ترس به جای چتر
کودکی را میشناختم که مادرش به اطرافیان و نزدیکان مدام تاکید میکرد تا او را نترسانند. شاید بهترین روشی که این مادر برای شجاع بار آوردن فرزند خود پیدا کرده بود همین نترسیدن و نترساندن بود. بعدها شنیدم که به خاطر شیطنت بیش از حد این کودک، داییاش درحالیکه چشم خواهرش را دور دیده بود؛ این بچه را در جای تاریکی که اتفاقا رختخوابهای زیاد و چند وسیله دیگر در آن جای داده بودند زندانی کرده و گفته بود: «به خاطر اذیتهایش خیلی زود، لولو از لای وسایل در میآید و او را میخورد…». بچه پُر شرر، نه تنها از لولو و تاریکی نترسیده بود بلکه به خاطر شجاعتی که میراث تربیت مادرش بود، لای رختخوابها را با حوصله گشته بود تا لولو را پیدا کند و ببیند چه شکلی است؟ غافل از اینکه لولوی واقعی در دنیای بیرون از آن اتاق حضور دارد و راست راست میچرخد و شجاعت را میگیرد و ترس را هدیه میدهد.
حقوق به کودکان هدیه دهیم
شاید وقت آن رسیده که به جای تربیت بچهها در خانه، مدافع حقوق آنان در بیرون هم باشیم. مادر و پدرهای تحصیل کرده و مطلع کم نیستند، همانهایی که عزیزدردانههای خود را با مطمئنترین شیوههای ممکن و با کمک مشاوران و روانشناسان زبده تربیت میکنند. بارها مادر و پدرهایی دیدهایم که به دنبال کتابهای آموزش و تربیتی برای فرزندان خود قفسههای کتابخانهها را زیر و رو میکنند. این اتفاق مبارکی است، که به کودکانمان اهمیت میدهیم، خوبها را برای آنان میخواهیم و خوبترها را هم همینطور. اما این کافی نیست. همه چیز در خانههایمان نمیگذرد و لولوی مذکور در جامعه میچرخد. لولویی که میداند قانونهای حمایتی برای کودکان تکمیل نیست. میداند این بیآزارترین قشر جامعه، دستشان به جایی بند نیست. میداند که مادرها و پدرها به دنبال راننده شخصی برای بچهها، کتاب، دوست خوب و سالم، کلاسهای هنری و ورزشی، تفریح، سرگرمی، امکانات رفاهی و چیزهای خوب دیگر میگردند و حواسشان نیست اگر خدانکرده اتفاق بدی برای بچهها بیافتد، دستشان از قانون خوب و مطمئن کوتاه است. کسی به خاطر خشونت و آزار بچهها به حبس ابد نمیرود، در حالی که آن کودک آسیب دیده، خاطره بد را تا ابد در ذهنش نگه میدارد. ما برای بچههای سالم، قانون حمایت از کودک و نوجوان را نوشتهایم اما در تصویب آن سهل انگاری میکنیم. انقدر که اتفاقات شوم یکی پس از دیگری در شهرهای مختلف آشکار میشود.
از خشونت علیه کودکان دفاع نمیکنیم
تابستان گذشته بود که یکی از نمایندگان مجلس در واکنش به بررسی و تصویب لایحه حمایت از حقوق و کودک و نوجوان به خبرگزاری خانه ملت گفته بود: «در حال حاضر که مردم با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می کنند، اولویت کشور تصویب این لایحه نیست و رسیدگی به مسکن، ارز و بیکاری باید در اولویت باشد. تصویب این لایحه نباید در اولویت قرار گیرد، زیرا در سال 81 قانون تصویب کردیم و استخوابندی این لایحه نیز به همان قانون باز میگردد، بنابراین نیازی به وضع قانون جدید نیست. دستگاه ها باید به تکالیف قانونی خود عمل میکردند و مجلس وظیفه ندارد به طور مداوم در این خصوص قانون وضع کند، باید قانون قبلی اصلاح می شد نه اینکه شاکله آن به صورت کلی تغییر کند، ما از خشونت علیه اطفال دفاع نمیکنیم.»
آزار دیدههای کوچک بزهکاران فردا
یونسیف در گزارش مفصلی در سال 1387 اطلاع داده است: « کودکآزاری در کوتاه مدت علاوه بر اینکه بر رشد مغز تاثیر میگذارد، باعث اختلال در دستگاه عصبی و ایمنی میشود. این امر در نهایت منجر به اختلالات اجتماعی، احساسی، شناختی و رفتاری در کودکآزار دیده میشود. در بلند مدت نیز عوارض آن در تمایل فرد به انجام رفتارهای پرخطری مثل سوء مصرف موادمخدر و اختلالات جنسی و… ظاهر میشود. در نتیجه این مشکلات، دربردارنده نگرانی و اختلالات افسردگی، اختلال در انجام کارها، اختلال در حافظه و رفتارهای تهاجمی، میل به بزه و… است.
روز گذشته خبر نجات دانشآموز مشهدی از دست پدر کودکآزارش در رسانههای بومی خراسان منتشر شد. معاون اجتماعی بهزیستی خراسان رضوی در این رابطه گفته است: با اطلاع به موقع مدرسه ، یک دانش آموز از کودک آزاری توسط پدر خود جان سالم به در برد. کودک آزاری حنانه.ب ۷ ساله با گزارش مدرسه به اورژانس اجتماعی اطلاع داده شد و یک تیم تحقیقاتی به مدرسه برای کشف حقیقت اعزام شد.
تکرار کودکآزاری در مشهد
غلامحسین حقدادی تصریح کرده: جریان از این قرار بود که چند وقت پیش کودک از بوفه مدرسه کیک بدون پرداخت پول برداشته بود و مدرسه نیز این موضوع را به خانواده اطلاع داد و به مرکز مشاوره آموزش و پرورش معرفی شد. بعد این موضوع مدرسه، متوجه شدیم کودک مورد ضرب و شتم جسمی قرارگرفته و این موضوع چندین بار دیگر تکرار شده است.
سعید مدنی در کتاب خشونت علیه کودکان گفته است: « بسیاری از گزارشات مربوط به کودک آزاری تحت تاثیر عوامل مختلف مسکوت باقی مانده یا پیگیری لازم به عمل نیامده است. از جمله این عوامل: نامشخص بودن نهادی با مسئولیت مشخص برای برنامهریزی در زمینه کودکآزاری، فقدان مراکز که قربانیان کودکآزاری به آن مراجعه کنند. نبود ساختار حمایتی برای کودکان قربانی کودکآزاری، انفعال جامعه و رسانه نسبت به کودک آزاری. نبود مقررات لازم برای گزارش کودکازاری به نیروهای انتظامی و دادگاهها توسط مردم، آموزگاران و پزشکان. تناسب نداشتن بین جرم و مجازاتهای قانونی برای مرتکبان کودک آزاری».
اما دومینوی آزار و اذیت کودکان در خانه و جامعه تمام شدنی نیست. پس از رسانههایی که مدام به بهانههای مختلف از روزجهانی کودک گرفته تا خبرهای ناخوشایند، چه کسی بار سنگین آگاهی بخشیدن به مردم را با خود حمل میکند؟ چه کسی بعد از رسانه تسهیلگر این اطلاعرسانیها است؟ چه کسی، چه نهادی، چه تشکلی دادخواه حقوق کودکان است؟ چقدر پدر و مادرها برای احقاق حقوق کودکان خود، به عنوان اصلیترین نیاز این بچهها از جایشان بلند شدهاند؟ چه کسی دست تخریبگر این آزارها، خشونتها و نامهربانیها را کوتاه میکند؟
جایی برای کودکان نیست
چندی پیش مستندی در رسانههای مجازی با عنوان رسوایی خاموش در نروژ منتشر شد. در این مستند علاوه بر تعقیب جدی یک کودکآزار ، مسئله توسط وزارتی به نام «وزارت کودکان» پیگیری میشد. این نهاد برای اتفاق افتادن این حادثه از عموم مردم عذرخواهی کرده و قول داده بود خیلی زود این مسئله را پیگیری و حل کند. همه اینها در حالی است که کودکان با استعداد این آب و خاک، هیچ مطالبهگر و هیچ نهاد مخصوصی برای مشکلات خود ندارد. حتی در تصویب لایحه حمایتی از آنان عملکرد موفقی نداشتهایم. اعدامها و مجازاتهای زندان برای قاتلان کودک و متجاوزان کافی نبوده، و حتی اگر از همین کودکان آسیبدیده بپرسید راضی به مرگ هیچکس نیستند اما دلشان میخواهد کسی باشد که به فریادشان برسد. چتری باشد که روی سرشان سایه حمایت بیاندازد. قانونی باشد که سفت و محکم بغلشان کند.