گلوبندی تازه بر گردن شعر
هفتادوسومین جلسه نقد و پژوهش شعر در حوزه هنری خراسان، با نقد کتاب “گلوبند” اثر فاطمه سوقندی و با حضور شاعران و منتقدین خراسانی برگزار شد.
در ابتدا محمدکاظم کاظمی، دبیر اجرایی جلسات، به توضیح مختصری در رابطه با روال جلسات و معرفی اثر پرداخت و پس از او فاطمه سوقندی ضمن تشکر از حضور شاعرین و منتقدین به شعر خوانی پرداخت.
منتقد اول این جلسه، ایمان کرخی از شاعران مهمان نیشابور بود که صحبتهای خود را با اشاره به ایهام نهفته درطرح جلد آغاز کرد. او تصریح کرد: شعرهای فاطمه سوقندی در زمره شعرهای معناگرا قرار میگیرد و ما در این کتاب با آزادی اندیشهای که به مخاطب داده شده است مواجهیم. خود بودن و استفاده از زبان زنانه در شعر فاطمه سوقندی نمود خاص خود را دارد. نکته بارز دیگر در این کتاب، ارتباط عمیق مولف با طبیعت است که در شعر امروز کمتر اتفاق میافتد.
رسالت شاعر بیان حقیقت شعری است
پس از ایمان کرخی سید مهدی زرقانی از اساتید دانشگاه فردوسی مشهد به ایراد سخنانی در رابطه با کلیت شعر امروز پرداخت. وی گفت: من فکر میکنم رسالت شاعر امروز دو چیز است. اول بیان حقیقت شعری که این حقیقت زاییده تخیل شاعر و براساس تجربه و نگاهش به هستی از ابژههاست و آنچه او بیان میکند حقایق شعری است نه حقایق فلسفی و ایدیولوژیک که لازمه اینکار قطعا صداقت هنری است. دومین رسالت شاعر کاهش مرارت است. با توجه به اینکه تلخیهای حیات در بیست ساله اخیر به سطح بالایی رسیده است، شاعر امروز به عنوان کسی که نبض جامعه را در دست دارد باید بتواند تلخیهای حیات را برای دیگران کم کند. با این توصیفات شاعر میتواند بین این دو اصل مهم تنها به یکی عمل کند چرا که این دو رسالت در تعارض با یکدیگر است.
زرقانی ادامه داد: من صحبتهای خود را با این سوال به پایان میبرم که چگونه میتوان از این وضعیت پارادوکسیکال خارج شد و این سوالیست که پاسخش به عهده شاعران است.
از اندوهی که برای سرودن مجموعه صرف شده است باخبرم
منتقد دوم محمد ابراهیم لگزیان صحبتهایش را با اشاره به طرح جلد و اسم کتاب شروع کرد و گفت: اینکه اسم کتاب بلافاصله گلوبند را درذهن آدمی متبادر میکند هم میتواند خوب و باشد وهم بد و شاید اگر کمی مخاطب را به فکر وادار میکرد بهتر بود.
ابراهیم لگزیان ادامه داد اگر از منظر یک شاعر به مجموعه نگاه کنم از اندوهی که برای سرودن مجموعه صرف شده است، باخبرم اما به عنوان یک منتقد، این مجموعه را مرحله گذر از مرحله ای به مرحله دیگر برای شاعر میبینم.
من شخصا به زبان مجموعه اهمیت بیشتری میدهم و معتقدم اگر زبان مجموعه کهنه و ضعیف باشد، شاعر مفاهیم و معانی را شهید میکند و بالعکس اگر از زبان خوبی برخوردار باشد در آینده که شاعرانگیهای بیشتری سراغ او بیاید تواناتر خواهد بود و شاهد آثار برجستهتری خواهیم بود. من دغدغههای شاعر را دغدغههای برجستهای نمیبینم و این موضوع کاملا نسبی است. شاعر دایره واژگانی وسیعی دارد و باید دغدغههای وسیعتری داشته باشد و برای دلش نیز شعر بگوید.
به عنوان اولین مجموعه از این شاعر با گام بلندی مواجهیم
منتقد چهارم محمد کاظمکاظمی گفت: ما به عنوان اولین مجموعه از این شاعر با گام بلندی مواجهیم. در این مجموعه با شاعری توانا روبروییم که اتفاقات خوبی در شعرش افتاده است، منتها این اتفاقات در مسیرها و ساحتهای گوناگونی رخ داده است.
گرایش استفاده از نمادها و عناصر عام که در سنت شعری این سالها اتفاق افتاده، در شعر او بازتاب پیدا کرده است و شاعرگاها به جای اتکا به خلاقیت خودش از دخایر موجود در سنت ادبی عصر استفاده میکند.
در بعضی شعرها با نمادهای عینی و اتفاقات روزمره زندگی شاعر و در بعضی دیگر با عناصر موجود در محیط مواجهیم و در هر دو مورد شاعر توانایی تلفیق و بازسازی عناصر جدید را دارد. شعر سوقندی از نظر موضوع تنوع خوبی دارد. از نظر ترکیب سازی نیز غنیست که همین ترکیب سازیها گاه به افراط کشیده شده و شعر را کدر کرده است. نکته آخر اینکه آرایهها، تناسبها، ترکیبهای زبانی و … میتواند در شعر او اتفاق بیفتد که شعر او را پربارتر سازد.
بهنام کیانی شاعر نیشابوری و همسر مولف، در رابطه با وی گفت: فاطمه سوقندی شاعریست صاحب مطالعه و شعر او معمولا بر پایه اطلاعاتش رخ میدهد و رد پای خود او در اشعارش کمرنگ است. در شعر او استفاده از ترکیباب وصفی تا حدی مثبت است ولی گاه غالب آماده به شاعر میدهد و او نباید اجازه دهد این ترکیب سازیها در شعرش غالب شود. همچنین مدد جستن او از تلمیحها به شکلی رخ میدهد که گویا اطلاعات شاعر در یک لباس منظوم ظاهر شده است.
در این جلسه شاعران مهمان نیشابوری از جمله، عباس باقریه، محسن دشتبانی، سید حسن سلامت، سید کمال موسوی و خانم کوشککی به شعرخوانی پرداختند و جلسه با سخنان پایانی فاطمه سوقندی و قدردانی او از منتقدین به پایان رسید.
شعری از این کتاب:
در آسمان، شب بر لباسش کوک میزد
هر نقطه را با ماه-داسش کوک میزد
در خانهای آجر به آجر سوگواری
زن پاره پاره برهراسش کوک میزد
افسانهای در گوش کودک گفت آرام
با قصهها روی حواسش کوک میزد
خود را میان آینه گم کرد، پلکی
بر چشمهای ناشناسش کوک میزد
باران رفیق فصلهای خواهشش شد
او آسمان را تا تراسش کوک میزد
پوشاند آواز تنش را گرد ماه و
ساز قمر در انعکاسش کوک میزد