1

دو راهی پاستور و بهارستان

علی روغنگران

در دنیای سیاست معمولا کسانی که در یکسوی دو قطب قرار نمی‌گیرند و میانه را انتخاب می کنند همواره از دو سو مورد تاخت‌وتاز قرار می‌گیرند و گویا این سنتی است که درباره «علی لاریجانی» نیز صدق می‌کند. پاسدار دهه شصت، شخصیت فرهنگی دهه هفتاد و شخصیت اصولگرای دهه هشتاد، اینک در سال‌های پایانی دهه نود با حرکت به میانه سپهر سیاست ایران، می‌رود تا جا پای سایر سیاستمداران میانه‌رو بگذارد، اما حملات دو طرف ممکن است او را به مسیر بی‌بازگشت ستیز با هر دو جریان سیاسی اصلی موجود نیز بکشاند. اینکه لاریجانی با توجه به فشارهای سیاسی که به خانواده پرجمعیت و پرحاشیه‌اش آمده، در کجا قرار خواهد گرفت، بخش زیادی از صفحه‌ نقشه بازی سیاست آینده ایران را نیز روشن خواهد کرد. هرچند بسیاری معتقدند که لاریجانی نمی‌تواند جا پای امثال مرحوم هاشمی بگذارد، لیکن هر کس را باید در مقیاس خود سنجید و البته هاشمی رفسنجانی نیز به‌گونه‌ای دیگر مانند لاریجانی در میانه میدان حرکت کرد. از همان دهه شصت که جدال میان روحانیت مبارز و جامعه روحانیون به وجود آمد، هاشمی میدان‌دار مصالحه و گفت‌وگو بود و در دهه هفتاد نیز زمانی از سوی اصلاح‌طلبان طرد شد و در دهه هشتاد نیز توسط اصولگرایان!  اما در دهه نود و (در حقیقت از سال 88) به مرجع سیاسی اصولگرایان میانه‌رو و هم اصلاح‌طلبان بدل شد. البته علی لاریجانی نیز به‌عنوان یک سیا‌ستمدار میانه‌رو، در دهه هفتاد در جبهه اصولگرایی قرار داشت. در زمان تصدی پست ریاست صداوسیما لاریجانی و نیروهای تحت مدیریت او با پخش برنامه‌های سیاسی جنجالی مانند «هویت» و «کنفرانس برلین» اعتراضات اصلاح طلبان را برانگیختند. در دهه هشتاد البته لاریجانی در کنار اصولگرایان قرار گرفت و توانست در سال 86 گوی سبقت را از پارلمانتاریست اصولگرا یعنی غلامعلی حداد عادل برباید. لاریجانی اکنون پس از سه دوره ریاست مجلس از سال 86 تا 98 توانسته بیش از یک دهه سکان قوه قانون‌گذار کشور را به دست بگیرد. در این دوره 12 ساله لاریجانی بافاصله گرفتن از بخش رادیکال اصولگرا و طیف احمدی‌نژاد، به بخشی از میانه‌روهای اصلاحات و اعتدال‌گرا نزدیک شد. او اکنون با حمایت ضمنی و مخفی‌اش از میرحسین موسوی در سال 88 و همچنین روحانی در سال‌های بعد، شناخته می‌شود. رئیس اسبق رسانه ملی که تا سال‌ها مانند هاشمی مغضوب اصلاح‌طلبان بود، به موقعیتی دست‌یافت که بزرگان احزاب اصلاح‌طلب مانند عطریان فر و شکوری راد بارها از ضرورت اعتماد و همکاری با او صحبت کردند، لیکن شکست سیاست‌های دولت روحانی و ناکامی جریان اعتدال در مدیریت کشور باعث شد تا اصلاح‌طلبان از عارف فاصله گرفته تا حسین مرعشی از سال جاری حملات تندی علیه او انجام داده و بخشی از شکست این جریان را به علت ائتلاف با جریان اصولگرای میانه‌رو به لیدری علی لاریجانی معرفی کند. از سوی دیگر، طیف تندروی جریان اصولگرایی نیز به دلیل حضور لاریجانی و نیروهای نزدیک به او در لیست امید اصلاح‌طلبان دیگر به چشم رقیب به وی نگاه می‌کنند. آنان علیرغم ژست وحدت خواهی با چراغ خاموش لاریجانی و دوستداران او را از همه ائتلاف‌ها و شوراهای وحدت خویش خارج کردند. همچنین در «قم» که حوزه انتخابیه شخص او بود، تلاش کردند تا نیروهای تندرویی مانند ذوالنور را مطرح سازند. همچنین بخشی از نمایندگان نزدیک به پایداری و بخشی از نیروهای لیست امید در مجلس دهم اتفاقا تلاش کردند تا برای دور زدن لاریجانی، قانونی را تصویب کنند که افراد چند دوره‌‌ای مانند او از گردونه رقابت انتخاباتی حذف شوند؛ تلاشی که در ادامه با عدم توازن قوا به نفع تندروها ناکام مانده و از دستور کار خارج شد. در این شرایط اگر در آینده، علی لاریجانی برنامه‌ای برای مجلس داشته باشد، با توجه به آرایش مخالفان دولت در قم و با امعان نظر نسبت به حملات تند آنها علیه وضعیت موجود، شاید لاریجانی دیگر شانسی در قم نداشته و این بار باید از تهران کاندید شود. از سویی دیگر برخی معتقدند ممکن است مشارکت در تهران به‌گونه‌‌ای باشد که نه لاریجانی و نه هیچ اصلاح‌طلب و اصولگرای میانه‌رویی نیز توان پیروزی در انتخابات اسفندماه مجلس را نداشته باشد. برخی گمانه‌زنی‌ها حاکی از این است که لاریجانی شاید بخواهد برای انتخابات ریاست جمهوری 1400 کاندیدا شود. اما کاندیداتوری شخصیت‌های میانه‌رو همواره با مخاطرات بسیاری همراه بوده است. تجربه نشان داده که در یک نزاع دوقطبی، شخصیت‌های میانه‌رو بدون حمایت جریانات سیاسی شانس پیروزی نخواهند داشت. از سویی شخصیت‌های میانه‌رو بدون ساختن گفتمان‌های جدید سیاسی و جریانات نوظهور نیز دست‌تنها باقی خواهند ماند و بحث گفتمان سازی از سوی لاریجانی شاید بتواند او را مانند «محمدباقر قالیباف» دچار ضعف‌ها و نقصان‌هایی کند. هرچند در سال‌های اخیر قالیباف توانسته با مباحثی مانند «4درصدی‌ها» و «مدیریت جهادی» نوعی تکنو کراسی عدالت‌ خواهانه را پیش ببرد، اما علی لاریجانی که در بحث اقتصادی مانند کارگزاران همواره بر عناصر نظری خاصی مثل اقتصاد بازار آزاد و خصوصی‌سازی تاکید داشته، و در بحث فرهنگی نگرشی بین علی مطهری و پزشکیان را اتخاذ کرده و در سیاست خارجی پیرو سیاست موجود است، شاید نتواند حرف جدیدی را پیش ببرد. در چنین شرایطی، طرد لاریجانی از دو سو، می‌تواند مخاطراتی برای او ایجاد کند که وی باید علاوه بر این، سناریوی «احمدی‌نژادیزه کردن» را نیز فراموش نکند. اینکه لاریجانی بیشتر یک چهره سیاستگذار و سیاستمدار است تا یک نیروی اجرایی انقلابی یا عنصر گفتمانی، شاید وجه ممیزه او با تمام نیروهای شناخته‌شده اطرافش (از هاشمی و احمدی‌نژاد گرفته تا قالیباف و خاتمی) باشد. او نه تکنوکرات است نه آرمان‌گرا، اما سیاستمداری لاریجانی، همواره او را در دقیقه 90 بازی سیاست نجات داده است. سیاست بلدی او چیزی است که در اصحاب سیاست ایرانی کمتر کسی آن را دارا بوده است. اکنون او زیر سنگین‌ترین آتش‌های توپخانه سیاسی رقباست، آتشی که از سال 90 و با کینه گرفتن شخصیت کینه‌توزی مثل محمود احمدی‌نژاد گرگرفت و هنوز خاموش نشده و بخشی از جریان تندروی اصولگرایی را نیز به صرافت انداخته است. حضور «خانوادگی» لاریجانی‌ها در عرصه سیاست آنان را در مظان حرف و حدیث هایی قرارداد که خانواده هاشمی را نیز سال‌ها به خود مشغول ساخته بود. با این تفاوت که خانواده هاشمی جز شخص آن مرحوم هیچ نیروی سیاسی مهمی نداشت، ولی خانواده لاریجانی هر یک در جایگاه خود یک وزنه محسوب می‌شوند! به‌هرحال آنگونه که روزنامه شرق در اواخر مردادماه امسال در یک گزارش جالب منعکس کرد، طرح حذف لاریجانی‌ها به میدان‌داری رسانه ملی و اصولگرایان از هم‌اکنون کلید خورده و نشان می‌دهد خیلی از رقبا دوست دارند تا علی لاریجانی را با برخی حاشیه‌سازی‌ها تبدیل به یک چهره حاشیه‌ای و منزوی مثل احمدی‌نژاد کنند. گمانه‌زنی‌ها و اخبار، حاکی از بازی دیگری است. لاریجانی در روزهای اخیر گویا قصد دارد ابتدا پیرامون خود را قوی سازد. بازسازی و بازآرایی تیم معتدلان اصولگرا در عرصه اجتماعی و صحنه‌های سیاسی، نزدیک شدن به جامعه روحانیت مبارز و جامعه اسلامی مهندسان و نیروهایی ازاین‌دست، ارتباط با چهره‌های آکادمیک و همچنین حفظ فاصله از تندروها، همگی راه‌هایی است که این روزها امتحان می‌کند. علی لاریجانی کهنه کار، اهل احتیاط نیز هست و نه‌تنها نمی‌خواهد مانند هاشمی اپوزیسیون شود، که حتی می‌خواهد در جایگاهی برتر از او و نزدیک‌تر به مرکز قدرت نیز بایستد تا همراهان او به سرنوشت دنباله‌های هاشمی دچار نشوند. هنوز مشخص نیست که لاریجانی قرار است در 1398 و با حضور در مجلس وارد گود شود یا قرار است جدی‌تر ظاهر شده و در جریان انتخابات ریاست جمهوری 1400 شانس خود را امتحان کند؟ اینکه او به سوی پاستور خیز برمی‌دارد یا بهارستان، یکسوی ماجراست و سوی دیگر ماجرا پاسخ به این سوال است که اگر برای مجلس بیاید، قرار است میدان رقابت را قم تعیین کند یا تهران؟

در این راه او یا باید میدانی نو بیافریند که این بار به جای ائتلاف با دیگران، معتدلان دو طرف با او ائتلاف کنند و یا اینکه راه دیگری برگزیند و رادیکال مآبانه به قلب سپاه سیاسی رقبا بزند و ریسک احمدی‌نژاد یا در بهترین حالت هاشمی شدن را بپذیرد.