تئاتر مستقل فارغ از جریانهای دولتی و قدرتی
سعید بابایی
حسین لطفآبادی را تمام بچههای تئاتری خوب میشناسند. مردی از جنس عشق به هنر نمایش و سختکوش و بینظیر در وادی نمایش و اینکه در تاریخ هنر نیشابور رد پایی از خودش بهخوبی بهجای گذاشته است. از دبیرستان عاشق تئاتر بوده و سال ۱۳۵۴ در نمایش “ولپن” اثر “بن جانسون” بازی و خیلی بیشتر به تئاتر راغب شد. ورود به دانشگاه در مشهد و فرصت آشنایی و بهرهگیری از تجارب مفید اساتید بزرگواری همچون؛ داود کیانیان، داریوش ارجمند، دکتر لطفی مقدم، زندهیاد منصور همایونی و سایرین را برایش به وجود آورد و در این سالها نمایشهای زیادی را کارگردانی، تعدادی هم بازیگری و تعدادی را هم طراحی و یا نویسندگی کرده است. به سراغ وی میرویم تا از نزدیک با او به گپ و گفت در خصوص حرفهای که دارد بپردازیم.
از خودتان بیشتر برایمان بگویید
لطفآبادی میگوید: از سال ۱۳۵۹ دوستی و ارتباط نزدیکی با دوست و یار دیرینم حمید کریمی داشتم تا جایی که بهصورت مشترک به اجرای نمایش مشغول شدیم و چهار نمایش را به صحنه بردیم و مورد استقبال واقع شد؛ ضمناً نمایش “میعاد سرخ” را ده شب در مشهد اجرا کردیم.
سال ۱۳۶۳ به دعوت ریاست اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی نیشابور اولین گروه تئاتر را همگام با برگزاری دورههای آموزش تئاتر در نیشابور بنا نهادیم که حاصل آن جذب و آموزش حدود ۳۵ نفر نوجوان و جوان به تئاتر بود و اجرای عمومی بیش از ۱۵ نمایش شد. سال ۶۴ نمایش “خنیاگر خزر” بهصورت مشترک با آقای کریمی نویسندگی و کارگردانی کردیم و خود ایفای نقش هم نمودم. نمایش “گوران”، نمایش “زار”، “باد و بلوچ” و نمایش”خُمخانه” دیگر نمایشهایی است که با استقبال بینظیر در جشنوارههای تئاتر فجر شرکت کرده است. متأسفانه با تغییر رویکردهای مدیریتی در اداره ارشاد، فعالیتمان در آنجا متوقف شد. بعد هم به خاطر شرایط و محدودیتهای شغلی در مشهد و نیشابور، عملاً از اجرای نمایش فاصله گرفتم، ولی به خاطر عضویت در شورای نظارت بر نمایش، کماکان با اجرای نمایشها مرتبط بودم. از سه سال پیش پیگیر تأسیس موسسه هنرهای نمایشی شدم ولی مشکلاتی وجود داشت که مانع میشد. بالاخره در اواخر سال ۹۷ مجوز تأسیس سالن تئاتر بابک لازم اخذ گردید و طی یک سال جشنهای نمایشی، تعزیه و سوگواری در مناسبتها، برگزاری مداوم ۱۷ هفته پخش فیلم تئاترهای برگزیده تهران همراه با جلسات نقد و بررسی برگزار گردیده است.
تئاتر مستقل را برایش تعریفی بدهید
برای تعریف تئاتر مستقل ابتدا باید اشاره کوتاهی بهضرورت پیدایش آن داشته باشم. باوجوداینکه طی دهههای گذشته، در تئاتر ما تولیدات قابلتوجهی انجامشده و آثار زیادی روی صحنه رفته؛ اما متأسفانه تئاتر کشورمان طی همین دهههای اخیر بسیار کم توانسته یک جریان اندیشهای در ارتباط با خود، جامعهی خود و گفتمان لازم بین این دو را به وجود بیاورد. به همین دلیل است که جریانهای مخربی چون باندهای انحصارطلب و گیشه محور و یا آنان که تئاتر را صرفاً فرصتی یافتهاند برای امرارمعاش، سودجویی و یا اصطلاحاً رانتخوارهای کوچک؛ در طی این سالیان توانستهاند به مسلطترین جریان در تئاتر ما یا بهتر است بگویم بر تئاتر ما باشند. اما دراینبین نیز جریانی هست که هنوز به مسائلی مهمتر و اساسیتر از گیشه فکر میکند. تلاش میکند تا خونِ تازهای در رگهای تئاترِ بیمارِ ما وارد سازد. این جریان همان نسلِ معتقد به فردایِ روشنِ تئاتر ایران هستند. افرادیکه با افقهای بازتری به میدان میآیند تا بلکه با حضورشان، یورشی اتفاق بیافتد به شیوههایِ تولیدیِ مبتذل. تا اینکه پایههای تئاتر بیخاصیت، فاقد دانش و تجاری شده برخی از منفعتطلبان فروبریزد. این جریان را تئاتر مستقل مینامیم. تئاتر مستقل همچنان دغدغه تئاتر و هنر را دارد. در تئاتر مستقل میتوان به اثرگذاری هنری و اجتماعی آن بیشتر امیدوار بود. تئاتر مستقل فارغ از وابستگی به جریانهای دولتی و یا قدرتی، مؤلفههای متمایزی نظیر: شورِ جوانی، شجاعت، جسارت، تن ندادن به قواعد گیشه، باج ندادن به مخاطب و ذهن خلاق و جستجوگر دارد که فقط در تئاتر مستقل میتوان جستجو کرد. اینکه یک جریانی تازه با سالن خصوصی، در وضعیت اقتصادیِ نامناسبِ کنونیِ که کشور گرفتارش هست، تنها دغدغهاش فرصت دادن به جوانان و جستجوی تئاتر فردا باشد، اتفاق ارزشمندی است که باید به فال نیک گرفت.
مشکلات این نوع تئاتر را چه میبینید؟
غالباً در مقابل هر تغییری مقاومتهایی به وجود میآید. پس طبیعتاً یک تغییرات ساختاری لازم هست تا جریان حرکت تئاتر مستقل را تسهیل نماید و این مسئله به حوزههای ستادی و برنامهسازی دولت برمیگردد. دولتها همیشه تمرکزگرا بودهاند و برای گذار از این پدیده باید قالب شکنی شود و بستر لازم را نیز برای انتقال قدرت به نهادهای فرودست فراهم کنند. اگر چنین کنند، بزرگترین کمک را در تولیدات فرهنگی داشتهاند.
نقش آموزش در تئاتر را چگونه ارزیابی میکنید؟
اساساً علم، تکنولوژی و تئاتر تأثیر متقابل در یکدیگر دارند. سادهاندیشی است اگر فکر کنیم جهان ایستا، ثابت و بدون تغییر میماند. ما هرلحظه شاهد دگرگونیهای تکنولوژیکی در عصر ارتباطات و اطلاعات هستیم، دورهای که قهرمان و نمادش کامپیوتر است و در همه زندگی ما جای خودش را بازکرده است. امروز از تئاتر بهعنوان یک رسانه یاد میکنند. از طرفی نیز فرهنگِ انسانِ معاصر با تمامی کیفیتهای اجرایی تبدیل به فرهنگِ رسانهای شده است و این از عوامل دخیل در تغییر بنیادی در جامعه است. رسانه تغییر میکند و ارتباطهای توأمان میان رسانه، علایق مهمی در ترقی هنرها از ابتدای قرن اخیر محسوب میشوند. ابداعات فن آورانه نیز نقش مهمی در ارتقای رسانه و سایر هنرها و رسانههای مدرن و پستمدرن بازی کرده و میکنند. در میان اینهمه تغییرات شگرف بهراستی آیا هنرمند تئاتر میتواند بینیاز از آموزش باشد؟ برای مثال کاربرد نور را در تئاتر ببینید، حداقل در طول این دو یا سه دههی اخیر چقدر ابزارهای نورپردازی در تئاتر متفاوت شده، یا دکور و آکسسوار، مولتیمدیا درصحنه آرایی چقدر تأثیرگذار است؛ پس رشد تکنولوژی و علوم، در تئاتر تأثیر دارد و هنرمندان تئاتر باید همراه با این رشد فزاینده بهپیش بروند و دانش و مهارتهای خود را ارتقاء دهند. تنها تکنولوژی و علوم نیست که بر فرم، محتوا و درونمایه تئاتر تأثیر میگذارد، بلکه اعتقاددارم تئاتر میتواند باعث ورق خوردن تاریخ علم شود. قدرت تئاتر در این است که بر اشخاص، روابط، نیتها و حتی اعمال متمرکز است. پس تئاتر، تکنولوژی و علم تأثیر متقابل دارند و این تأثیر بر جامعه با رشد علوم و تکنولوژی همگام خواهد بود.
تئاتر امروز ایران و خراسان را چگونه میبینید؟
کار هنرمندان تئاتر نسبت به سایر هنرها در جامعه بسیار حساس و پیچیدهتر است، که اگر اخلاق حرفهای، فردی و اجتماعی را رعایت نکنیم، آب در هاون کوبیدنی بیش نخواهد بود. تئاتر ما امروز مبتلابه عارضه بیاخلاقی شده و متأسفانه بیماری خطرناک مُسری است. ما باید از خودمان بپرسیم که چرا تئاتر کار میکنیم؟ شعارهایی که داده میشود، شاید زیبا باشند. اما فقط در حوزه شعار میمانند و به شعور بدل نمیشوند. اصولاً تئاتر درمانگر است و میتواند ناهنجاریهای فردی و اجتماعی را درمان کند، اما ما در تئاترمان گرفتار ناهنجاریهای زشت اخلاقی هستیم. هیچکس دیگری را قبول ندارد و برای یکدیگر احترامی قائل نیستند.
عامل دیگری که باید به آن توجه دهم، عامل کالبدی و ساختاری که ناشی از سوء مدیریت، نابرنامه ریزی و سیاستگذاریهای نادرست، عجولانه، مقطعی و عموماً شخص محور است. شما ببینید حداقل در این دو دههی اخیر چقدر تغییر مدیریتی از سطح کلان تا سطوح پایین داشتیم. برای نمونه باید عرض کنم که در چهل سال بعد انقلاب در اداره فرهنگ و ارشاد نیشابور بیش از ۲۵ رئیس و سرپرست سکان به گِل گرفته را عهدهدار شدند، یعنی میانگین هر یک قریب به ۱۸ ماه مدیر بودند، حالا چه انتظاری از عملکرد این اداره باید داشت؟ این بیثباتی در سطوح اداره کل و نیز دفتر مرکز هنرهای نمایشی هم بهصورت گستردهتر وجود دارد. لذا فکر میکنم در این گفتگو فقط به طرح این دو معضل اساسی و بزرگ اکتفا کنم و از بیان سایر عوامل متعددی که هر یک در جایِ خود بسیار مهم هستند و مثل بختک بر سینه تئاترمان در استان و کشور افتاده، صرفنظر نمایم.
آیا معتقد به مخاطب حرفهای در تئاتر هستید؟
مخاطب یا تماشاگران ستون اصلی یا سنگ بنایی هستند که به اثر و نهاد فرهنگی و هنری معنا میبخشند، معنایی که بدون آن، نه اثر میتواند وجود داشته باشد و نه نهاد فرهنگی و هنری. پس مخاطب یکی از ارکان اصلی تئاتر محسوب میشود و تئاتر بدون حضور تماشاگر محقق نمیشود. درگذشتههای دور، هدف اجرای نمایش ایجاد سرگرمی برای خانوادهها، آموزش پرستش خدایان، برپایی جشنها و سوگواریها و… بوده اما امروزه از تئاتر بهعنوان یک حرفه یاد میشود؛ یعنی تئاتر باید کسب درآمد داشته باشد و بدیهی است که باید بتواند وسیله امرارمعاش هنرمند باشد. از طرفی تئاتر یک هنر جامع شناخته میشود، زیرا از همه هنرها برای انتقال مفاهیم، ارزشها، اعتقادات، مضامین و… به مخاطب بهره میبرد. مخاطبی باسلیقههای بسیار متفاوت و گوناگون. به همین خاطر باید در همه زمینهها و برای همه رشتهها و سلیقهها حرفی برای گفتن داشته باشد. ازاینرو فکر میکنم که باید مخاطبان آنهم طبقهبندی شوند تا هرکسی بداند قرار هست چه نمایشی را ببیند و این حق را باید به تماشاگر داد. در کشورهای اروپایی که تئاتر از جایگاه والایی برخوردار است، هر یک از گونههای تئاتر یا ژانری، تماشاگر خاص خودش را دارد و تماشاگر میداند برای دیدن هر نمایش و وارد شدن به هر سالن باید چه شرایطی داشته باشد و یا اینکه چگونه باید لباس بپوشند. اما وقتی از “تئاتر حرفهای” سخن به میان میآید، منظور آن است که بتوان از تئاتر بهعنوان یک حرفه کسب درآمد کرد، برداشت دیگری هم از واژه “تئاتر حرفهای” مطرح هست که به اجراهایی اطلاق میشود که بر اصول، مبانی، تکنیک و علم تئاتر پایبندی دارد و تأکید میورزد. یعنی نقطه مقابل “تئاتر تجربی”، به اثری اطلاق میگردد که مجریان اثر در حال کسب تجربه در مکاتب و نظریات تئاتر هستند.