1

مهندس موشک در دنیای آب و رنگ

«من عاشق نقاشی‌های آبرنگ هستم و خودم نیز با آبرنگ وارد دنیای حرفه ای هنرهای تجسمی شدم. دنیای آبرنگ دنیای آزادگی و رها شدن و خیس شدن در خود است». در اینستاگرامش با او آشنا شدم و شیفته تکنیک رها و آزاد او. متولد تهران و در دبیرستان البرز تحصیل و به امریکا می‌رود و در رشته مهندسی موشک تحصیل و دوباره به ایران بر می‌گردد و درس معماری را در دانشگاه شهید بهشتی می‌خواند و در دفاع مقدس هم نقش خودش را به عنوان یک ایرانی دوستدار وطن بازی می‌کند و مقصد امارات و مهندس مشاور برج‌ها و بیست و هشت سال بی وقفه به عنوان یک ارشیتکت ماهر ایرانی بر سکوی شغلی که دارد می‌درخشد و مدارک بالایی از دانشگاه ماساچوست و هیومن منوفیست در کارنامه زندگیش ثبت می‌کند. در خلال همه این سال‌ها قلم آبرنگ در کنارش و تنهایی‌های او را در برون از وطن جبرانی وصف ناپذیر می‌سازد. به کانادا مهاجرت و همچون کارهایی در زمینه هنرهای تجسمی اعم از نجاری، شیشه گری، معماری و نقاشی را در دانشگاه‌های آن‌جا تدریس می‌کند و حالا نزدیک به سن بازنشستگی در کشورهای مختلف از جمله ایران ورک شاپ‌های آبرنگ انجام داده و همچنان کشورهای دیگری در مسیر ورکشاپ‌های بعدی او هستند. «رضا محیط هنرمندی» از جنس آبرنگ و دلداده وطن.

هنر آبرنگ از نگاه شما چیست؟

آبرنگ وسیله‌ای است که هر کودک با آن شروع و در نهایت می‌شود گفت دوسر نهایت نقاشی آبرنگ است. آبرنگ یک مدیای بسیار سرکش و مانند آب زلال  و روان و مثل خط شکسته در خطاطی می‌باشد. بسیار طناز و نافرمان  و زمانی که به فرمان قلم در می‌آید دیگر معجزه می‌سازد.

هنرهای تجسمی در ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

نقاشی و هنرمندان در ایران به صورت سلسله و هرکدام به یک مکتب وصل که گروهی از یکدیگر آموخته‌اند و این دور تسلسل در گروه‌های مختلف وجود داشته و معمولا تضادهایی در بین آن‌ها دیده می‌شود. هنر به دلیل شرایطی که وجود دارد و دوری هنرمندان از محافل هنری تا حدودی بومی شده و تکراری و هر آنچه که مقبول قدیمی‌ها بوده با تکرار آن‌ها جدیدتر‌ها هم امید دارند که بتوانند وارد این چرخه شوند.

چرا فروش آثار هنری در ایران بسیار ضعیف است؟

خرید آثار هنری معمولا توسط بانکها و سرمایه‌دارها به صورت گونه‌ای سرمایه‌گذاری خریداری می‌شود و مردم عادی معمولا توان پرداخت مبالغ موردنیاز برای یک تابلو را ندارند اما مسئله مهمتر وقتی تابلویی شناسنامه دار می‌شود و یا زمانی توسط یک موسسه و یک مکان معتبر به او سند داده می‌شود مانند یک ملکی خواهد شد و دیگر فرق نمی‌کند که این ملک کجاست. قیمتی دارد و مدام در حرکت و به جاهای مختلف و مطرح می‌شود و خود هنرمند اصلی زیاد بهره ای نمی‌برد و بیشتر سرمایه گذاری‌هایی که به صورت کلکسیونرها و دلالان هنری هستند که سود را می‌برند. هنرمندان بسیار فرهیخته ای در ایران حضور دارند و به دلیل ناشناخته بودن همیشه در جهان هنر ناکام بوده و می‌بایستی یک موسسه ارزیابی و ارزش گذاری که خارج از فرقه دلالان و مافیاها تشکیل شود و بتواند آثار هنرمندان را در جهان عرضه کند.

نظرتان راجع به هنرمندان ایران چیست؟

هنوز در جامعه هنر و بخصوص هنر تصویرسازی و نگارگری جایگاه خودش را پیدا نکرده و هنوز با سلایق مختلف و با تایید و تکذیب و تخریب مکاتب روبروست و عده ای هم بخاطر رسیدن به یک نتیجه مطلوب معمولا به صورت راه‌های میان‌بر می‌خواهند به انتها برسند در صورتی که اینگونه نیست. اگر ما هنر نگارگری و خطاطی را با موسیقی مقایسه کنیم و به عنوان مثال یک پیانیست یا ویلونیست سالهای زیادی را احتیاج دارد که به یک مقامی برسد و در خطاطی بسیت سالی واقعا زمان لازم دارد تا به یک مرحله ای برسد که بتواند از خود چیزی را برای ارائه داشته باشد و برای نقاشی این زمان حدود چهل سال است.هنر نقاشی و هنرمندان دوگونه می‌باشند. گروهی که هنرآموختگان موسسات و گروهی که حرفی برای گفتن دارند. این دو گروه معمولا با هم خلط شده و مشکل ایجاد می‌کنند. به همین دلیل این جامعه انسانی با جامعه جهانی مواجه و برخورد این دو گروه با یکدیگر و بعضی اوقات تشخیص آنها از یکدیگر بسیار دشوار خواهد بود.

هنر آبرنگ ایرانی را چگونه می‌بینید؟

آبرنگی که در ایران کار می‌شود همان تکنیک رنگ و روغن است. ولی با مدیای آب. چند نقاش اخیرا به معجزه آب و رنگ دست پیدا کرده اند اما دارند تکرار می‌کنند و این تکرار‌ها راه به جایی نمی‌برد. و شاید حرفهای جدید زدن مقبول نمی‌باشد. من به عنوان یک آرشیتکت و معمار که گاهی با زیبایی و تناسبات و حالا با نقاشی که وسیله دیگری برای گفتار حرفهایم است ، فکر می‌کنم ما می‌توانیم در ایران با اسطوره‌هایی که داریم و با تاریخی که پشت سرمان داشته و به جای کپی کردن و تکرار به این هنر اعتلا ببخشیم.

ما در نویسندگی از لغات استفاده کرده اما در نقاشی از رنگ و فرم. زبانی است بسیار گنگ و گویا و می‌توان گفت مثل سعدی سهل و ممتنع خواهد بود و بعضی وقت‌ها هم خود نقاش در می‌ماند که آنچه می‌گوید آیا همان معنی را که باید داشته باشد اما اگر مسئله اقتصاد و معاش را از هنر بیرون بیاوریم و هنرمند بتواند آزادانه کارش را انجام بدهد امید رسیدن به آن اعتلا وجود دارد.

در خاتمه از هنرمندی که پای در سن بازنشستگی و بیشتر سالهای عمرش را خارج از ایران گذشته آخرین سوالم را می‌پرسم :

در یک جمله ایران را برایم تعریف کنید و جوابی که ” وطن مام دوم و هویت انسان است که اعتبار او از وطن وام می‌گیرد. دوست داشتن تنها بدون عمل و فداکاری برای وطن بی معناست. اعتبار هرکس به خون و خاک و خاک یعنی وطن و ناموس من ایران

 

سعید بابایی