1

داستان یک دعوتنامه

هفته گذشته دعوتنامه‌اي به دست تعدادي از مديران سطح شهر مي‌رسد كه انها را دعوت به تولد دو دختر ٦و ٨ساله مي‌‌كند.

دعوتنامه اي كه در اوج سادگي حس و حال زيباي يك پدر و جستجوي ذهنيش براي متفاوت برگزار كردن تولد دخترانش را منتقل مي‌كرد.

محمد علي کاردان نزديك به ١٠سال است كه به مشهد مهاجرت كرده و در حال حاضر پاكبان منطقه٣شهرداري مشهد مي‌باشد. او تاكنون با ارائه ايده‌هاي مختلف و موثر توانسه ٢٥ تقدير نامه در جشنواره‌هاي مختلف را از آن خود كند و همين چند سال پيش هم توانست عنوان ایده‌پرداز ویژه جشنواره «ایده‌های برتر در مقوله پیشگیری از آسیب‌های مواد مخدر» را از آن خود كند؛ رفتگری که در اوج سادگي و با 50 ایده ساده و البته کاربردی در این جشنواره شرکت کرد و موفق به كسب چنين عنواني شد.

او مي‌گويد فكر كردن و خواندن را دوست دارد و اين‌بار هم جشن تولد دخترانش دليلي بود براي طرح يك ايده جديد تا دل انها را شاد كند.

محمد علي با همان لباس نارنجي‌اش به 32 اداره سر مي‌زند و دعوتنامه‌ها را به اميد توجه مديران و مسئولين ارائه مي‌دهد.

او با همان ادبيات مخصوص خودش بیان می‌کند: ما در اين شهر فاميلي نداريم و خيلي دلم مي‌خواست بتوانم براي تولد دخترانم كه انها را بي حد دوست دارم كاري متفاوت انجام دهم. پس تصميم گرفتم از مديران و مسئولان براي حضور در اين مراسم دعوت كنم كه اولين‌بار اين ايده در حرم مطهر امام رضا(ع) در دلم افتاد و عنوان دعوتنامه را هم با اسم ايشان آغاز كردم.

محمدعلي به اداره‌ها و سازمان‌های مختلف سر مي‌زند كه به گفته خودش امكان ديدار با روساي آن‌ها جز در تعداد معدودي فراهم نشد.

حضور رييس اداره ارشاد اسلامي مشهد

شب تولد، نارنجي پوش ايده پرداز به انتظار مهمانان مي‌نشيند و با حضور رئیس اداره ارشاد مشهد شوكه شده و خطاب به وی اظهار می‌کند: زماني كه اجازه حضور در اتاق رياست اين اداره را پيدا كردم و دعوتنامه را تقديم نمودم بازهم توقع حضور شما را با وجود مشغله‌هاي فراوان نداشتم اما هم اكنون از خوشحالي دست از پا نميشناسم.

خانه‌اي ساده و پر از صميميت كه محمدعلي كاردان با خدمت در شهرداري مشهد ان‌را اداره مي‌كند حس و حال او را بيش از هرچيزي انتقال می‌دهد.

يكي از دوستان صميمي وي كه تاکنون در تمام لحظات در كنار او بوده می‌گوید: چند وقت پيش محمدعلي مجبور به انجام عمل جراحي پا شد اما علي‌رغم اينكه نياز به زمان زيادي براي بهبود داشت نگراني از دست رفتن شغلش او را مجبور به حضور در محل كار بلافاصله بعد از عمل كرد.

او ادامه می‌دهد: در محل زندگي محمدعلي اعتياد دردي ملال اور است كه اغلب جوانان را درگير كرده است و ديدن معتاداني كه در هر گوشه نشسته‌اند باعث شد محمدعلي به ايده پردازي براي مساله اعتياد بپردازد.

حضور غافلگيركننده نيروهاي يگان ويژه ارتش

محمد علي مي‌گويد: ظهر كه از سركار برگشته بودم لحظه‌ايي براي استراحت به خواب رفتم كه صداي در خانه امد و پس از اينكه در باز كردم تعدادي از نيروهاي يگان ويژه را ديدم كه گفتند چون امكان حضورشان در شب مهيا نبوده، در ان ساعت براي عرض تبريك و استجابت دعوت محمدعلي به انجا رفته اند.

نمايندگاني از ستاد امر به معروف نيز در خانه وي حضور يافتند و اميد محمدعلي كاردان براي توجه تعدادي از مسئولين به دعوتنامه پدري كه شادي دخترانش برايش اولويت زندگي‌اش است به انجام رسيد.

در پايان شب و در حالي كه نارنجي پوش ايده پرداز در حال بدرقه كردن مهمانانش است در پاسخ به اين سوال كه تا چه حد از شرايط كار رضايت دارد سرش را پايين انداخته و مي‌گويد:روزي كه بخواهم از اين شهر بروم تمام لحظاتم را نوشته و مي‌روم.

 

لیلی طوسی