1

فرصت سوزی اسحاق

به طور معمول سیاستمداران در سطوح عالی از بیان اظهارات جنجالی و اشاره به پشت پرده ها در تریبون های رسمی و در منظر افکار عمومی پرهیز می کنند، مگر آنکه موضوع؛ آنچنان حاد و نامتعارف باشد که کاسه صبر آنان را لبریز نموده و به بیان ناگفته ها و سخنان جنجالی از پشت تریبون رسمی وادار کند، اقدامی که اسحاق جهانگیری روز یکشنبه در جمع صادرکنندگان و تجار بدان دست زده و ناگهان به سیم آخر زد و گویی بغض چندین و چند ماهه خود را ترکاند!

ملاحظه کاری و پرده پوشی سنتی دیرپا در فرهنگ ما ایرانیان است و این نکته به خصوص در میان سیاستمداران ایرانی به شکل مضاعف نمود دارد اما چه شده که جهانگیری کاسه صبرش لبریز شده و اینگونه سخن گفت؟! فارغ از متلک های ابتدایی و تاکید بر عدم تمایل به حضور در جلسه و نیز کنایه ای که جهانگیری به شریعتمداری زد، بخش مهم سخنان جهانگیری آنجایی بود که گفت:« من مکررا گفته‌ام در شرایط فعلی مدیران ریسک‌پذیر را می‌خواهیم. در واکنش به این صحبت‌های من برخی می‌گویند چرا در این شرایط مدیران را برکنار نمی‌کنید؛ آنها فکر می‌کنند که در دستان من قلم و کاغذ است و راه که می‌روم می‌توانم مدیر را برکنار کنم. این در حالی است که من تا الان اجازه برکناری مدیرم را پیدا نکردم چه برسد به وکیل، وزیر و … .»

همگان می دانیم طی چند ماه گذشته حال و روز دولت با توجه به مخاطرات اقتصادی و تلاطم های پیامدی آن خوب و خوش نبوده و از همان آغازین روزها نیز یکی از مهم ترین نکاتی که مورد تصریح کارشناسان و اهالی نظر حوزه اقتصاد قرار می گرفت؛ عدم هماهنگی و فقدان انجسام مدیریتی و تصمیم گیری در ارکان اقتصادی دولت بود و در همان برهه نیز البته یکی از کسانی که بیش تر در کانون توجه عموم مردم بود و انتظار فراوانی از او می رفت، اسحاق جهانگیری بود، معاون اولی که به عنوان دومین مقام دولتی و کاندیدایی که تمام حیثیت سیاسی و مدیرتی خود را در انتخابات صرف پیروزی روحانی کرده بود و به عنوان چهره مورد وثوق بدنه اصلاح طلبان و حامیان انتخاباتی روحانی شناخته می شد و البته کارنامه ای قابل قبول در دوران اصلاحات و سازندگی از خود به نمایش گذاشته بود، با سیلی از انتظارات رو به رو بود و بسیاری از اتفاقات به پای او نوشته می شد.

از همان برهه، البته از گوشه و کنار شنیده می شد که جهانگیری در دولت دوازدهم آن جهانگیری دولت یازدهم و عزیز کرده ایام انتخابات نیست و حلقه نزدیکان روحانی او را به گوشه رینگ فرستاده اند و در عمل او به هیچ روی همسان با جایگاه و البته انتظاراتی که از او می رود، اختیارات ندارد. حال بعد از همه این فراز و نشیب ها و فشارها و البته ندانم کاری هایی که بخش عمده ای از آن به پای جهانگیری نوشته شد، او زبان گشوده و به گونه ای سخن گفت که ایها الناس من کاره ای در دولت نیستم و اختیار تعویض مدیران پایین دستی حوزه تحت تکفل خود را هم ندارم!

حال البته در این میان چند سوال بزرگ در اذهان شکل می گیرد که باید پاسخی برای آنها وجود داشته باشد.

اول آنکه ایشان پس از نزدیک به چهاردهه حضور در سمت های عالی دولتی و سطوح بالای نظام، چگونه اجازه داده که او را به مثابه یک کاراکتر فاقد اختیار و توان تصمیم گیری به شکل نمادین در منصب دومین مقام دولتی گمارده و به نام او خودشان هر کاری که دلشان خواست انجام دهند و اسحاق  جهانگیری تنها بیاید و گاه گداری حرفی بزند و برود…؟! حرف هایی که هزینه های گزافی هم برای او داشت و دلار جهانگیری!! نمونه بارزش در افکار عمومی است.

دوم آنکه جهانگیری تنها معاون اول دولت روحانی نیست، او نماد اصلاح طلبی و مدیران اصلاح طلب در دولت دوازدهم است که با حمایت بدنه اجتماعی این جریان سیاسی بر مسند کار آمد و هر عملکرد درست یا نادرست او به حساب اصلاح طلبی در نزد افکار عمومی گذاشته شده و روند نا موجه ای که طی شده جز صدمه مهلک به باور اصلاح طلبی و البته اصلاح طلبان در افکار عمومی نیست و نخواهد بود!

سوم آنکه جهانگیری مدیر تازه آمده و ناآزموده ای نیست و سوال مهمی که از او قابل طرح است، آنکه چرا پیش تر این اظهارات را بیان نکرده و لب به انتقاد نگشود و سخن نگفت؟ شاید او ملاحظه شرایط بغرنج اقتصادی را نموده و در راستای منافع ملی و برای دوری از جنجال آفرینی تاکنون مهر سکوت بر لب زده و اکنون که اوضاع کمی به ثبات رسیده، زبان به اعتراض و بیان حقایق گشوده! این توجیه نیز البته بازهم نمی تواند مقبول باشد، چرا که میدان داری آنانی که این وضعیت اقتصادی را با سبک مدیریتی خود به وجود آوردند به هر میزان و تا هر زمانی سم مهلکی برای کشور است و نمی توان دل خوش به این آرامش مقطعی بود، مگر اینکه جهانگیری در این وضعیت پدید آمده نقش عمده داشته باشد! که البته خود باید پاسخ این سوال را بدهد.

چهارم آنکه این دست از اظهارات یا استعفای احتمالی جهانگیری یا تلنگر شدید او در این برهه زمانی، دردی از کسی دوا نمی کند و نشانه یک فرصت سوزی محض است. فرض کنید جهانگیری چند ماه پیش و در ابتدای تلاطم اقتصادی چنین شوکی ایجاد می کرد، آنگاه به طور قطع هم تاثیر آن در افکار عمومی و بر دولت مردان دو چندان بود و هم می توانستیم به موازات آن شاهد تغییر و تحولات مثبت باشیم و روندهای معوجی که طی این چند ماه با میدان داری برخی آقایان طی شد، رقم نمی خورد.

عملکردهای دولت روحانی به اذعان هوادران پر و پاقرص او در برهه انتخابات، بخش بسیار عمده ای از حامیان او را تارانده و نارضایتی از یک رئیس جمهوری مستقر را به درجه اعلی  رسانده است اما نکته آنجاست که رفتارهای نادرست و تصمیمات محافظه کارانه و حرکات عافیت طلبانه اصلاح طلبان دولت و به خصوص چهره هایی همانند جهانگیری می تواند سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان را فراتر از این دولت و یا هر انتخاباتی به شکل جدی مخدوش سازد و کاش مورد بازنگری جدی قرار گیرد.

عباس آخوندی نیز با استعفا از دولت رفت و البته که پاسخ روحانی به استعفای او هم نشان داد که این دو چندان سر موافقت با هم نداشته اند، اما بی گمان آخوندی در نزد افکار عمومی نمره قبولی می گیرد چرا که در نامه استعفایی که انتشار داد بر حفظ اصول و مکتب فکری و اقتصادی خود پافشاری کرد و به انتقاد از رویکردهای اقتصادی دولت پرداخته و به شکل صریح حساب خود را از این دست اقدامات جدا کرد، کاش دیگر دولت مردان نیز جسارت و شجاعت و صراحتی چون او داشتند.

علی روغنگران