چالش وحدت در آستانه انتخابات
علی روغنگران
هرگاه صحبت از انتخابات به میان میآید این کلیدواژ “وحدت” است که لقلقه زبان جریانهای سیاسی میشود، اما این مسیر رسیدن به وحدت آنطورها هم دورنمای راحت و بیدغدغهای ندارد و وقتی به دایره عمل میرسد سنگلاخها هم نمایان میشود. حالا دوباره پای انتخابات به میان آمده است و دوباره رسیدن به «وحدت» به بزرگترین چالش دو جریان تبدیل شده است. اینبار هم به نظر میرسد اگر حلقه ریشسفیدان هر دو جریان نبض تحرکات دو جریان را به دست بگیرند میتوان امید بیشتری برای رسیدن به نقطه وحدت داشت. «جامعه روحانیت مبارز»، «مجمع روحانیون مبارز»، «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» و «مجمع محققین و مدرسین»، همه اینها تشکلهایی هستند که اعضای آن را روحانیت منتسب به طیف راست و چپ سیاست تشکیل میدهند؛ تشکلهایی که برای دو جریان اصولگرایی و اصلاحطلبی فراتر از نقش سیاسی، یک نقش پدری را ایفا میکند. حرفشان سند است و توصیههایشان حکم راهنما و راهبرد برای جریانهای معطوف به خود را دارد. هرگاه پای شیخوخیت و ریش سفیدی در میان باشد نام این تشکلها هم به میان میآید؛ مخصوصا اگر بحث بر سر انتخابات یا کنار گذاشتن اختلافات باشد آن زمان است که چرخ حل و فصل ماجرا بر مدار رهبری سنتی هر دو جریان میچرخد. حالا با داغ شدن تنور انتخابات مجلس یازدهم بار دیگر نوبت به نقش آفرینی لیدرهای کهنهکار دو جریان رسیده است، اما سوال اینجاست که آیا هنوز حرف این تشکلها برای دو جریان چپ و راست حکم و سند است؟
جایگاه جامعه روحانیت نزد اصولگرایان
تا پیش از انتخابات سال 92 نقشی که «جامعه روحانیت مبارز» در کنار «جامعه مدرسین» برای جریان اصولگرا بازی میکرد فقط نقش یک پدر معنوی نبود، بلکه فرماندهی تمام عیار اصولگرایان در دست جامعتین بود و احزاب اصولگرا حول آن محور جمع میشدند. کاندیداتوری احمدی نژاد و رویارویی علنی او با تصمیم جامعتین در انتخابات سال 84 کم کم زمینه را برای افول قدرت جامعتین در بین اصولگرایان فراهم ساخت. چه آنکه بعد از آن طیفی از اصولگرایان روی کار آمدند که مشی اصلی آنها تاختن به بزرگان و پدران اصولگرا و انقلابیتر و اصولگراتر نامیدن خود بود. جریانی که دیگر چندان پایبند به آن قول و قرارهای نانوشته برای تبعیت از روحانیت و بزرگان اصولگرا نبود و راهی که خود تشخیص میداد دنبال میکرد. کم توجهی به تصمیمات و نظرات جامعتین در دهه 90 حتی پررنگتر از قبل دنبال شد و در انتخابات ریاست جمهوری 92 و مجلس 94 آشکارتر شد. آنقدر که جامعه مدرسین تصمیم بگیرد خود را از تحرکات انتخاباتی اصولگرایان کنار بکشد تا مبادا جایگاهش در این بده بستانهای سیاسی جدید خدشه دار شود. اینگونه بود که جامعه روحانیت تنها در میدان باقی ماند.
انتخابات سال 96 که رسید و تشکل جمنا خیمه اش را برای وحدت اصولگرایان برپا کرد عملا جایگاه جامعه روحانیت نادیده گرفته شد. آنها با اینکه از سران این تشکل روحانی برای حضور در جلسات دعوت میکردند، اما معتقد بودند جایگاه جامعه روحانیت در جمنا نه یک جایگاه محوری و داوری، بلکه مشورتی است و بس. نگاهی که به نظر میرسد این روزها در شورای وحدت که سنگ بنایش را همان جمناییها گذاشته اند تا منادی وحدت برای انتخابات مجلس 98 باشند همچنان جاری و ساری است و آنها همچنان جامعه روحانیت را به عنوان پدرمعنوی اصولگرایان نپذیرفته اند. با این وجود، اما هستند طیفهای دیگر اصولگرا، چون جبهه پیروان، جبهه پیشرفت و عدالت و دیگر تشکلهای اصولگرا که همچنان قائل به جایگاه محوری روحانیت اصولگرا هستند و جلسات خود را با محوریت این تشکل برگزار میکنند. خاصه آنکه جامعه روحانیت تلاش کرده است در یک سال اخیر با انجام تغییراتی درون تشکیلاتی نقاط ضعف خود را کاهش دهد. از سوی دیگر این تشکل گرچه در چند انتخابات اخیر قرارش را بر سکوت گذاشته بود تا مبادا انتقاد کردن از رویه نوآمدگان اصولگرا این جریان را دچار تفرقه کند، اما اینبار رسا و صریح میگوید نقش جامعه روحانیت در سازوکار تصمیم گیری اصولگرایان جایگاهی محوری است نه جایگاهی سمبلیک و مشورتی. البته آنها این تاکید را هم دارند که جامعه روحانیت قرار نیست لیستی ارائه کند بلکه محوریت تصمیمات دور این تشکل باشد. زمزمههایی به گوش رسیده حکایت از آن دارد که شورای وحدت برخلاف جمنا نیز پذیرفته است که نمیتواند بدون روحانیت اصولگرا منادی وحدت حداکثری شود و در تدارک برای نزدیک شدن به این تشکل روحانی است.
هرچند جریان نواصولگرایی در طول سالهای اخیر تلاش کرد تا از لیدر سنتی جناح راست فاصله بگیرد و حتی در مقاطعی خواست تا خودش در این منصب قرار بگیرد، اما بعد از تغییرات جامعه روحانیت مبارز و اصلاح ساختاری این تشکل و همینطور سلسله جلسات آنها با احزاب اصولگرا، ورق به سود این تشکل روحانی درحال برگشتن است.
اصلاح طلبان و مجمع روحانیون مبارز
ماجرای لیدری «مجمع روحانیون مبارز» در میان اصلاحطلبان با آنچه درباره «جامعه روحانیت مبارز» در جریان اصولگرایی رقم میخورد تاحدودی متفاوت است. حداقل در سالهای اخیر که اصلاحطلبان حضور نصفه و نیمهای در نهادهای قدرت دارند، در قبال یک تشکل روحانی حرف شنوی بیشتری از اصولگرایان از خود نشان داده اند تا در دورانی که رهبران فردی این جریان در محدودیت هستند با تکیه بر حضور معنوی این تشکل روحانی مسیر را انتخاب کند. مصادیق این گزاره را میتوان در جریان انتخاباتی که از سال 92 تا 96 برگزار شد دید. در واقع در سالهای اخیر مجمع روحانیون مبارز و تا حدودی مجمع محققین و مدرسین نقش و نفوذ بیشتری در میان احزاب اصلاحطلب داشتند. همین قدرت نفوذ است که هربار آتش اختلافی در اردوگاه اصلاحطلبی به پا میشود پادرمیانی ریشسفیدان مجمع روحانیون مانند آبی برای این آتش عمل میکند. مثال عینی این ماجرا را میتوان به جلسه اخیر فراکسیون امید با اعضای مجمع روحانیون مبارز دانست. چندی پیش شورای مرکزی فراکسیون امید به درخواست اعضای مجمع روحانیون مبارز در جلسه این مجمع شرکت کرد و از آنچه در طول این سالها انجام دادهاند گزارشی ارائه کردند آنهم در روزهایی که شدن انتقادات از عملکرد این فراکسیون و شورایعالی سیاستگذاری بالا گرفته بود. جلسهای که به نظر میرسد تدبیر مجمع برای خواباندن گردوغبار اختلافات در ماههای باقیمانده تا انتخابات اسفند باشد. شاید اگر قرار باشد مقایسهای میان دو حلقه شیخوخیت در جریان اصولگرایی و اصلاحطلبی داشته باشیم، بتوان میزان پایبندی بیشتری برای اصلاحطلبان قائل شویم و بگوییم جریان چپ سرسپردگی بیشتری به ریشسفیدانشان خاصه در چند سال اخیر داشته، مشابه آنچه تا قبل از سال 84 در جریان اصولگرا نیز وجود داشت. اما در این میان نمیتوان نقشآفرینی و ظهور و بروز مجمع روحانیون را به اندازه جامعه روحانیت مبارز دانست. در واقع «مجمع روحانیون مبارز» طی چند سال اخیر معمولا در سکوت بوده و در بزنگاهها ظهور و بروز داشته است، در واقع تلاش کرده تا فاصله خود را از حلقه اصلی تصمیم گیری بیشتر کند و برخی اعضای آن حتی انزوای خودخواستهای را در پیش گرفته اند. این درحالیست که جامعه روحانیت تلاش کرده در تحرکات اصولگرایانه خاصه انتخابات گوشه نشین نباشد.