همه چیز از صدا شروع میشود
صادق شیخی
همه انسانها برای برقرای یک ارتباط خوب نیاز به فن بیان دارند. در این زمینه فرقی نمیکند شما یک سخنران باشید یا یک معلم،تاجر، قصاب و یا هر شغل دیگری. بابک عارف از اساتید فن بیان و آموزشهای نوین در حوزه صداسازی است که از دوازده سالگی به هنر علاقه داشته و از همان سالها نویسندگی را به صورت مبتدی آغاز کردهاست. در دوره دبیرستان به سمت ریاضی و فیزیک گرایش داشته و به همین جهت تحصیلات دانشگاهی خود را در زمینه مهندسی گذراندهاست. وی در حوزه هنر در زمینههای معرقکاری، تئاتر و گویندگی رادیو فعالیت داشته و موفقیت خود در بیزینس گردشگری را مدیون تجربیات هنری و علیالخصوص فن بیان و استفاده از آن در ارتباطاتش میداند. عارف به تازگی کلاسهای حرفهای صداسازی مبتنی بر متد روز دنیا را در مشهد و چند شهر دیگر آغاز کرده است. ساعتی را با او گفتگو پرداختیم که در ادامه چکیدهای از آن را میخوانید.
در رابطه با مسیری که تا به امروز طی کردید بگوئید؟
تحصیلات با محوریت ریاضی، معادلات ذهنی من را منظم کرد و باعث تمرکز ذهنم شد تا تفکراتم را مدیریت و دادههایی که دریافت میکردم را به شکل صحیح پردازش کنم. در همان سالها، کمکم به تشریفات علاقهمند شدم و به همین جهت فن بیان را در اختیار بیزینس گرفتم و مدیریت رستوران نیز بدون هیچ چشمداشتی به من آموزش میداد. در سالهای بعد با اختیاراتی که داشتم و با تست آزمون و خطا، به تجربیاتی در این زمینه رسیدم. در سال 93 به مشهد آمدم و به جهت حضور توریستهای عرب احساس کردم که محیط مشهد، بستر مناسبی برای کارهای تشریفاتی است و وارد بحث مدیریت رستوران شدم. به عقیده من هر کسی، در هر شغلی که هست باید ریشه و روح هنر را با کار خود ادغام کند. در ادامه آن مسیر، به این جهت که همیشه علاقه من به سمت آموزش و مشاوره متمایل بودهاست، تصمییم گرفتم تجارب خود را در حوزه پرورش صدا و فن بیان انتقال دهم و در این زمینه، تعدادی از مقالات زبان اصلی را ترجمه و مطالعه کردم و با اساتید این حوزه به گفتگو پرداختم و سعی کردم از متدهای جدید استفاده کنم.
پرورش صدا در زندگی شخصی یک فرد به چه میزان اهمیت دارد و چه ابعادی را در بر میگیرد؟
موج فناوری اطلاعات، در دنیا اتفاق افتاده و صنعت، پشت سر گذاشته شدهاست و ایران به تازگی در این عرصه پا گذاشتهاست. لازمه فناوری اطلاعات، ارتباطات است و ما با ارتباطات، هویت اجتماعی خودمان را تعریف میکنیم و از آن ناگزیر هستیم. در روابط اجتماعی و شخصی، بخش مهمی از تفکرات و احساسات ما از طریق بیان، انتقال پیدا میکند و برای برقراری ارتباطات موفق، باید فن بیان بدانید. همچنین با بیان صحیح، تنش و اضطراب را میکاهیم و در مصرف انرژی نیز صرفهجویی میکنیم. وقتی فن بیان خوبی داشتهباشیم، طبیعتاً ریتم بدن و تنفسگیری هم تصحیح می شود که حتی در سلامتی نیز موثر است.
آموزشهای شما با روشهای نوین فن بیان و صدا سازی انجام میشود. آیا این موضوع در جوامع سنتی پذیرفته شدهاست؟ و ورود شما به این بحث با چه سختیهایی همراه بود؟
در این سالها آموزشهای تئوری در زمینه صوت و صدا کمک زیادی نکردهاست و قطعا پرورش صدا با تمرینهای عملی امکانپذیر است. ما نباید دیکتهوار صدا تولید کنیم، بلکه باید صدا را آزاد کنیم. من احساس کردم که در جامعه ما کمبود آموزشهای بیان به صورت عملی وجود دارد. در حال حاضر، فرهنگسازی این تفکر در اجتماع امروز مهم است. در کشورهای غربی و برخی از کشورهای آسیایی از همان ابتدا به اموزش در حوزه بیان تاکید دارند. چراکه این موضوع به آنها اعتماد به نفس و شخصیت لازم برای حضور در اجتماع را میدهد.
الگوهای سنتی پرورش حنجره مثل فریاد زدن را تایید میکنید؟ همانطوری که گویا استاد شجریان در بیابانهای اطراف مشهد این کار را انجام میدادند. آیا اگر قرار است حنجره را مثل یک عضله پرورش دهیم، این نوع تمرینها آسیبیهایی را به همراه ندارد؟
در مسئله صداسازی و پرورش صوت، هنوز افراد زیادی اعتقاد به روشهای سنتی دارند و نسبت به آن پایبند هستند. اما علم روز این مورد تایید نمیکند. در تمرین نباید فشار زیادی به تارهای صوتی وارد شود. من شخصا برای استاد شجریان احترام زیادی قائل هستم چرا که ایشان خواننده موفق و مطرحی هستند اما الزاما هر خواننده خوبی، نمیتواند مربی خوبی نیز باشد و بالعکس. مبنای من علم است و علم میگوید که فریاد زدن و جیغ کشیدن به تارهای صوتی آسیب میرساند و ترمیم و تصحیح آن ممکن است سالها زمان ببرد. امروزه تمام خوانندههای حرفهای در سطح دنیا مربی صدا دارند که البته داشتن مربی صدا در ایران، اصلا جا نیفتادهاست و این موضوع خیلی خطرناک است.
اوج گرفتن و یا به عبارتی چهچهه زدن خوانندههای سنتی، به تارهای صوتی صدمه وارد نمیکند؟
فرم آنها چیزی است که نسل به نسل منتقل شدهاست. خوانندههای زیادی در این زمینه داریم که به صرف تولید صدای خوب، نزد مردم محبوبیت دارند. اما این تولید صدا، به زحمت اتفاق میافتد. چرا که در گام و ارتفاعهای بالا، تمرین زیادی لازم است. در واقع چهچه یک فرم کاملاً ایرانی و نوعی تحریر است که در این تکنیک نتها شکسته میشود. عملا برای اینکار، باید از صدای میکس استفاده کنیم. صدایی که در سر و سینه است تا رزولانس صدا را افزایش دهد و نیاز نباشد فشار جدی به تارهای صوتی و حنجره وارد شود.
چیزی به اسم صدای زشت وجود دارد؟
خیر، ما عملا صدای زشت نداریم. همه صداها خوب هستند. مثل اینکه همه سازها خوب هستند، اما به شرط اینکه خوب نواخته شوند. مشکل اساسی این است که ما به غلط ساختار صوتی خود را بر هم میزنیم، در صورتی که میتوانیم این ساختار را با تمرین و آموزش تصحیح کنیم و بعد از آن، همه صداها خوب میشوند. در نهایت وارد مقوله سلیقه میشویم که ممکن است از یک صدا خوشمان بیاید یا نیاید.
چه چیزی باعث میشود این ساختار به درستی تصحیح نشود؟
محیط اجتماعی تاثیر بهسزایی در این امر دارد و این فرهنگ غالب در جامعه، باعث میشود یک سری صداها را از کودکی در خود خفه کنیم. ما نباید به صدا تنش بدهیم. این موضوع باعث میشود که صدا حالت رسای خود را از دست بدهد و اصطلاحاً یک پرده روی آن قرار بگیرد و این خیلی خطرناک است. همچنین مسائل فیزیولوژیک نیز در این زمینه تاثیر دارد. ما میتوانیم، اندام گفتار خودمان را تغییر دهیم. در ادامه، گوش به عنوان یکی از رسیورها و دریافت کنندههای اصلی بدن، جایگاه مهمی دارد. چرا که ما، همانطور که میشنویم، بازتاب میدهیم. افراد بسیار زیادی وجود دارند که هر چیزی میشنوند. هر چیزی شنیدن، سلیقه ایجاد میکند و وقتی سلیقه ایجاد شود، طبق الگوی شنیداری خود آن را بیان کرده و طبق دیتای دریافت شده ارائه میدهد.
برخی افراد معتقدند اگر لهجه خود را به گویش معیار تهرانی نزدیک کنند، احتیاجی به آموزش فن بیان ندارند. در این مورد نظر شما چیست؟
در این مورد، مسئله زبانشناسی وجود دارد که بسیار گسترده و پیچیده است و ما در اینجا مجبور به کلیگویی هستیم که این کلیگویی، ممکن است با قضاوت اشتباه همراه باشد. زبانی گویا و در جریان است که دستخوش تغییرات باشد و ما نباید این جبهه را نسبت به زبان خود داشته باشیم که چرا تغییر میکند. درواقع پویایی زبان، باعث تغییر آن میشود و فرار از لهجه و گویش کار اشتباهی است. اما این سوال که، “معیار زبان فارسی چه لهجهای است؟” صحیح نیست. چرا که هر گویشی، باید فرمت و اصالت خودش را داشته باشد. همچنین اگر معیار ما، برای حضور در مکانهای عمومی و رسانهها، لهجه تهرانی است، نیز جای بحث دارد. چرا که درواقع، لهجه تهرانی فرنگی شده زبان فارسی است. در زمان رضاخان و در بحث صادرات دانشجو، برای ادامه تحصیل به اروپا، زبان فارسی دستخوش تغییرات شد و بالطبع لهجه انگلیسی بر آن تاثیر گذاشت. این افراد پس از بازگشت به کشور در راستای انتقال علم، افراد زیادی را آموزش میدادند و ناخواسته این لهجه نیز، انتقال داده میشد. ما در خراسان استادهای سخن بسیاری داشتیم که معیار خوبی برای زبان صحیح فارسی هستند و در این زمینه، برای ریشه صحیح ادای کلمات و گویش و شکل لفظی آن، میتوانیم به لهجه خراسانی مراجعه کنیم.
و در پایان؟
ضمن قدردانی از زحمات شما، باید بگویم که تمام تلاشم را در راستای انجام یک کار فرهنگی مناسب در مشهد انجام میدهم. به نظر من افراد، باید فن بیان را جزو فنون لازمه زندگی بدانند، چرا که میتوانند تا قسمتی تفکرات و همچنین خانواده، فضای کار و جامعه خود را، مدیریت کنند. من معتقدم انسان برای تغییر جامعه، باید تغییر را از خود شروع کند. مسئله بیان و صوت، کاملاً درونی و جوهره ذاتی و به عبارتی مروارید داخل صدف است که طبیعتا وقتی به کشف آن دست پیدا کنیم، میتوانیم جامعه خیلی بهتری داشته باشیم. در جمعبندی صحبتهایم، به شعری از مولانا اکتفا میکنم. «بیرون زتو نیست آنچه در عالم هست، از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی»