سیمرغ بدلکاران در قفس
رضا الهی
برای همه ما پیش آمده است که با تماشای سکانس خطرناک یک فیلم اکشن هیجان را تجربه و این سؤال را در ذهن مطرح کنیم که بازیگر چگونه آسیب ندید؟
تا قبل از به وجود آمدن جلوههای ویژه رایانهای، راهی جز استفاده از افراد واقعی برای فیلمبرداری چنین صحنههایی وجود نداشت. البته که هنوز هم با وجود جلوههای ویژه، برای بهبود کیفیت فیلم ها از بازیگر در سکانسهای خطرناک استفاده می کنند. اما تقریباً میتوان گفت هیچ بازیگری در دنیا حاضر نیست که با بازی در سکانسهایی مثل پرش از ارتفاع و هواپیما و آتش گرفتن جان خود را به خطر بیاندازد. در چنین سکانسهایی، به جز چند چهره شناخته شده مثل تام کروز و جکی چان و امثال اینها، بازیگر خود را کنار میکشد تا فرد دیگری به جای او در سکانس پر خطر نقش آفرینی کند. این افراد بدلکار نامیده میشوند.
بدلکاری در ایران، هنوز یک صنعت نوپاست. در سال های نه چندان دور، سینمای ایران به بدلکاران اهمیتی نمی داد و به طور معمول از این قشر با عنوان «کتک خورها» یاد میشد. شاید یکی از مهمترین اتفاقات اخیر سینمای ایران، ورود هنر و تخصص بدلکاری توسط تعدادی از فن آموزان این رشته از جمله مرحوم «پیمان ابدی» باشد که به فیلم های اکشن ایرانی، جانی دوباره بخشید. جایگاه حرفه بدلکاری در ایران، تا حد زیادی مدیون تلاش های پیمان ابدی است.
ما نیز تصمیم گرفتیم به منظور شناخت بیشتر بدلکاری در گفت و گوی دوستانه با یکی از شاگردان پیمان ابدی به این موضوع بپردازیم.
آرشا اقدسی، متولد ۱۴ اردیبهشت ۱۳۶۱در تهران، دانشآموخته زبان انگلیسی که بورسیه تحصیلی ایتالیا در رشته تربی بدنی را رها و زندگی خود را وقف بدلکاری کرد. به گفته خودش بدلکاری بخش تفکیکناپذیر زندگی اوست و برای رسیدن به رویایی بزرگ تا توان دارد میجنگد و آن رویا چیزی جز رسیدن بدلکاری به جایگاهی ارزشمند در کشورش نیست.
بازیگران ایرانی دارای استاندارهای جهانی هستند؟
فقط چند بازیگر ایرانی استانداردهای جهانی بازیگری را دارا هستند، بازیگری که حداقل به سه رشته ورزشی و هفت هنر تسلط داشته باشد، تازه شرایط صفر یک بازیگر را دارد. بعد از این اگر مهارتهای بیشتری را بلد باشد تبدیل میشود به بازیگری که دارای امتیازات بیشتری نسبت به بازیگران دیگر میشود. برای مثال پیمان معادی یک بازیگر ایرانی با استانداردهای جهانی است. بازیگران ایرانی که میتوانند در سینمای هالیوود ایفای نقش میکنند به این دلیل است که شرایط استاندار یک بازیگر را دارند.
در ایران بدلکاران آموزشهای استاندارد میبینند؟
در ایران هر تیمی با توجه به ذائقه شخصی خودش آموزش میدهد. من به این دلیل که بصورت آکادمیک آموزش میدهم، تعداد شاگردانم کم است. خیلیها فکر میکنند بدلکاری آسان است و بی حساب کتاب، در حالی که هر کسی از پس این کار بر نمیآید. هر کاری که بصورت آکادمیک آموزش داده شود زمانبر است. اگر کسی برای پول یا شهرت یا هیجان میخواهد بدلکار شود، وارد این حرفه نشود چون بدلکاری یک شغل کاملاً حرفهای است و مسئولیتپذیری به شدت بالایی نیاز دارد و شوخی بردار نیست. کسی که به دنبال هیجان است من ورزشهای هیجانانگیز را پیشنهاد میکنم.
بدلکاری یک شغل است. یک وقتهایی باید چند روز در سفر باشی برای رسیدن به لوکیشن، چند ساعت معطل شوی برای کاری و چندین روز تمرین کنی برای اینکه یک سکانس را با تیمت شکل دهی.
بدلکاری برای شما یک شغل به حساب میاید یا جزیی از زندگی شما است؟
بدلکاری زندگی من است، من بیش از 14 سال است که این کار را انجام میدهم و عاشق کارم هستم. رشته دانشگاهی من زبان انگلیسی است و اگر میدانستم این شغل وجود دارد وقتم را در دانشگاه هدر نمیدادم. رشته من ریاضی بود و برای اینکه دانشجو شوم سال اول قبول نشدم. در زمان ما اینگونه بود که هرکس در دانشگاه قبول نمیشد باید به سربازی میرفت و ما هم برای اینکه زود سربازی نرویم حاضر بودیم هر رشتهای را در دانشگاه بخوانیم و این یک تصمیم ابلهانه است، چراکه شما برای اینکه دو سال به سربازی نروی، میخواهی چهار سال از زندگیت را خراب و هزینه کنی و یک تخصصی که به دردت نمیخورد را آموزش ببینی و در نهایت بیکار با یک مدرک، وارد زندگی شوی.
آخرین رکوردی که چند ماه پیش شکستید، چرخش ماشین در هوا بود. آیا صدمه ندیدید؟
در ماشین آنقدر به بدن آدم فشار وارد میشود که شاید قلب آدم در سینه بترکد، رگهای مغز و توی بدن شاید پاره شود. اینکه چگونه این فشار را تحمل می کنید یک طرف است، اینکه چگونه محاسبه کنید که این فشارها به کجاها وارد میشود تا بتوانی راهحلی برایش پیدا کنی، طرف دیگر قضیه. درصد بالایی از محاسبه را تجربی انجام میدهیم. تخصص من در ماشین این است که نقطه فرود اول ماشین و نقطه ایست ماشین را میدانم. تا حدودی از روی تجربه متراژ این نقاط را به دست آوردم، اما قبل از این تصور میکنم. هر کسی برای انجام کاری، تکنیکی دارد. وقتی شما قرار است یک کار غیرطبیعی انجام بدهی، باید به روشهای غیر طبیعی هم متوسل بشوی.
تا به حال پیش آمده که در کارتان اتفاقی بیافتد که از انتخاب شغلتان پشیمان شوید و به فکر رها کردن این حرفه بیافتید؟
نه،تا به حال پیش نیامده و امکان ندارد من پشیمان شوم. هرکاری که تا به حال انجام دادهام را حاضر هستم دوباره انجام دهم با این تفاوت که تجربه بیشتری دارم برای انجام آن و برای بار دوم کمی راحتتر هستم.
از لحظه آتش گرفتنت در یک برنامه تلویزیونی برایمان میگویی؟
آخرین بار من 34 ثانیه، تمام بدنم در آتش بود. در این نوع آتش گرفتن شما بیشتر از 15 ثانیه، به اکسیژن احتیاج پیدا می کنید. در این حالت، حال من شبیه کسی است که نیم ساعت حوله خیسی روی صورتش فشار داده میشود، قبل از آتش گرفتن هم مثل کسی که هشت طبقه را با سرعت بالا رفته و در حال نفس نفس زدن است، ضربان قلبش روی 160 است، به همین دلیل باید آرامتر نفس کشید. هیجان، استرس و مسئولیت کار را داری و من به عنوان طراح بدلکار که بدلکاری هم میکنم، مثل کارگردانی که بازی میکند، قدرتم در مدیریت برنامه خواه ناخواه کمتر میشود. باید حواسم به همهچیز باشد که برای مثال به دکور آسیب نزنم. از نیم ساعت قبل درست نفس نکشیدی و حالا آتش میگیری، اکسیژن دورت میسوزد و دیاکسیدکربن به وجود میآید و این دیاکسید کربن دقیقا زیر ماسک در دهان و بینی شماست. مثل اینکه شما دهانت را جلوی اگزوز یک ماشین قرار بدهی و شروع به نفس کشیدن کنی. به همین دلیل تایم ماکسیموم برای در آتش بودن 15 ثانیه است. من 34 ثانیه این وضعیت را تحمل کردم، 34 ثانیهای که 30 دقیقه قبل از آن وضعیت خوبی نداشتهام.
برای من رکورد مهم نیست، من میدانم چقدر پایم را از حد ظرفیت و توان خودم جلوتر گذاشتهام. غیر از اینکه چقدر از ظرفیت خودت جلوتر رفتهای، چیزی دیگری اهمیت ندارد. وقتی از ظرفیت خودت جلوتر رفتی یعنی پیشرفت کردهای. من در سن 37 سالگی هنوز در حال پیشرفت هستم. افق دید من جایی است که برای آیندهام حرکت روبه جلو داشته باشم.
با توجه به این، پس زمان در کار شما اهمیت ویژهای دارد
زمان در همهچیز اهمیت دارد، زندگی یعنی زمان. زمان پول است، شما هرچه پول بیشتری داشته باشید میتوانید جان بیشتری هم داشته باشید. اگر کسی بگوید اینگونه نیست، من می گویم خیلی عرفانی حرف میزند. وقتی خیلی پولدار باشید سالمترین زندگی را خواهید داشت، سالمترین غذا را خواهید خورد، بهداشتیترین موقعیت را برای خودت فراهم میکنی، میتوانی خیلی سالمتر زندگی کنی. موقعیت اجتماعی بالاتری خواهی داشت، استرس روانی از تو دور خواهد بود. نصف آدمهای دنیا به خاطر استرس روانی سکته میکنند. همهچیز بعد روانی دارد.
آیا پیش آمده در ایران برای حرفه شما ارزشی قائل نباشند؟
جواب این سؤال را خود شما میدانی. من آدم راحت و بیپروایی هستم، همیشه دل و دهانم با هم یکی است و هیچوقت هم سرم به باد نمیرود. درون دل انسان ناپاکی وجود ندارد به شرطی که خودت آلودهاش نکنی. باید اینجوری بگویی «تو که میدانی در ایران به شغلت توجه نمیشود»، مثال بزنی، در جشنواره که به شما جایزه نمیدهند، هیچ جایی هیچ صنفی ندارید، بیمه هم که ندارید، چرا این کار را میکنی؟ دلیل شخصی من برای ادامه حرفه بدلکاری این است که من یک روز یه پیمان ابدی قول دادم که تا انتها هستم. دلیل فراتر از شخصی من این است که به خودم قول دادم کاری کنم این حرفه در ایران آکادمیک شود که اگر امثال ارشا و پیمان و غیره نباشند این جریان ادامه پیدا کند. پیمان در ایران جریان به وجود آورد ولی متأسفانه عمرش اجازه نداد این جریان را پیش ببرد. شاگردی تربیت کرد و شاگرد فهمید این جریان باید حرکت کند. من بهترین امکان خارج شدن از ایران را دارم، میتوانم به آمریکا بروم و در چند کمپانی عالی کار کنم. من از زندگی خوب و آرامش کاری بدم نمیآید. آنجا امکان اجرای کارهای هیجانانگیز بیشتر است. اگر چیزی در چنته داشته باشی به تو بها میدهند، رو راست بگویم اگر ارشا هرجایی غیر از ایران بود در حوزه کاریش جایگاهش بهتر بود، اما عشقی که از مردمم در ایران میگیرم آنجا نمیگیرم، این را از اعماق قلبم حس میکنم. من نگاه یک بچه هشت ساله یا خانم مسنی که اسم من را نمی داند و برایش من آن آدم کچل هستم، دوست دارم. این مسائل آنجا نیست اما خیلی چیزهای دیگر هست.
وضعیت درامد کار شما در ایران به چه صورت است؟
وضعیت درامد خیلی خراب است. اما این مسئله شخصی ست. کسی مثل من برای پولش کار نمیکند ولی بچههای گروه من برای پولش کار میکنند. هیچکدام ایدئولوژی من را ندارند، من هم توقعی ندارم که ایدئولوژی من را داشته باشند. من یک هدف دارم، وقتی به هدفم برسم، سراغ زندگی شخصی خودم خواهم رفت.
در پایان آیا از ایران خواهید رفت؟
من چند کاری که به خودم قول دادم را انجام دهم میروم به دنبال زندگیم.