آرزوی محمود دولت آبادی برای مردم
- محمود دولتآبادی در رونمایی رمان جدیدش، «بیرونِ در» گفت: آرزومندمآثارم باعث خویشبینی مردم شود.
این نویسنده در مراسم رونمایی و جشن امضای کتاب جدیدش که درکتابفروشی شیرازه در شیراز برگزار شد بخشهایی از آن را خواند و بهپرسشهای حاضران پاسخ داد.
دولتآبادی با بیان اینکه ادبیات باعث خویشبینی مردم یک کشور میشودگفت: آرزومندم آثار من هم باعث خویشبینی مردم شود.
او در بخشی از صحبتهایش اظهار کرد: من از ندانستن برای نوشتن اثرآغاز میکنم و آگاهی از نوشتن به وجود میآید.
این نویسنده همچنین بیان کرد: شخصیتها و داستانها در ذهن منزندگی میکنند، زاده میشوند و رشد میکنند؛ اگر موفق باشند در فرهنگمردم ماندگار خواهند شد.
در پایان این مراسم که با حضور چهرههایی همچون کوروش کمالیسروستانی، امین فقیری، محمد کشاورز و سیروس رومی همراه بود،دولتآبادی کتاب «بیرونِ در» را برای علاقهمندان امضا کرد.
کتاب «بیرونِ در» که از سوی نشر چشمه منتشر شده، در سی و دومیننمایشگاه بینالمللی کتاب تهران هم که تا ۱۴ اردیبهشتماه در مصلایتهران برپاست، عرضه میشود
در بخشی از این رمان میخوانیم: «… اما چه مدتی از زمان لازم است تامتوجه بشوی سرانجام نشانهای از حیات در خلوت مکان جاری خواهد شدیا نخواهد شد؟ چنین لحظاتی زمان نمیایستد، کند میشود. شاید به طولسالیان باشد، چه میدانی! شاید به همان میزان زمان میبرد تا لنگهی درساختمان گشوده شود و آن یکی لنگهاش هم – و سپس انسانی به ریختتنهی پیرشدهی یک درخت گلابی، خشکیده و ساکت از ورودی بیرون بیایدبا یک تکه آهن – میلگرد زنگزده به جای عصا – و یک روز تمام طول بکشدتا همان سه–چهار قدم را بردارد و بیاید روی یکی از آن مبلها به دشوارینشسته شود، تکهمیلگرد را تکیه بدهد به دیوار، کف دستش را بکشد رویپیشانی و پایین بیاورد، بعد از آن دست را سایبان چشمها کند مگر بتواندبه جایی نگاه بیندازد، انگار به سرابی در دوردستها.»
درباره محمود
محمود دولتآبادی مرداد ۱۳۱۹ در دولتآباد سبزوار به دنیا آمد. دولتآبادی نویسنده رمان مشهور کلیدر از آغاز مشاغل مختلفی را تجربهکرد؛ کار روی زمین، چوپانی، پادویی کفاشی، صاف کردن میخهای کج وبعد به عنوان وردست پدر و برادر به عنوان دنده پیچ کارگاه تخت گیوهکشی،دوچرخه سازی، سلمانی و…. بعدها تمام مشاغلی که او در دوراننوجوانی و جوانی خود تجربه کرد، در آثارش نمود یافت.
دولتآبادی سپس راهی مشهد و آنگاه تهران شد و در این دوران باز هممشاغل دیگری نظیر حروفچین چاپخانه، سلمانی کشتارگاه، رکلاماتوربرنامههای تأتر، سوفلور کنترلچی سینما، ویزیتور روزنامه کیهان و… را برعهده گرفت.
در همین دوران دهه ۱۳۴۰ بود که دولتآبادی به صورت جدی با تئاتر آشناشد و ۶ ماه نظری و ۶ ماه هم عملی درس تئاترخواند.
در این دوره شاگرد اول شد و پس از آن “شبهای سفید داستایوسکی” رابازی کرد و بعد “قرعه برای مرگ” اثر «واهه کاچا»؛ بازی درنمایش«اینس مندو»، «تانیاً» نگاهی از پل اثر آرتور میلر، و بعد از آنکار در اداره برنامههای تئاتر بود. سپس به گروه هنر ملی پیوست که دورهپرباری برای او به شمار میآمد.
بازی در نمایش «شهر طلایی» تدوین «عباس جوانمرد» قصه طلسم وحریر و ماهیگیر «نوشته علی حاتمی» ضیافت و عروسکها نوشته بهرامبیضایی، سه نمایشنامه پیوسته «مرگ در پاییز» نوشته اکبر رادی و«تمام آرزوهاً نوشته» نصرت نویدی و پس از آن بازی درنمایش«راشومون»که کارگردانی آن را بعدها خود به عهده گرفت. بعدهامشارکت در انجمن تئاتر، بازی در نمایشنامه«حادثه درویشی»نوشتهآرتور میلر با کارگردانی ناصر رحمانینژاد چهرههای سیمون ماشار اثربرشت با کارگردانی مشترک محسن یلفانی و سعید سلطانپور.
در سال ۱۳۵۳ مهین اسکویی، کارگردان تئاتر از او دعوت کرد که درنمایشنامه «در اعماق» اثر ماکیسم گورکی ایفای نقش کند. از سال۱۳۴۰ تا ۱۳۵۳ تئاتر و داستان نویسی، دوشادوش هم، ذهن دولتآبادی راتسخیر کرده بود.
او در همین سال تئاتر را برای همیشه کنار گذاشت، اگر انتشار نمایشنامهققنوس و یا فعالیت دولت آبادی را برای تشکیل سندیکای تئاتر در یکی دوسال بعد از انقلاب مستثنی بدانیم، دولتآبادی، کار منظم داستان نویسیرا با انتشار «ته شب» در سال ۱۳۴۱ آغاز میکند که در آثار او از هماننخستین اثر تا آخرین آنها سلوک خطوط تفکری کلی نگر و نشانههاییمشخص وجود دارد، همچنین تسلطهای رشک آمیز او در فضاسازی ودیالوگ نویسی از همان آغاز کار پیداست.
مشخصه دیگر آثار او عشق به پدر یا خاطره پدری است، ارادت به صادقهدایت، همدلی او با هدایت به رغم تفاوت نگاهشان که به خوبی در رمانسلوک وجه روشنتری به خود میگیرد، از دیگر مشخصههای آثار دولتآبادی است.
مشخصه دیگر آثار او، ندای امیدواری در عین کلافگی است و نگاه تلخ اوبه زندگی که این امیدواری از تربیت و آموزش روستایی او ناشی میشودکه قناعت و صبوری ویژگی آن است و کاملاً با نگاه شهری صادق هدایتمتفاوت است. مشخصه دیگری که در کارهای دولتآبادی بارز بود، ایناست که او به شرح بیرونی آدمها بیشتر رغبت نشان میدهد تا شرحدرونی آنها، گاه به نظر میرسد که این آدمها درون ندارند، از بس کهنویسنده به شرح بیرونی آنها پرداخته است، به قد و قامتشان به شکل وشمایلشان و خلق و خوی آنها بیش از آنکه نشان داده شود، به وصف درمی آیند و از صافی ذهن و زبان راوی نویسنده عبور میکنند تا ماجراسرانجام پس از آن آغاز شود. تم اصلی داستانهای او بر دو مدار درحرکت است: روستا و شهر.
پس از «تهشب»، دولتآبادی «ادبار» را به همراه داستانهای «بند»،«پای گلدسته امامزاده»، «هجرت سلیمان» و «سایههای خسته»، درمجموعه «لایههای بیابانی» در سال ۱۳۴۷ منتشر کرد.
داستان بعدی او «هجرت سلیمان» و «سایههای خسته» است که از نظرساختار با آثاری که تا به آن روز منتشر کرده بسیار متفاوت است. در ایناثر، دخالت نویسنده بسیار ناچیز است، دیالوگ و عمل داستانی ماجرا رابه پیش میبرد که نقش تأثر در آن غیر قابل انکار است. اثر بعدیدولتآبادی «بیابانی» است که نقطه عصیان آثار دولتآبادی نیز به شمارمیرود، داستان دیگری از ناکارآمدی ساخت و ساز نوین اجتماعی. پس ازآن، دولتآبادی اولین رمانش را تحت عنوان «سفر» به چاپ رساند. اینرمان از طرح داستان محکمی برخوردار نبود.
سفر» داستان یک گره، یک بنبست است، داستان با یک بحران آغازمیشود؛ از بیکار شدن مختار و طلیعه دنیای جدید و ورود ماشین که اینگرفتاریها را آغاز کردهاست. پس از آن دولتآبادی رمان «اوسنه باباسبحان» را منتشر کرد که از ساخت خوبی برخوردار است. رمان باباباسبحان آغاز میشود و بعد عروسش شوکت و آنگاه پسرها صالح ومصیب و دیگر شخصیتها، در شبکهای منطقی از روابط اجتماعی روستاو تعاملی معقول و ناگزیر، یکییکی پا به صحنه داستان میگذارند.
رمان بعدی دولتآبادی «باشبیرو» است که این اثر با آثار قبلی دولتآبادیتفاوت فاحشی دارد.
دولتآبادی داستانهایی دارد که پرده داستان به روی یک زن باز میشود. «جای خالی سلوچ» و «کلیدر» و نیز «باشبیرو» از آن جملهاست.
سرویس فرهنگ