1

من مبارزه را انتخاب کردم

حورا حقشنو

محمدرضا شاهی درآباد، جوان موفقی است که علی‌رغم معلولیت جسمانی توانسته بر محدودیت‌ها غبله کرده و و اسم و رسمی در دنیای ترجمه برای خودش دست و پا کند. او تاکنون 12 عنوان کتاب و تعداد زیادی مقاله ترجمه کرده و جوایز مختلفی را نیز از آن خود کرده‌است. در ادامه، بخش دوم مصاحبه با وی را می‌خوانید.

در میان خیل کتاب هایی که خوانده اید و ترجمه کرده اید، به کدامیک تعلق خاطر بیشتری دارید و این تمایز از کجا ناشی می شود؟

در این میان، رمان “همنوایی شبانه ارکستر چوب ها” به قلم “رضا قاسمی” را بسیار دوست دارم و چنانچه فرصت کنم برای چندمین بار تورقش را به خوانش می نشینم.

اما در میان آثار ترجمه خود، کتاب “رشد در گستره زندگی” اثر “جان سانتراک” را معرفی می کنم. خوانش این اثر به زبان اصلی هم بسیار سودمند است و تمام تلاش خود را در برگردان محتوایش به فارسی به کار بستم و جانب امانت داری را رعایت نمودم.

بدون شک راهنمایی و کمک های استاد شریفی درآمدی و همت ویژه جناب “کیان فروزش” در ویراستاری این اثر، موجبات آفرینش ترجمه ای خوب و موثر را فراهم آورد که این همکاری درخشان با ایشان بسی مایه افتخار بنده بوده و هست.

آیا محدودیت جسمانی شما توانسته مسیر رسیدنتان به رویاها و آرزوها را تحت الشعاع خود قرار دهد؟ این محدودیت را در شکل گیری شخصیت امروز خود چگونه ارزیابی می کنید؟

محدودیت جسمی ام به قطع مسیر رسیدنم به رویاها و آرزوهایم را تحت الشعاع خود قرار داده و اگر به لحاظ جسمانی سالم بودم، در دنیایی دیگر جام زندگی را سر می کشیدم و فرصت های بیشتری برای رشد و پیشرفت داشتم به خصوص در کشور ما که زندگی افراد دارای معلولیت دشوار است و ظرفیت های کمی برای درخشش آنها فراهم.

مردم جامعه و مسئولین هر دو اغلب با مقوله معلولیت یا فرد دارای معلولیت برخورد نامناسب و گاه حتی بیرحمانه ای دارند. محدودیت هایی که معلولیت با خود به همراه می آورد، بسیار سخت و سنگین بوده و فرد معلول سرانجام در برابر دو انتخاب قرار می گیرد: تسلیم یا مبارزه.

من مبارزه را انتخاب کردم و همین باعث شکل گیری شخصیت مبارزه جو و تلاشگرم تا سر حد توان شد.

با اشراف به اینکه ترجمه، کاری بس ظریف و نه چندان سهل است و همواره دقت بالایی در  یافتن معادلی ساده و قابل فهم به منظور شناسایی مقصود نویسنده به مخاطب می طلبد، این حوزه‌ را تا چه میزان پاسخگوی امرار معاش یک مترجم می دانید؟

ترجمه با هدف امرار معاش در شرایط فعلی بازار چاپ و نشر و با توجه به تیراژ پایین کتاب تقریبا غیر ممکن است چراکه این تیراژ امروز به رقم فاجعه بار ۵۰۰ یا ۲۰۰ جلد رسیده است.

با توجه به این که ترجمه کاری ظریف و زمان بر است و اغلب با علاقه و لذت تجربه چالش جدید انجام می شود، اگر هزینه زمان و انرژی که صرف آن می شود را منصفانه محاسبه کنیم، متاسفانه هیچ عایدی مالی برای مترجم در بر ندارد.

هدف غایی شما در طی مسیر ترجمه چیست و چه موانعی تاکنون شما را از نیل به آن بازداشته است؟

هدف غایی و نهایی ام، بنا نهادن موسسه ای برای ترجمه و آموزش زبان انگلیسی است. موسسه ای که بتواند با آموزش زبان و اصول ترجمه به افراد دارای معلولیت، آن ها را در کسب درآمد توانمند و بی نیاز کند‌.

ایده و الگویی که هم بر اثبات مفید و موثر بودن افراد دارای معلولیت گام بر می دارد و هم در جهت گسترش علم و فرهنگ در جامعه مفید واقع می شود چراکه فرصتی برای ایجاد اشتغال و پیشرفت برای معلولین عزیز فراهم می آید و از زوال، فراموشی و تبعات گوشه نشینی و افسردگی جلوگیری می کند.

عدم همراهی سازمان بهزیستی، مسئولان امور و موسسات مردم نهاد معلولین مهم ترین عاملی هستند که بنده را از این هدف تاکنون بازداشته اند.

در کنار برگزاری همایش ها و سخنرانی های انگیزشی اغلب بی ثمر و انقضادار برای این عزیزان که هزینه های هنگفتی هم در بر دارند، می توان بخشی از بودجه را صرف به ثمر رساندن ایده های این چنینی کرد.

با توجه به روحیه مبارز و پیروزمند شما در این عرصه، کسب موفقیت های بسیار و درخشیدن به این صحنه، امروز درخواست شما از مسوولین ذیربط چیست؟

تنها درخواستم از مسئولین ذیربط کمک به بنده برای عملی کردن ایده تاسیس موسسه کارآموزی ترجمه و آموزش زبان انگلیسی به افراد دارای معلولیت است که اگر بودجه اندکی هم به آن تخصیص داده شود، می توان از میان افراد معلول مستعد، مترجمان و مدرسان زبان انگلیسی برجسته ای تربیت کرد که به راحتی جذب بازار کار شده و مفید واقع شوند.

برای آن دسته از مخاطبینی که به هر دلیل دچار عدم باور نسبت به توانایی های خویشند یا پس از تحمل شکست های متعدد به ورطه تاریک ناامیدی افتاده اند، چه جمله شگفت انگیزی در جیب های ذهن خود دارید؟

عدم باور به توانایی ها برای همه ما در برهه ای از زندگی پیش می آید و در مقاطعی از حیات زمینی خود را دچار یاس و نامیدی می بینیم؛ مهم این است که توان روانی لازم را در این مواجهه کسب کنیم تا خود را از این ورطه و حال ناخوش خارج کنیم.

باید شخصیتی قوی داشت و از شکست های خرد کننده و سنگین نترسید؛ باید قدرت شروع دوباره را در خود یافت.

شکست ناپذیری، امری ناممکن است اما اگر نتوان از نو شروع کرد، چگونه می توانیم پیشرفت کنیم و از نقطه ای که هستیم بالاتر برویم؟