف به شکل جدی در محافل سیاسی و رسانه‌ای مطرح کرده بود. این اتحاد نوپا که بیشتر در جریان تحولات پس از کودتای نافرجام 15 جولای 2016 در حال شکل‌گیری بود، این روزها اما به نظر به پایان خط نزدیک می شود. در مقطع کنونی ترکیه برای حصول توافق پیرامون ادلب با روسیه تلاش می‌کند و هیچ‌گونه رغبتی برای لطمه خوردن مناسبات استراتژیک دو طرف که در چند سال گذشته آغاز شده ندارد. ترکیه در پی حفظ مراکز دیده بانی خود است اما روسیه معتقد است حفظ دیده بانی هایی که در محاصره نیروهای روسیه و سوریه در مناطق تصرف شده جدید قرار دارد، دیگر موضوعیتی ندارد و ترکیه باید از حمایت گروه های تروریستی نظیر جبهه النصره نیز دست بردارد». در واقع، مسئله ادلب اکنون ناقوس مرگ اتحاد استراتژیک میان اردوغان و پوتین را به صدا در آورده است.

چشم‌انداز پیش‌روی ادلب

اردوغان همان‌گونه که در دوران نوجوانی و جوانی سودای فوتبالیست شدن را در سر داشت و به عنوان یک بازیکن آماتور حضور در تیم‌های فوتبال سطح پایین را تجربه کرد، به نظر می‌رسد در عرصه سیاست خارجی نیز پس از حذف کردن سیاست‌مدار هوشمندخود از کابینه یعنی احمد داوود اغلو، بازی آماتورگونه‌ای را در منطقه خاورمیانه آغاز کرده است. اردوغان پس از داوود اغلو، در جریان عملیات سپر فرات به مناطق شمالی استان ادلب حمله کرد و در ادامه طی عملیات شاخه زیتون و چشمه صلح مناطقی دیگر از شمل غرب و شمال شرق سوریه را اشغال کرد. در همین ایام، رئیس‌‎جمهور ترکیه دوری از غرب و نزدیکی به روسیه را در پیش گرفت و روسیه نیز از این امر استقبال کرد. به‌گونه‌ای که در موقعیت کنونی، به نظر می‌رسد روسیه در راستای منافع راهبردی خود می‌کوشد با اقداماتی چون تحویل سامانه های اس  400، جنگنده های استراتژیک سوخو 35 و ساخت نیروگاه هسته ای در ترکیه ، آنکارا را از آمریکا و ناتو دور کند. اکنون روند تحولات ادلب نشان داد که اردوغان در محاسبات خود اشتباهی اساسی انجام داده و هیچگاه روسیه نمی‌تواند در مقام متحدی قابل اعتماد برای آنکارا ظاهر شود. اردوغان غرب را از خود رانده و پوتین نیز آن متحدی نیست که او را در رسیدن به اهداف و نیاتش همراهی کند. بازی آماتورگونه اردوغان در سوریه، نتیجه و برآیندی جز پایان حضور نظامی در ادلب و دیگر مناطق سوریه به همراه نخواهد داشت و این امر دیر یا زود محقق خواهد شد.