اشتباه محاسباتی ترامپ
علی روغنگران
یکشنبه هفته گذشته، آمریکا در اقدامی کم سابقه، پنج مرکز استقرار یکی از گروههای شبه نظامی عراقی را در عراق و سوریه هدف قرار داد. سه مرکز در عراق و دو مرکز در سوریه بودند. در جریان این حمله، که گروه «گردانهای حزب الله عراق» را هدف گرفت، حداقل 25 نفر شهید و 55 تن جانباز شدهاند. آمریکاییها پیش از این حمله، گردانهای حزب الله را مسئول حمله راکتی به نیروهای آمریکایی در کرکوک عراق دانسته بودند. حملهای که در آن یک پیمانکار غیرنظامی کشته و چند سرباز آمریکایی مجروح شدند. در حالی که بعد از حمله به گردانهای حزب الله عراق، همه انتظار داشتند که گروههای عراقی نزدیک به ایران، به آمریکا پاسخ دهند، ناگهان آمریکا با ترور سردار شهید سلیمانی و ابو مهدی المهندس، سطح تنشها را به شکل قابل توجهی بالا برد.
بر اساس گزارش لس آنجلس تایمز؛ «یک روز بعد از حمله به گردانهای حزب الله، سه تن از مقامات دولت ترامپ – مایک پمپئو، وزیر امور خارجه، مارک اسپر، وزیر دفاع، و مارک میلی، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا- به دیدار ترامپ در عمارت مجلل مار ئه لاگو در فلوریدا رفتند. آنها به وی گزارشی درباره حمله به گردانهای حزب الله دادند و لیستی از گزینهها، از جمله ترور سردار سلیمانی، را به ترامپ نشان دادند. ترامپ هم از میان گزینهها، ترور سردار سلیمانی را انتخاب کرد.»
اما سوالی که ذهن بسیاری از ناظران را مشغول کرد، این بود که چرا دولت دونالد ترامپ به شکل غیرمنتظرهای به تنشزایی علیه ایران روی آورد؟ این سوال از این جهت مهم است که ترامپ به عنوان فردی تاجرمسلک معرفی میشد که تمایلی به جنگ نظامی تمام عیار ندارد. واقعیت این است که حتی بعد از به شهادت رساندن سردار سلیمانی در بغداد، جنگ تمام عیار نظامی میان ایران و آمریکا بعید به نظر میرسد. چون هنوز هم دو طرف منازعه، تمایلی به چنین جنگ ویرانگری که ممکن است خسارات جبرانناپذیری برای خاورمیانه داشته باشد، ندارند. اما این به این معنا نیست که احتمال درگیری محدود میان دو طرف وجود ندارد. به عکس، هم اکنون، احتمال درگیر شدن ایران و آمریکا در زنجیرهای از کنش و واکنشها وجود دارد. فارغ از احتمالات جنگ یا درگیری، علت روی آوردن آمریکا به تنشهای کم سابقه با ایران همچنان پرسش برانگیز است. واکاوی عملکرد و اظهارات مقامات آمریکا در یک هفته گذشته، آشکارا از شکل گیری یک محاسبه جدید در کاخ سفید پرده برمیدارد. محاسبهای که بر اساس آن، آمریکا اقدامات خصمانه متعددی علیه ایران انجام داد و همچنان تهدید میکند که اقدامات بیشتری انجام خواهد داد. اخراج جان بولتون از کاخ سفید در کنار تاکیدات مکرر ترامپ بر ضرورت اجتناب از جنگ، موجب شد که آمریکاییها به این جمع بندی برسند که ایران تهدیدات و هشدارهای آمریکا را جدی نمیگیرد. ظاهرا، همین محاسبه، موج حملات آمریکا به نیروهای نزدیک به ایران در عراق را کلید زد. روزنامه نیویورک تایمز، چند روز قبل از ترور سردار سلیمانی، در گزارشی مدعی شد: «کارشناسان میگویند تهران این محاسبه اشتباه را داشت که تمایل ترامپ به اجتناب از جنگ با ایران، ارتش آمریکا را در صورت مورد حمله قرار گرفتن، محدود خواهد کرد.» همین روزنامه با اشاره به تحریکات ادعایی ایران در عراق، از قول کرستن فونتنروز، مقام سابق شورای امنیت ملی آمریکا، نوشت: «ایران دانست که رئیس جمهور آمریکا، یک جنگ تمام عیار نمیخواهد. اشتباه ایران این بود که فرض کرد که تفکر استراتژیک آمریکا بر شرایط میدان منطبق نخواهد شد.»
این تلقی آمریکا، در یک شرایط عادی، نمیتوانست به تشدید فوری تنشها منتهی شود. اما از آنجا که انتخابات 2020 روز به روز نزدیکتر میشود، شرایط سیاسی آمریکا غیرعادی شده است. به نظر میرسد آنچه تنشها را به نقطه جوش رساند، نگرانی آمریکا از احتمال آغاز اقدامات ایران علیه آمریکا در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 2020 بود. در حال حاضر، مقامات دولت ترامپ تلاش میکنند مواضع خود را مقتدرانه نشان دهند. آنها مدام تاکید میکنند که برای هر تحرک ایران آماده هستند و به این کشور پاسخ قاطعی خواهند داد. اما در بطن این اقتدار ظاهری، نوعی ترس و نگرانی از آینده وجود دارد. انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سوم نوامبر 2020 برگزار میشود. ظاهرا دولت ترامپ به این جمع بندی رسیده که ایران در این انتخابات، روند هزینهمند کردن تحریمهای نفتی آمریکا را به طور جدی آغاز خواهد کرد. در همین رابطه، فونتنروز مدعی شد: «ما دانستیم که ایران حداقل تا انتخابات آمریکا، سیاست تنشزایی کم سطح و پیوسته با آمریکا و متحدانش را دنبال خواهد کرد.»
اظهارات مقامات آمریکایی بعد از شهادت سردار سلیمانی، دقیقا همین نگرانی را منعکس میکند. آنها مکررا گفتهاند ترور سردار سلیمانی با هدف بازداشتن وی از آسیب رساندن به نیروها و منافع آمریکایی در آینده انجام شده است. علاوه بر این، از دیدگاه آمریکا، سلیمانی، ژنرال کارآمد و موثری است و حذف آن به تضعیف نفوذ منطقهای ایران میانجامد. برخی محافل نزدیک به دولت ترامپ، مکررا گفتهاند که سلیمانی، «غیرقابل جایگزینی» است.
به نوشته لس آنجلس تایمز، یک مقام آمریکایی با ادعای اینکه آمریکا اطلاعاتی درباره طرحهای سلیمانی علیه آمریکا داشت، تصریح کرد: «با توجه به اطلاعاتی (که آمریکا در اختیار داشت) و با توجه به کارآمدی سلیمانی، در کابینه امنیت ملی رئیسجمهور (ترامپ) این اجماع وجود داشت که ریسک عمل نکردن، غیرقابل قبول است.»
تا لحظه ترور سردار سلیمانی، وی اقدام علنی علیه آمریکا انجام نداده بود. به عکس، تحرکاتش نشان میداد که او از نظر امنیتی، شرایط را خطرناک نمیدید. کل کاروان سردار سلیمانی که از فردوگاه بغداد خارج شد، فقط دو خودرو بود. محافظان زیادی هم او را همراهی نمیکردند. افزون بر این، سردار سلیمانی با یک هواپیمای مسافربری عادی از سوریه عازم عراق بود. اگر، طبق ادعای آمریکاییها، سردار سلیمانی طرحی علیه آمریکا داشت، حداقل تدابیر امنیتی را رعایت میکرد. اما وی به طور عادی بین عراق و سوریه تردد کرد. امری که نشان میدهد فعالیتهای سلیمانی احتمالا بیشتر جنبه سیاسی داشت تا نظامی. با این حال، آمریکاییها تصمیم به حذف وی گرفتند. ظاهرا تصمیم آمریکا، ارتباط نزدیکی با نگرانیهای انتخاباتی ترامپ دارد. احتمالا پمپئو و دیگر مقامات دولت با برجسته کردن تهدیدات ادعایی ایران، ترامپ را به ضرورت برقراری بازدارندگی قاطع در مقابل ایران قبل از نزدیک شدن انتخابات متقاعد کرده اند.