سوالاتی که از دانشآموزان نباید پرسیده شود
هفته اول مهر دوران مدرسه در ذهن همه ما به زیبایی حک شده و تداعی کننده خاطرات شیرین و دلپذیر است.
همه ما بی صبرانه منتظر ورود معلم و شروع معرفی خود و پاسخ به سوالات معلم بودیم. اما طی دهه گذشته و با افزایش آسیبهای اجتماعی و بحرانهای مختلفی که متوجه کودکان و والدین آنها بوده این سوال پر از خاطره به سوالی مخاطره آمیز تبدیل شده است.
این روزها که کودکان همپای بزرگان وارد مسابقه پز دادن و تعریف از خود و نشان دادن برتری نسبت به یکدیگر شده اند روز اول مهر برای کودکی که پدرش یک کارگر ساده و محترم جامعه بوده به یک روز و هفته پر از تنش تغییر حالت داده و از لذت ماه مهر کم میکند.
طلاق یکی دیگر از آسیبهای اجتماعی بوده که در شرایط فعلی جامعه رو به فزونی بوده و کودکانی که هنوز در بحران این جدایی قرار دارند اجبارا باید در هفته اول مهر به سوالات معلم پاسخ گفته و ۹ ماه تمام خود را مورد ترحم و نگاههای قضاوت آمیز قرار میدهد.
مادر ریحانه ۷ ساله میگوید: زندگی خوبی داشتیم اما چند سال پیش با توجه به اوضاع اقتصادی کشور ورق زندگی ما هم برگشت و هرآنچه داشتیم را به طلبکارها داده و چون تمام سرمایه زندگی ما از دست رفت و همسرم قادر به پاسخگویی به طلبکارها نبوده و راهی زندان شد.
او از اوضاع زندگیش صحبت میکند: تمام سعیم را کردم که ریحانه به حالت عادی برگردد و البته موفق هم شدم اما بعد از چند روز که از کلاس اولش گذشت با چشم گریان وارد خانه شد و وقتی علتش را پرسیدم متوجه شدم که سوال اول مهر حال و روز دخترم را خراب کرده و مورد بی مهری دوستانش قرار داده است.
مادرش با گریه اضافه میکند: اکنون ریحانه از مدرسه فراری شده و در جمع دوستانش به شدت منزوی شده و تلاش معلم و مسیولان مدرسه برای بازگشت او به مدرسه بی فایده است.
حرف های امثال مادران ریحانه ما را بر ان داشت که به این موضوع پرداخته که آیا چنین پرسشی از کودکان ضروری و صحیح است؟
اطلاع مدرسه و معلم از شغل پدر و این که پدر او در قید حیات است یا نه یا تنها با مادر یا با ناپدری زندگی می کند شاید که مفید باشد و به شناخت معلم از وضعیت روحی و اخلاقی دانش آموز کمک می کند ولی همه این اطلاعات معمولا جای دیگر ثبت شده و معلمان و مدیران مدرسه می توانند با تهیه یک لیست از اسامی دانش آموزان و شغل پدرشان این معما را آسان تر کنند .اما این که کودک یا نوجوان در حضور دیگران برخیزد و بگوید پدرش میوه فروش است یا پزشک، پیمانکار است یا راننده تاکسی یا بیکار شده اصلا توجیه پذیر نیست چون به خاطر شغل یا بی شغلی پدر در معرض قضاوت دیگران قرار می گیرد بی آن که نقشی در شغل یا وضعیت او داشته باشد و بچه ها به جای ارزش قائل شدن برای مشاغل آن هارا تفکیک میکنند. در صورتی که پرسدن این سوال هیچ ضرورتی ندارد و البته بعضا با عث سوء استفاده از شغل والدین می شود .این درحالی است که معلمان محترم به جای این پرسش میتوانند خود نقش اساسی در معرفی مشاغل وجایگاه احترام و ارزش هرکدام از این شغلها به طور جداگانه بپردازند وآنها را طوری معرفی کنند . که حتی مایع افتخار کودکان از والدین خود باشند . چه بسا که آینده بسیاری از دانش آموزان ر ا همین مشاغل رقم میزنند. گاهی همین سوال اول مهر کافی است. که تا آخر سال و شاید برای همیشه کودک ویا نوجوان جلوی هم کلاسیهایش سرشکسته و احساس حقارت و به او دست دهد و حتی تاثیر روحی وروانی ویا بعضا افت تحصیلی به واسته مقایسه موقعیت خود با هم کلاسی هایش شود.
استرس و افسردگی
یک پژوهشگر اجتماعی اولین تاثیر مخرب رفتار و گفتار معلم برعمل کرد دانش آموزی که در سطح پایین قرار دارد را ایجاد استرس و اضطراب، کاهش اعتماد به نفس و در نهایت افسردگی این دسته از دانش آموزان یررشمرده و میگوید: در چنین شرایطی شخصیت دانش آموز به خوبی رشد نکرده و نقاط مثبت آن به خوبی دیده نمی شود. دانش آموزان به دلیل مقایسههای صورت گرفته به مرور زمان توانایی های خود را در عرصه بروز قرار نداده و چه بسا دانش آموزانی که به دلیل دیده نشدن توسط معلمهای قبلی به دنبال فرصت جدید هستند.معلمان بیش از توجه به سطح طبقاتی دانش آموزان باید به استعدادهای آنها توجه کنند و برای بروز این استعداد به دانش آموزان کمک کنند.
نباید دیدگاه معلمان به دانش آموزان به دلیل موقعیت خانوادگی درجه بندی شود.
به گزارش صبح امروز محمدرضا ایمانی میافزاید: دانستن این که یک سوال سه کلمه ای و گاه به شدت توسط معلمان ساده می تواند چه مشکلات جانبی جدی در زندگی دانش آموز یا حتی آینده او و بیش از همه در برخورد سایر دانش آموزان با وی را باعث شود ، می تواند درک بهتری برای شرایط به معلمان نیز بدهد.
در پرونده ثبت نامی دانش آموز تمام اطلاعاتی که گاهی معلم اصرار دارد در حضور همه از او بشنود وجود دارد.
وی تصریح میکند: کود کان و دانش آموزانی که هیچ فقدانی را در زندگی احساس نمی کنند با یک سوال بیهوده می توانند دچار یک بحران بیهوده تر شوند که برای پرسیدن آن هیچ لزومی ندارد.
معلمان باید به این موضوع واقف شوند که پرسش بی اساسی که طبق عادت از ریحانهها میپرسند میتواند چه آثار و آسیبهای مخربی به صورت طولانی مدت بر روان کودک گذاشته و حتی ممکن است مسیر زندگی اورا به طور کلی تغییر دهد.
ایمانی ابراز میکند: آموزش و پرورش باید بداند و رسالت خود را بر شناخت و کمک به دانشآموزان اجرا کرده آگاه باشد که پاسخ چنین سوالاتی سایه بر دیگر ابعاد زندگی کودک میاندازد و در خصوص دخترانی که در سن بلوغ قرار دارند حساسیت این پرسشهای بی اساس به مراتب افزایش پیدا میکند.