1

تاسف

قاسم شمسایی

دیروز برف آمد، تمام شهر سفید پوش شد. اما خبری از صدای قهقهه و شادی مردم نبود. خبری از عکس‌های برف‌بازی هم در صفحات اجتماعی کسی نبود. آخر خبر آنقدر شوک برانگیز بود که نفس در سینه‌ی ایران حبس شد.

«ستادکل نیروهای مسلح در خصوص سقوط هواپیمای مسافربری خطوط هوایی اوکراین، با صدور اطلاعیه‌ای، این حادثه را ناشی از خطای انسانی دانست و اطمینان داد بلافاصله مقصر آن را به سازمان قضایی نیروهای مسلح معرفی نماید.» باورش سخت بود مگر می‌شود بعد از گذشت سه روز از حادثه تلخ سقوط بوئینگ 737 به یکباره خبر از فاجعه‌ای عظیم قلب ایران را دوباره به دردآورد.

اما این فاجعه تنها جان ده‌ها تن از هموطنانمان را نگرفت و تنها ایران را دوباره در سوگ فرو نبرد؛ این فاجعه اعتماد عمومی مردم را هم هدف گرفت. این فاجعه عملکرد رسانه‌هایی که در این سه روز به استناد اخبار و اطلاعات رسمی و برپایه تکذیبه‌های مسئولین احتمال برخورد موشک را رد کرده‌بودند راهم بی‌اعتبار کرد.

ما بازهم در اطلاع‌رسانی بدعمل کردیم، ما بازهم مدیریت خوبی در بحران نداشتیم، سومدیرتی که بازهم در بحران می‌تواند، بحران‌آفرین باشد از دست دادن اعتماد افکار عمومی که این روزها در بمباران خبری هستند، می‌تواند بزرگترین سرمایه این کشور که همان سرمایه اجتماعی است را به راحتی کمرنگ کند. سرمایه اجتماعی که همین چند روز پیش در تشییع سردار سلیمانی نشان دادند که چطور عاشق وطنشان هستند و امروز در شوک فرو رفتنه‌اند. شاید کمترین انتظارشان پاسخ صریح و صادقانه از مسئولین باشد. پاسخی برای این سه روز…

لازم است در پایان یکبار دیگر این غم عظیم را به تمام هم‌وطنان و خانواده‌های داغدار این حادثه تسلیت بگوییم و عذرخواه مخاطبمان باشیم. اما باید بگوییم تمام همکاران این رسانه بر طبق رسالتشان و قواعد حرفه‌ای روزنامه‌نگاری خواستار رساندن اخبار مستند و صحیح بر اساس اطلاعات منتشره رسمی بوده‌اند. ولی درست همانطور که آن اشتباه انسانی جان عزیزان را گرفت قصور در اطلاع رسانی جان مارا هم گرفت.