چشم انداز نامعلوم ترانه سرایی
مریم اصغری
مهدی ایّوبی متولد 1361 و عضو هیات اجرایی خانه ترانه تهران، ترانه سرایی را از سال 81 آغاز کرده و با آهنگسازهای مطرح و خواننده های زیادی کار کرده است. او پس از حضور موفق در آلبوم “سلول شخصی” رضا یزدانی و تیتراژ پایانی سریال “تعبیر وارونه یک رویا” خاطره ساز شد و کارهای ماندگاری را رقم زد. دقایقی را با او به گفتگو نشستیم.
پستی را در اینستاگرام به اشتراک گذاشته بودید که آیا زمان آن نرسیده که با هم مهربانتر باشیم. به نظر شما با این تعارض و تضادی که بین ترانه سراها وجود دارد، اینکار امکانپذیر است؟
دو سال است که ما جایزه ترانه افشین یداللهی را برگزار میکنیم و من، روزبه و دیگران کنار می ایستیم و برای بقیه دست میزنیم. در صورتی که هر کدام از بچه های هیات اجرایی میتوانند برگزیده باشند اما به صرف ایجاد فضای محبت، دوستی و مهرورزی که برای دیدهشدن بقیه ترانه سراها، جایزه گرفتن و پیدا کردن جایگاه آنها ایجاد شده است، تلاش میکنیم. من فکر میکنم این حرکت میتواند قدم آغاز راه مهربانتر بودن و دوست بودن باشد. مهربانتر بودن برای ما تنها در حد حرف نبوده است و مخصوصا بعد از دست دادن دکتر یداللهی نگاه من این است که هیچ چیزی ارزش دستاویز بودن و دست انداختن را ندارد و همه باید فضا را برای بهتر نفس کشیدن و ارتقا کسانی که فرصتهای کمتری دارند، هموار کنند و این ارتقا باعث رشد ادبی جامعه ما و قطعا لذت و خرسندی همه خواهد شد.
ترانه های شما معمولا فضایی صمیمانه دارند و مخاطب به راحتی میتواند با آنها ارتباط برقرار کند، دلیل این امر را چه چیزی میدانید؟
یک ترانه سرا باید بتواند بازیگر خوبی هم باشد و این توانایی را داشته باشد که با کلام، تصویرسازی کند و گاهی این تصویرسازی آنقدر خوب اتفاق میافتد که شبیه واقعیت به نظر میرسد. کلمات هر اندازه ملموس تر باشند، تاثیرپذیری بیشتری دارند و من خوشحالم که توانستم به چیزی که میخواستم دست پیدا کنم.
نظر شما در مورد جایگاه تقلید در ترانههای امروز و ترانه سرایان جوانتر چیست؟
به نظر من همه در آغاز با تقلید از کسی شروع میکنند و هیچ ایرادی در ابتدای راه ندارد. اما قطعا هنرمند باید آنقدر باهوش باشد که چیزی را که احساس میکند تقلید در آن دخیل است جزو هنر خود نداند و آن را تنها پلی برای رسیدن به ترانه هایی که میخواهد بنویسد، قلمداد کند. خوشبختانه ما انرژی های تازه نفس و جوانی داریم که قطعا آینده ترانه در دست آنها است.
معضلات اجتماعی چه جایگاهی درترانه شما دارد و تا چه اندازه با مسائل روز همراه میشوید؟
پرداختن به مسائل و معضلات روز رسالت ترانهسراها است حتی اگر اینکار مدت زمان ماندگاری ترانه در اذهان را کوتاه کند. من فکر میکنم که با کارهایم ثابت کردم بیش از بقیه به این موضوع اهمیت میدهم و معمولا نسبت به هر مسئله سیاسی یا اجتماعی واکنش نشان دادم. اسم مجموعه آخر من “روزنامه نگار” نیز به همین دلیل گذاشته شده است که با مسائل روز همراه هستم.
مهمترین مولفه ماندگاری یک ترانه را چه چیز میدانید؟
با توجه به سرعت گرفتن انتشار و اتفاقاتی که در مارکت موسیقی افتاده، شاید مدت ماندگاری، دو سه ماه شدهاست و من شخصا به ماندگاری فکر نمیکنم. اما ترانه، هنری وابسته است و برای تولید یک کار خوب، باید همه اضلاع این مثلث کاری یعنی شاعر، آهنگساز و خواننده به هم نزدیک بوده و هم را درک کنند و هر کدام به میزان لازم در کار خود حرفهای باشند تا به جمعبندی خوبی برسند. این نزدیکی و حرفهای بودن باعث خلق یک اثر خوب و ماندگار میشود. ما موظفیم که شنوندگان بهتری را برای نسل آینده تربیت کنیم و نباید به آنچه در بازار وجود دارد تن بدهیم و باید سلیقهسازی کنیم. دراین راستا باید مردم، متولیان فرهنگ، دولت و سازمانهایی که پیکان های فرهنگی را هدایت میکنند از ما حمایت کنند.
مافیای ترانه داریم؟
در این مورد نظری ندارم. شخصا از شهرستان شروع کردم و برای موفقیت تلاش کردم. به عنوان یک ترانه سرا از کار خوب حمایت میکنم و برایم فرقی نمیکند کار چه کسی باشد. وقتی کار خوب خلق شود به موقع دیده شده و به اجرا میرسد.
حواشی چه اندازه در دیده شدن ترانهسرا نقش دارد؟
حاشیه همیشه بوده و جزیی از کار ما است. ما باید سعی کنیم کناره گرفته و در یک حریم امن و درست به فعالیت بپردازیم و از حاشیه دوری کنیم و متن را پررنگتر از حاشیه نگه داریم. هیچ حاشیه ای نمیتواند هنرمندی را برای مدت زمان طولانی در اوج نگه دارد و آن چیزی که باقی میماند کلام و حقیقتی است که در ترانه های ما جاری است. شخصی مثل دکتر یداللهی مطلقا با کار و احساست ویژه درونی که در او نهادینه شده و آن را در ترانه هایش به نمایش گذاشته، در اوج میماند و این جایگاه را با حواشی به دست نیاورده است . بالطبع مخاطب آن را فهمیده و درک کرده است و با آن ارتباط برقرار میکنند.
چرا ترانه سراها امکانات و صنف خاصی برای رسیدگی به حقوق خود ندارند؟
متاسفانه به دلیل اختلافاتی که داریم، قشر لاغر و نحیفی هستیم که حتی به صنف هم نرسیدیم و در واقع در هیچ کجای کشور بیست نفرمان را نمیتوانند زیر یک سقف جمع کنند. امیدوارم روزی کنار هم قرار بگیریم و صنفی تشکیل دهیم که اگر چنین صنفی داشتیم، محمد علی شیرازی در کهنسالی بیمه و حقوق بازنشستگی داشت و حمایت میشد و نیاز به پول درمان نداشت. ما با نداشتن صنف، هیچ چشمانداز روشنی از آینده برای کسانی که شغل آنها ترانهنویسی است، نداریم و وقتی ترانهسرایان بیمه و بازنشستگی ندارند، مجبورند در کنار ترانهسرایی کار دیگری نیز انجام دهند و این امر باعث میشود هیچ وقت ترانهسرایی به شکل حرفهای در مملکت ما رواج پیدا نکند.
پس ترانه سرایی برای شما شغل و تامین کننده مالی نیست ؟
هرگز و تاکید میکنم کسی که فکر میکند میتو اند ترانه را برای تامین زندگی دنبال کند، همین حالا آن را رها کند.
و در پایان؟
آنچه جامعه هنری به آن نیازمند است، تولید و خلق آثار درخور شان و فرهنگ مخاطبهای خاص موسیقی است و موزیسینها و خوانندهها با انتخاب ترانههای خوب از افراد جوان و با استعداد علاوه بر کشف فضاهای نو و بکر در رقم خوردن سرنوشت ادبی آنها سهیم هستند.