یک زن عکاس چه مشکلاتی دارد؟؛
مریم زندی،عکاس ایرانی، متولد بیستم دیماه ۱۳۲۵ در شهر گرگان است. او دارای مدرک لیسانس از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است. او از اعضای هیئت موسسان انجمن ملی عکاسان ایران است که در سالهای اخیر به عنوان پرکارترین عکاس ایرانی شناخته میشود. انتشار مجموعه پرترههایش از بازیگران سینما و تئاتر و نویسندگان و شاعران در چند جلد که عنوان «چهرهها» بر خود دارد توانست به عنوان چهرهای مشهور در عکاسی ایران بدرخشد. از آثار مریم زندی میتوان به «ترکمن و صحرا» ۱۳۶۲ که مجموعه عکسهای سیاه و سفید است، «تکچهره نویسندگان در کتاب آنتولوژی داستاننویسی در ایران»، «عکاسی»(نقاشی روی عکس» که کار مشترک با ابراهیم حقیقی است)، «ایران! گل محبوب من!» مجموعه عکس گل و طبیعت ایران، «آبی با خط قرمز» مجموعه عکس رنگی و «انقلاب ۵۷» اشاره کرد. علی دهباشی، سردبیر و مدیر مسئول مجله بخارا در صدونودویکمین شب مجله بخارا که به بزرگداشت مریم زندی اختصاص یافته بود، زندی را بین عکاسان ایران یک استثنا دانست. وی چندی پیش سفری به مشهد داشت و در یک بعد از ظهر روز جمعه ای در گالری رادین با هوادارانش در یک گپ و گفتگوی صمیمانه و نوشیدن چایی داغ از کتابهای چاپ شده و نشدهاش گفت و از حال و هوای گرفتن عکسهای روزهای انقلابش .
*جنسیت در عکاسی از نظر شما چه ارزشی دارد؟
آدمها تواناییهای متفاوتی دارند و این ربطی به زن یا مرد بودن ندارد. مسلما کارهایی هست که به دلایلی مردها میتوانند بهتر انجام دهند یا زنها اما بهنظر من این یک قانون نیست و میتواند به واسطه تمرین و تربیت متفاوت باشد بهخصوص در عکاسی.
*نقد در عکاسی را چگونه میبینید؟
متأسفانه پدیدهای به نام باندبازی در عکاسی ایران بهوجود آمده که هر از گاهی کسی با اطرافیان و دوستانش اقدام به برگزاری نمایشگاه یا انتشار کتاب میکند و در نتیجه در مورد نقد هم همین اتفاق میافتد. ما منتقد درست در زمینه عکس نداریم و اگر کتابی هم نوشته شده است باز هم باندبازی بوده است، یعنی افرادی که در این حوزه هستند باز هم کار دوستان و آشنایان خود یا کارهایی را که طبق سلیقه شخصی خود دوست داشتهاند، مورد بررسی قرار میدهند.
*یک منتقد خوب کیست؟
منتقد باید سواد هنری و فرهنگی و بالاتر از همه شعور اجتماعی بالایی داشته باشد، به اضافه احاطه بر جریانات و رویدادهای هنری و البته عدالت نیز از ضرورتهای نقد و نقادی است.
*عکاسی در کجای زندگی شما قرار دارد؟
من عکاسی را به زندگی خود دعوت کردم و خودم در وقوع آن نقش داشتم، مقداری هم خودش پیش آمده است که میتواند تقدیر بوده باشد. من عکاسی را بهتدریج یاد گرفتم و همزمان صاحب اعتماد به نفس بیشتری شدم. همچنین آگاهیام نسبت به کاری که میکردم بهتدریج بالاتر رفت.
*نگاه شما به کلمه دیجیتال و آنالوگ چیست؟
با دیجیتال کار کردهام هم با آنالوگ که البته بیشتر کارهایم با آنالوگ بوده است. هر وقت پشت کامپیوتر مینشینم یاد تاریکخانه میافتم. تاریکخانه را خیلی دوست داشتم و هروقت در تاریکخانه بودم متوجه گذشت زمان نمیشدم. حالا هم همینطوراست؛ وقتی پشت کامپیوتر مینشینم همهچیز از دست میرود. غذا میسوزد و هر چیزی را فراموش میکنم. به هرحال نمیتوان منکر سهولت و امکانات عکاسی دیجیتال شد. بهخصوص ارزانی آن. امکانی بهوجودآمده است و باید از آن استفاده کرد.
*تفاوت بین عکاس و غیرعکاس را چطور میبینید؟ آیا تفاوتی نمیتوان قائل شد؟
بهنظر من تنها تفاوت در تعداد عکاسان است که رقابت را فشردهتر کرده است. هر روز تعداد بسیار زیادی عکس تولید میشود و با بمباران عکس مواجه هستیم اما در نهایت این نگاه و تفکر است که حرف آخر را میزند.
*مشکل عکاس زن بودن از نگاه شما چیست؟
یک دختر عکاس نمیتواند دیر به خانه برود، نمیتواند با مردها سفر کند، حتی بعد از ازدواج هم این نمیشودها، ادامه دارد. مرد عکاس خانوادهاش را میگذارد و به سفر عکاسی میرود. آیا زن عکاس هم میتواند؟در نهایت یک زن جایی باید عکاسی را کنار بگذارد. یعنی بین خانواده و عکاسی یکی را انتخاب کند که معمولا خانواده را انتخاب میکند و به نفع مردها از دور خارج میشود.
*آیا تا به حال به فکر انتشار خاطرات خود افتادهاید؟
در واقع نه. احمدرضا احمدی همیشه به من میگفت اگر خاطراتت از برخورد با چهرهها را بنویسی از خود کتاب پرفروشتر خواهد شد. اوایل شروع کار چیزی از برخوردها یادداشت نمیکردم اما از سری دوم چهرهها یعنی کتاب دوم ادبیات سعی کردم یادداشتهایی همزمان با عکاسی داشته باشم. از ملاقاتها و احساساتم و صحبتهایی که میشد. مقداری یادداشت دارم اما هنوز به صرافت چاپ و نشر آنها نیفتادهام.
*و آخرین چهرهای که ثبت کردهاید؟
چهره هنرمندان موسیقی معاصر است که با پرترهای از استاد محمدرضا شجریان منتشر شده است.
*نامهای به یک مسئول
مریم زندی در بخشی از نامه خود به سیدمحمد حسینی وزیر اسبق ارشاد نوشت : متاسفانه در حالی که تعدادی از عکاسان ایرانی فقط به جرم عکاسی، یعنی انجام وظیفهشان، مورد ضربوشتم و زندان قرار گرفتهاند و در زندان یا بیرون منتظر احکامشان هستند و تعدادی از عکاسان حرفهای و غیرحرفهای ما از ترس جان، سرگردان در اقصی نقاط دنیا و در شرایط بسیار نامناسب هستند و در حالی که من حتی از دستگرفتن دوربینم در خیابان باید بترسم و امکان انتشار کتاب عکس خود و بعضی از همکارانم بدون سانسورهای سلیقهای میسر نمیباشد، در چنین شرایطی برای گرفتن این مدرک دلیل و اشتیاقی در خود احساس نمیکنم. مریم زندی پیش از این نیز در انتشار عکسهایش با مانع سانسور روبهرو شده بود. انتشار عکسهای انقلاب ۵۷ از زمره کارهای زندی بود که با مشکل روبهرو شد. ممیزان از او خواسته بودند که از انتشار برخی عکسهای مربوط به انقلاب ۵۷ بپرهیزد. زندی در مورد این عکسها گفته بود: این اداره از من خواسته که عکسهای انقلاب را سانسور کنم. این اداره خواستار حذف برخی از عکسها شده است که من با این جریان کاملا مخالفم. دهباشی در توصیف کارهای مریم زندی چنین میگوید: «ما به عنوان مجله کِلک و بعد بخارا این شانس و اعتماد را از سوی خانم مریم زندی داشتیم که روی جلد بسیاری از شمارهها و همچنین در داخل مجله از کارهای هنرعکاسی ایشان بهرهمند باشیم. خانم زندی در بین هنرمندان عکاس ما یک استثناست. میپرسید چرا استثناست؟ با کمی بررسی در زندگی ایشان پی میبریم که از سنین نوجوانی وارد محیط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دوران خود بودند و در عین آن که در یک سالهایی حضوری بسیار علنی و صریح در مسائل اجتماعی داشتند، آن هم به واسطه آشناییهایی که در سر راه زندگیشان قرار گرفته بود، اما همواره مستقل باقی ماندند. در سالهایی که اصلا رسم نبود که عکاسی از چهرههای سرشناس فرهنگی و ادبی به این صورت که ایشان انجام دادند، انجام شود این کار را آغاز کردند. نه در آتلیه با نورپردازی بلکه در محیط طبیعی نویسنده یا هنرمند، در میان فضایی که با آن زندگی میکند. پشت میز کار، یا در کتابخانه، اتاق مهمانخانه. و این کار در مجموع شد یک دوره از حضور فرهنگی و ادبی جامعه ما در طول دو دهه و بعد کتاب پرترههای نقاشان و بعد هنرمندان سینما. کافی است
سعید بابایی