دگردیسی سعید جلیلی
علی روغنگران
امروز سعید جلیلی میتوانست نامزد مجلس باشد. شاید او از مشهد رای خوبی هم میآورد. آن هم درست در شرایطی که بسیاری از تحلیلگران مسائل سیاسی به این جمعبندی رسیدهاند که این پارلمان مجلس پایداریهاست. او حتی میتوانست در عصر دوری لاریجانی گزینهای برای ریاست مجلس باشد. تا آخرین ساعات ثبتنام گمانههایی برای حضور او وجود داشت اما او نیامد. معمای بزرگی است؛ چرا سعید جلیلی نخواست پارلمانتاریست شود؟
اگر در انتخابات سال92 بسیاری از اصولگرایان بر سعید جلیلی خرده میگرفتند که با ورودش به انتخابات ریاستجمهوری، معادلات این رقابت ازپیشبرده اصولگرایان را بر هم زده و موجب پیروزی حسن روحانی شده است اما امروز، هم اصولگرایان و هم اصلاحطلبان با یک سعید جلیلی بسیار متفاوت مواجهاند. سعید جلیلی تغییر کرده است؛ مانند سید ابراهیم رئیسی که اصلا شبیه رئیسی روزهای داغ انتخابات96 نیست. امروز سعید جلیلی سیاست را بسی باحوصله دنبال میکند. او یا در خیابان پاستور و در همسایگی حسن روحانی جلسات دولت سایهاش را برگزار میکند یا آرام و با خونسردی خاص خودش چمدان همیشه آماده اش را برداشته و از این شهر به آن شهر سفر میکند تا هم ببیند و هم حرف بزند. او اینروزها هرچه میکوشد برای رسانهها حرف نزند، تلاش میکند حرفهایش را سینهبهسینه و نه در متن و در مرکز که در حاشیه منتقل کند؛ کاری سخت و البته متفاوت. در زمانهای که سیاستمداران ما عادت کردهاند رای خود را از موضع بالا و از بستر تحولات علوم سیاسی و حاکمیتی جلب کنند، او تیزهوشانه متوجه شده که شرایط تغییر کرده و در آخرین سال های دهه نود ، این جامعهشناسی است که حرف اول را خواهد زد؛ به یک معنا که در پایان دهه90 جامعهشناسی بر علوم سیاسی پیشی گرفته و دقیقا در همین بستر است که علی لاریجانی ناگهان و البته شاید موقتی، چهارگوشه سیاست را بوسیده و حتی برخی اصلاحطلبان از همین حالا و از پیش خود را بازنده انتخابات میدانند. اگرچه که افرادی مانند محمد قوچانی معتقدند که چنانچه بزرگان اصلاحات و شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان چنین نمیکردند که کردهاند، آن وقت وضعیت اصلاحطلبان به گونهای دیگر بود، واقعیت اما این است که همانگونه که افراد دیگری از صاحبنظران اصلاحطلب میگویند مسئله امروز اصلاحات نه محمدرضا عارف و سید محمد خاتمی که سرمایه اجتماعی است. سرمایه ای که البته به پای دولت روحانی خرج شد. مگر یادمان رفته که فردای پیروزی مجدد حسن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری خیلیها نگاهشان به علی لاریجانی دوخته شد و قبایی که از حسن روحانی بنا بود بر جا بماند را برازنده او میدانستند؟ مگر نمیگفتند پروژه راست میانه را که میراث مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی بود، علی لاریجانی به ارث خواهد برد و اوست که از 1400 میداندار قدرت رسمیِ اجراییِ کشور خواهد بود. اما وقتی علی لاریجانی با تبسم خاصی حمایتش را از ممنوعیت نمایندگی بیش از سهدوره اعلام کرد، میشد حدس زد او که هم محافظهکار است و هم هوشمند، تصمیم نهاییاش را گرفته است. آن مصوبه البته به تایید نهایی نرسید اما وقتی فرد شماره یک او یعنی کاظم جلالی اعلام کرد که سفیر ایران در روسیه خواهد شد دیگر شکی نماند که لاریجانی دیگر بِمانِ سیاست نخواهد بود. همه این ها یک حرف دارد؛ لاریجانی چرخش داستان را به خوبی فهمیده بود. اما اینکه چرا جلیلی نخواست سیاست را از مجلس دنبال کند شاید داستان دیگریست. به نظر میتوان چند گزاره برای حل این مسئله پیدا کرد.
1.آیا سعید جلیلی تمایل دارد که تابلوی جریان پایداری در عرصه سیاست باشد؟ نشانههایی وجود دارد از اینکه او نخواسته ژنرال این جریان سیاسی در کشور باشد. او ششسال تلاش کرده که نمایه دیگری از خود به نمایش بگذارد اگرچه که حتما در سطوح مختلفی با گفتمان این جریان همسویی داشته است اما هرچه هست گویا او نخواسته رئیسمجلس پایداریها باشد.
2.ماجرا به همینجا هم ختم نمیشود او با هوشمندی چرخشهای این روزهای سیاست را که از پیدا و پنهان ایجاد شده، دریافته است اما این را هم فهمیده که این میوه هنوز کال است. جلیلی ایستاده تا زمان طلوعش برسد و میداند که باید صبر کند.
3.محمدباقر قالیباف قطعا رقیبی جدی برای او در انتخابات 1400 میتوانست باشد او صبر کرد تا عرصه برای قالیباف در انتخابات مجلس باز و سهل شود که شاید ریاست قالیباف بر مجلس جدید موجب شود که قالیباف نیز مانند سید ابراهیم رئیسی به ریاست یک قوه رسیده تا میدان برای خودش از همیشه بازتر باشد.
4.اصلاحطلبان خسته و تنهای این روزها که رد صلاحیت های شورای نگهبان را هم متحمل می شوند، به نظر چندان رمقی برای انتخابات1400 نخواهند داشت. اگر امروز در شمارش نامزدهای آنها در انتخابات مجلس به زحمت افتادهایم و اگر برایمان سخت است حتی بگوییم کدامشان میتوانند سرلیست شوند، آنهم در زمانهای که افرادی از آنان که شهرت سیاسی هم دارند؛ میگویند شاید فهرست ندهیم، حتما کار سختتری خواهد بود پیداکردن فردی از میان آنها که اقبالی برای رئیسجمهورشدن در سال1400 داشته باشد.
5.سعید جلیلی تغییر کرده است، مانند ابراهیم رئیسی. آنها اقبال پیدا خواهند کرد؛ نه به دلیل پوپولیست شدنشان؛ آنها جامعهشناسی این روزهای ایران را خوب فراگرفتهاند.