به کسی ربطی ندارد یک نوازنده چه چیزی میخواهد بنوازد
یک موسیقیدان مشهدی گفت: به کسی ربطی ندارد که یک هنرمند چه تابلویی میخواهد بکشد، یا یک شاعر چه شعری میخواهد بگوید، همینطور باید گفت به کسی ربطی ندارد یک نوازنده چه چیزی میخواهد بنوازد.
کیوان ساکت در مورد جایگاه هارمونی و دلیل استفاده ناکافی از آن در موسیقی ایرانی گفت: هارمونی چیزی نیست که در خارج اختراع شده باشد یا بگوییم متعلق به یک مکان مشخص است. هارمونی از دل ارتعاشات موسیقی خارج شده است، یعنی اگر یک رشته سیم را به ارتعاش در بیاوریم، این رشته سیم در طول اولین زخمهای که به آن وارد میشود تا لحظهای که از حرکت باز میایستد، حدود 16 یا 17 صدا را تولید میکند که گوشهای آموزش ندیده فقط صدای اول را میشوند، البته اگر بعد از آن نتهای دیگری گرفته شود مشخص است که آن ارتعاشات مخفی میشوند. به آن ارتعاشات هارمونیک فرعی سیم، یا لوله صوتی میگویند. علم هارمونی از دل همین ارتعاشات موسیقیایی استخراج شده است. اولین صدایی که یک سیم تولید میکند صدای اصلی آن است، صدای دوم صدای اکتاو( فرکانس دوبرابر) است، صدای بعدی، صدای هارمونیک پنجم است، به عنوان مثال، اگر سیمی صدای نت «ر» را تولید کند، هارمونیک دوم، نت «ر» در اکتاو است، هارمونیک بعدی نت «لا» را تولید میکند، درهارمونیک چهارم دوباره نت «ر» تولید میشود، هارمونیک پنجم فاصله سوم یا نزدیک به نت «فا» را تولید میکند. حال اگر نت «دو» و «سل» کنار هم و در یک زمان شنیده شوند، «دو» بر «سل» غلبه میکند، چراکه «دو» سومین هارمونیکی که تولید میکند سل است، اما «سل» هفتمین هارمونیکی که تولید میکند نت «دو» است. علم هارمونی و همین علم بسته ساختمان موسیقیایی اقلیم ها و ژانرهای مختلف موسیقی میتواند رنگهای متخلف داشته باشد، مثل لباس که بستگی به نوع مکان و اقلیم متفاوت است، هارمونی چیز غریبهای با موسیقی ایرانی نیست. تمام موسیقیهای دنیا قابلیت هارمونیزه شدن را دارند. اما اینکه چطور این هارمونی بر موسیقی بنشیند، بستگی به نوع موسیقی آن کشور دارد. اگر ما از این علم استفاده نمیکنیم به دلیل ناآگاه بودن یا ندانستن چگونگی استفاده از این نیرو با امکانات است. فرض کنید بگوییم در کره زمین فقط یک نوع گیاه رشد میکند، آیا در واقعیت چنین چیزی ممکن است؟ از این خاک همه نوع گیاه میروید، اما باید علم رویاندن را بلد باشیم.
«ساکت» همچنین درباره اجرای هارمونیزه شده قطعات موسیقی کلاسیک غرب با سازهای ایرانی که توسط او انجام شده گفت: قبل از هر چیز باید گفت در اینکه کسی بگوید چه باید بنوازی یا چه نباید بنوازی یک خودخواهی و دیکتاتوری نهفته شده است. به کسی ربطی ندارد که یک هنرمند چه تابلویی میخواهد بکشد، یا یک شاعر چه شعری میخواهد بگوید، همینطور باید گفت به کسی ربطی ندارد یک نوازنده چه چیزی میخواهد بنوازد. اگر کسی دوست ندارد میتواند آن تابلو را نگاه نکند، یا به آن موسیقی گوش نکند. نمیتوان ایناندازه خودخواه بود. مردم دو گونه بیشتر نیستند، یا ناآگاه هستند یا مقرض هستند؛ شفیعی کدکنی، در کتاب موسیقی شعر و رستاخیز کلمات میگوید: «تمام شاعرهای ما در دویست سال اخیر تحت تاثیر شاعرهای غربی بودهاند، اما من همیشه تحسین کردهام کسانی را که با الهام در جهانهای شعری هوای تازهای وارد ریههای شعری پارسی کردهاند.» نمیتوان تاثیر فرهنگها در یکدیگر را نادیده گرفت. بر همین اساس من فهمیدم اجرای قطعات موسیقی جهان بیهوده و از سر ناآگاهی نبوده است.