1

آیت الله و سردار در قابی مشترک

غلامرضا بنی اسدی
“همین اسم فرودگاه را عوض کنن و بگذارند فرودگاه سردار سلیمانی، چیه این اسم؟” این جمله ای است که وقتی از تششیع جنازه سردار سلیمانی برمی گردیم، از زبان یک جوان برمی خیزد و رفقایش هم با او همزبانی می کنند. اسم اما” فرودگاه آیت الله هاشمی رفسنجانی کرمان” است. سکوت را توهینی توامان به روح مرحوم آیت الله و به ویژه سردار شهید می دانم ونمی توانم سکوت کنم. می گویم شما ها “هاشمی رفسنجانی” را می شناسید؟ می گویند بله و یکی از آن ها می گوید من استاد تاریخ هستم و به دانشجویانم درس می دهم! دومین پرسشم از این استاد تاریخ را چنین می پرسم که؛ می دانید فرمانده جنگ ما- دفاع مقدس- که بود؟ جوابش تامل برانگیز است: “امام و حضرتِ آقا”. می گویم: آقای استاد تاریخ! اول تاریخ بخوان، بعد درس بده! لااقل بروید و نظر سردار سلیمانی را- که برای تشییع دوباره اش از مشهد تا کرمان آمده ایم- در باره شخصیت ها و وقایع بخوانید. این را هم اضافه می کنم که تاریخ و شخصیت های تاریخی را باید تمام ساحتی دید. با همه فراز ها و فرود هایشان. با همه فرصت سازی ها و فرصت سوزی هایشان. تاریخ مثل سوپرمیوه سر محل تان نیست که پاکت برداری و میوه دلخواسته “جدا” کنی و در آن بگذاری و تمام. نه مغازه تاریخ، “در هم ” است. هاشمی را از آغاز تا پایان باید دید… دیگری از آن ها در سخنم می نشیند که ما رفسنجانی را در فتنه شناختیم و حرف هایی که از “مکتبِ انحرافی” برخاسته است. پاسخ اش را چنین می دهم که خدا، پرونده هایی که شمایان می نویسید نمی خواند و به قضاوتِ شما، داوری نمی کند. می گوید مثل شما هم داوری نمی کند! پاسخش را می دهم که من داوری نکردم بلکه توجه تان دادم که افراد را ، بزرگان را چنین تک بعدی نباید قضاوت کرد. او می گوید گناهِ افراد به میزان اثرگذاری شان است و این گزاره اش را چنین کامل می کنم که صواب افراد هم به اندازه اثرگذاری شان است و ضرب المثل “هرکه بامش بیش، برف اش بیشتر” را از دو سوی ماجرا باید خواند. سومی و چهارمی هم به کمک این دو می آیند و در آخر می پذیرند که “ممکن” است که رئیس دولت دهم هم اشتباه داشته باشد! بحث ما با رسیدن زمان برای ورود به “فرودگاه آیت الله هاشمی رفسنجانی کرمان” برای تشریفاتِ پرواز، ناتمام می ماند اما تاسف می خورم که افرادی با این سطح آگاهی از تاریخ چهل ساله انقلاب، می خواهند درس تاریخ بدهند به نسل های بعد. راستی وقتی همین دهه هایی که خودمان زیست کرده و شرایط را دیده ایم چنین “مقلوب” جلوه می دهند تا اندیشه خود را “غالب” کنند، آیا مردم به گزارش های قرن های پیش از ما اعتماد خواهند کرد؟ این می تواند نتیجه بسیار بدی داشته باشد. کسانی که تاریخ را چنین سلیقه ای می نویسند و استادان تاریخی چنین پرورش می دهند که گزینشی و با سلیقه ای این قدر نازل، با حقیقت های زمان حال مواجه شوند، جواب فردای تاریخ را چه خواهند داد؟ گناه جعل تاریخ و انحراف از واقعیت ها را چه کسانی باید بپردازند جز نهاد ها و “آن دانشگاه های خصوصی و موسساتی” که از بیت المال، بودجه می گیرند و برای ” البیت الحال” خویش نه استاد که سرباز پرورش می دهند؟ بگذریم، شرایط را باید درک کنیم همه مان با هرگرایش که داریم. پنجه در روی هم نکشیم بلکه دست به دست هم بدهیم و با جان باور و عمل کنیم این راهبرد رهبر فرزانه انقلاب را که”وحدتی که در زیر تابوت شهید سلیمانی و شهدای همراهش حاصل شد، باید محفوظ بماند. جهت گیری مردم باید تکریم از شهدا و مردان انقلاب و ارزش های انقلاب باشد.” محفوظ هم خواهد ماند انشا الله و چندان نباید باک داشت از “شاگرد پروران”. این را صبح روز بعد، به خوبی دریافتم وقتی از مسیر بلوار اموزگار مشهد می گذرم. بنری می بینم که تصاویر آیت الله هاشمی و سردار شهید سلیمانی را در یک قاب کار کرده است که نگاه هر دوی شان به افقی مشترک دوخته شده است.