بدون تاریخ بدون امضاء
زمان به سرعت در حال سپری شدن است و رفته رفته روشن میشود که دیگر نمی توان روی قول و قرارهای اروپاییها برای حفظ برجام و ایجاد سازوکار ویژه مالی برای ایران که به اختصار آن را SPV مینامند، حساب کرد. تا حالا بیش از 20 روز از اعمال تحریمهای یکجانبه امریکا علیه ایران گذشته و اروپاییها هنوز نتوانسته اند، کاری از پیش ببرند. اروپاییها میگویند کار آن قدر پیچیده است که به آسانی نمی توان آن را اجرایی کرد، به ویژه که این سازوکار، کاملا جدید است و تا کنون جایی تجربه نشده است. در عین حال فشارهای ایالات متحده به اروپاییها بر سر این موضوع نیز بسیار شدید است. اگرچه همه اذعان دارند که اروپاییها اراده سیاسی برای حفظ برجام دارند و تاکید میکنند که باید ایران از منافع برجام به ویژه منافع اقتصادی آن بهره مند شود، اما عملا تا کنون نتوانسته اند کاری از پیش ببرند.
این صحیح است که خروج آمریکا از برجام باعث ایجاد شکاف عمیق میان اروپا و ایالات متحده شده و اروپاییها از فشارهای زیادی که طرف آمریکایی به آنها اعمال میکند به ستوه آمده اند و حتی از برخوردهای رئیس جمهوری آمریکا احساس حقارت و سرخوردگی میکنند اما تا کنون عملا نتوانسته اند برای جبران این حقارت و سرخوردگی کاری از پیش ببرند. اگرچه تحقیر اروپا توسط آمریکا اثبات ادعاهای ایران نسبت به رفتارهای یکجانبه و تنگ نظرانه و منفعت طلبانه آمریکاست، اما این برای ایران کافی نیست. تهران به حق اصرار دارد که اروپاییها اگر واقعا به دنبال حفظ برجام هستند باید کاری از پیش ببرند.
همین حالا هم مهلت مورد انتظار به پایان رسیده است و اروپاییها کاری نکرده اند. اروپاییها چند مرتبه گفته بودند که تا قبل از آغاز تحریمهای ثانویه آمریکا در 13 آبان سازوکار خود را عملی خواهند کرد. اما عملا تا کنون نه تنها هیچ کاری نکرده اند بلکه حتی از این که اعلام کنند قرار است کدام کشور میزبان این سازوکار باشد عاجزند. این مسئله ظاهرا به بروز اختلافاتی در درون اتحادیه اروپا تبدیل شده است. از یک سو همه کشورهای عضو اتحادیه از سوی ایالات متحده تحت فشارند و از سوی دیگر کشورهای کوچک حاضر نیستند فشار کشورهای اصلی اتحادیه اروپا را بپذیرند و تسلیم آنها شوند و انتظار دارند کشورهای بزرگ اروپایی خود هزینه این کار را متحمل شوند. حتی برخی منابع خبری، گزارش داده اند که کشورهای کوچک به بلوکی در درون اتحادیه اروپا تبدیل شده اند که به پشتوانه اتریش تلاش میکنند در برابر کشورهای بزرگ تر اتحادیه بایستند تا به خواسته آنها برای میزبانی سازوکار اروپایی تن ندهند. مواضع کشورهایی نظیر دانمارک و بلژیک که اتهامات واهی تروریستی به ایران وارد کرده اند نیز نشان میدهد آنها در حقیقت با این کار به دنبال راه فراری هستند تا مبادا کسی از آنها بخواهد که به این سازوکار بپیوندند یا میزبان آن باشند یا مجبور به تعامل با ایران شوند. کشورهای بلوک شرق نیز به واسطه اقتصاد ضعیف و ارتباطات و احیانا وابستگی که به آمریکا دارند نیز توانایی قبول چنین ریسکی را ندارند.
شاید بروز چنین اختلافاتی برای ایرانیها جالب باشد و آن را مهم بدانند اما به اصطلاح این اختلافها برای ایران نان و آب نمی شود. اروپاییها آن قدر ضعیف عمل کرده اند که حتی نتوانسته اند دسترسی ایران به سوئیفت که یک سامانه اروپایی است را حفظ کنند.
سازوکاری که هنوز عملیاتی نشده، این قدر مشکل آفرین شده و اروپاییها را آشفته کرده است حالا اگر عملیاتی شود و با واکنشهای تند آمریکا مواجه شود، چگونه عمل خواهد کرد؟! آیا چنین سازوکاری میتواند به سود ایران عمل کند در حالی که از هم اکنون بعضی از شرکتها اعلام کرده اند در هیچ حالتی حاضر به همکاری با این سازوکار نیستند چرا که نمی خواهند متحمل فشارها و تحریمهای آمریکا شوند؟! نمونه بارز آن شرکت نفتی بیتریش پترولیوم است که رسما اعلام کرده با این سامانه کار نخواهد کرد. این درست که گفته میشود این سازوکار صرفا برای شرکتهای کوچک و متوسطی خواهد بود که با آمریکا ارتباط ندارند اما اگر واکنش آمریکا نسبت به همکاری آنها با ایران تند باشد، آیا باز هم همین شرکتهای کوچک و متوسط حاضر به همکاری با ایران خواهند بود؟!
در این میان این نکته را هم در نظر بگیریم که امنیت اروپا و آمریکا در هم تنیده است و اروپاییها در هیچ شرایطی، حداقل در کوتاه مدت و میان مدت، نمی توانند در مسائل امنیتی از آمریکا بی نیاز شوند. این را هم در نظر بگیریم که مراودات مالی اتحادیه اروپا و آمریکا چیزی در حدود یک تریلیون دلار است که در مقایسه با آن رقم حدودا 21 میلیارد یورویی ایران بسیار ناچیز محسوب میشود.
حالا بماند که اروپاییها به ایران فشار میآورند که سر مسایل منطقه ای نظیر یمن و سوریه کوتاه بیاید تا بتوانند به قول خودشان مخالفان این سازوکار را راضی کنند یا پیوستن ایران به FATF را به عنوان پیش شرط راه اندازی این سازوکار مطرح میکنند.
بنابراین نباید آدرس اشتباه داد و پیام اشتباه فرستاد. باید واقعیت را درک کرد و برای این که اگر واقعا سازوکار عملی نشود، آماده بود و برنامه داشت. دولتمردان باید تصمیم بگیرند که آیا میخواهند با همین وضعیت ادامه دهند یا حاضرند وارد کارزار سخت مرحله بعدی شوند.