1

دست‌هایی که حرف می‌زنند

اینجا رابطه معلم و شاگردی خیلی عمیق تر از دیگر مدارس است؛ این را محسن سیدی مدیرهنرستان می گوید، او معتقد است:” ویژگی بچه های ناشنوا این است که مهربان تر اند و زود وابسته می شوند. اگر درباره فارغ التحصیلی با آن ها صحبت کنید بعضی حتی گریه می کنند. برای آنان دل کندن از این محیط امن و آرامش بخش دشوار است.”

در ادامه گزارش گزارش «صبح امروز» از هنرستان فاطمه الزهرا (س) مشهد را می خوانید. 
هنرستان کار و دانش پسرانه فاطمه الزهرا (س) ویژه دانش آموزان آسیب دیده شنوایی است. دانش آموزان در 3 رشته  کابینت سازی چوبی، تاسیسات حرارتی و برودتی و برق ساختمان تحصیل می کنند. سیدی که خود معلم دانش آموزان هم بوده است می گوید: “بچه های ناشنوا مدرسه را خانه اولشان می دانند؛ این بچه ها در خارج از مدرسه و در خانه غریب اند، درک بعضی مفاهیم برای آنان مشکل است. البته خوشبختانه مدرسه محیط آرامش بخش و خوبی برای آنان فراهم کرده است. 
حتما همه ما در زندگی با ناشوایان برخورد داشته ایم. سختی برقراری ارتباط با آنان هنگام تدریس چند برابر می شود چرا که دایره لغات ناشنوایان بسیار محدود است. “معلم ناشنوایان ابتدا باید هنرپیشه خوبی باشد و بتواند با زبان بدن مفاهیم را انتقال دهد. انتقال مفاهیم انتزاعی به دانش اموزان سخت است و معلم باید با پانتومیم و خلاقیت خود تدریس کند و آستانه تحمل بالایی داشته باشد.” دقت که می کنم می بینم از دست هایش در گفت و گو زیاد استفاده می کند، سیدی می گوید: “ما با این بچه ها زندگی کرده ایم و استفاده از دست ها در گفت و گو برای ما عادت شده است.” 
ناشنوایان خالق لانه های پرندگان پارک ملت 
با دعوت مدیر مدرسه به کارگاه ها سری مزنیم جایی که تعلیم معلمان آن گونه بوده که دانش آموزان این جا را مانند خانه اول می دانند. در کارگاه بچه ها با لباس فرم یکسان مشغول کار با چوب اند؛ لباس هایی که توسط دانش آموزان هنرستان دخترانه کاردانش ناشنوایان دوخته شده است. با ورود ما همه سلام می کنند و هریک به نوعی ذوقش از دیدن مدیرمدرسه را نشان می دهد. به میزهای کارشان نگاه می کنم؛ مشغول ساخت لانه  پرندگان هستند، مدیرمدرسه می گوید: این لانه ها را برای نصب در پارک ملت مشهد می سازند، سال گذشته هم  تعدادی از لانه هایی که ساختند در آن جا نصب شد. 
سیدی رفتار متفاوتی با دانش آموزان دارد، بین صحبت ها ناخودآگاه یقه لباس دانش آموزی را مرتب می کند یا دکمه دانش آموز را می بندد، خودش می گوید: رفتارمعلمان اینجا با دانش آموزان پدرانه است. 
از وضعیت درسی دانش آموزان می پرسم که مدیر مدرسه می گوید: “بچه های ناشنوا در دروس تئوری ضعیف، اما در مباحث عملی فوق العاده اند. یادگیری این بچه ها از طریق بینایی است؛ این باعث معطوف شدن تمام حواس آن ها به کار می شود. 
سیدی مدیرمدرسه رشته کلام را به یاسر شبان هنر اموز کارگاه چوب می سپارد، او می گوید: “علاقه ی بچه ها به مدرسه  آنقدر زیاد است که بعد از ساعت مدرسه هم با معلم شان در ارتباط اند و مدام از او پیگیر درس شان هستند.  
این معلم اگر چه تدریس به دانش آموزان ناشنوا را مشکل می داند اما یادآور می شود با وجود مشکلات تدریس هیچ گاه از انتخابش پشیمان نشده است. ”اگر ارتباط با ناشنوایان را یاد بگیرید، کار با آنان حتی از کار با بچه های عادی لذت بخش تر است؛ چرا که ناشنوایان همه حواس شان جمع درس است و عشق به تحصیل دارند، دیدن پیشرفت کار این بچه ها خستگی را از تنم می زداید.” 
در کارگاه تاسیسات حرارتی و برودتی امید که از دانش آموزان نیمه شنواست را میبینم، او می گوید: “هر آن چه یاد گرفته ایم با زحمات زیاد معلمان بوده است، در حال حاضر اجرای سیستم گرمایش از کف را به ما آموزش می دهند. ” 
یک مدرسه و کلی قهرمان 
از دانش اموزان کارگاه خداحافظی می کنم و وارد حیاط مدرسه می شوم. زنگ ورزش است و تعدادی از دانش آموزان مشغول بازی فوتبال هستند. دور تا دور حیاط وسایل ورزشی به چشم می خورد. مدیر مدرسه می گوید: “بعضی بچه ها عضو تیم ملی ناشنوایان والیبال، بسکتبال، فوتسال و کشتی اند و در مسابقات مقام آورده اند، بچه ها پشتکار خوبی دارند و وارد هر رشته ای که شوند با جدیت آن را ادامه می دهند؛ اما متاسفانه گاهی به دلیل کمبود بودجه اعزام آن ها صورت نمی گیرد. 
ناصر یکی از دانش آموزان عضو تیم ملی ناشنوایان کشتی است، او با زبان اشاره می گوید: سال گذشته در وزن 65 کیلو مقام سوم و مدال برنز مسابقات جهانی روسیه را به دست آورده ام. 
حمیدرضا دانش آموز دیگری است که با او گفت و گو می کنم، او خجالتی است و گونه هایش سرخ می شود، با زبان اشاره می گوید: از شهرستان درگز برای ادامه تحصیل به مشهد آمده ام و در خوابگاه زندگی می کنم. او با همان زبان اشاره ادامه می دهد: “مدرسه را دوست دارم و آمده ام در رشته برق تحصیل کنم.”

آجر سفال؛ هدیه دانش آموز به معلم  

مجتبی حسینیان پیشکسوت آموزش ناشنوایان استان در این بازدید به ما ملحق می شود، او می گوید: “معلمی یک استعداد و علاقه شخصی است. من 41 سال است که معلمم و هرگز خسته نشده ام، او از خاطرات معلمی اش می گوید:”حدود 35 سال پیش معلم 4 دانش آموز استثنایی در منطقه ای محروم در شمال خراسان بودم. هفته معلم بود و یکی از دانش آموزان برایم هدیه ای آورده و اصرار داشت آن را باز کنم. وقتی هدیه را باز کردم دیدم یک آجر سفالی است که آن را از خیابان برداشته است. با زبان اشاره به من گفت: این آجر را برایتان اورده ام تا از آن به عنوان پایه ی شلنگ آب استفاده کنید. این بهترین هدیه روز معلم بود چرا که تمام عشق آن دانش آموز درآن نهفته است، هنوز پس از گذشت سال ها از آن آجر نگهداری می کنم.” 
حسینیان هنوزهم عشق تدریس به دانش آموزان استثنائی را در سر دارد، او بدترین خاطره معلمی اش را بازنشستگی می داند: ” با آن همه تجربه می توانستم بیشتر برای بچه های استثنایی مفید باشم، دل کندن از این بچه ها سخت است، مدرسه های استثنایی دنیایی از انرژی مثبت اند.”

زهرا حسن پوران