” ایراندخت “های سرزمین مادری از نگاه دوربین استاد مجید بندار مقدم
نمایشگاه عکس استاد (مجید بندار مقدم) با عنوان “ایراندخت” از اواخر هفته گذشته در نگار خانه گلستانه که تصدی این مکان را خود استاد بندارمقدم به عهده دارد شروع به کار کرده و تا پایان هفته آینده نیز ادامه دارد. این آثار که پرتره های بسیار جذاب از دختران نوجوان ایران زمین است در نوع خود بسیار کم نظیر است که با استقبال خوب اهالی هنر مواجه شده است. عصر سه شنبه سری به این نمایشگاه زیبا زدیم و ضمن تماشای آثار، با استاد دقایقی را به گفتگو ایستادیم .بندار مقدم از عکاسان صاحب نام مشهدی است که آثارش در چندین نمایشگاه معتبر اروپایی به نمایش درآمده است و در ایران هم گالری های بسیاری را به صورت جمعی و انفرادی برپا کرده است.
ایده این آثار در ذهن شما چگونه شکل گرفت؟
این نمایشگاه حاصل 4 سال تحقیق و مطالعه و 2 سال و نیم کار مداوم عکاسی است در ابتدا هدفم نوع پوشش زنان ایرانی در ادوار گوناگون بود و این ایده آنقدر برایم جدی بود که تا مرز ساختن لوکیشن ها مختلف به لحاظ مکانی و زمانی پیش رفتم اما با گرفتن اولین فریم عکس متوجه یک حس جدید در خودم شدم که سالها به دنبالش می گشتم.نگاه این دختران و بانوان حسی به من داد که فکر کردم می شود به نوعی به درون این کارکترها نزدیک شد و نگاهی درونی تر به این سوژه ها داشت.در نهایت این شخصیت پردازی با افکار و درونیات دختران امروزی و با استفاده از یک نگاه بصری و شاید تا حدودی تاریخی به هم پیوند خورد و حاصلی که به وجود آمد برایم بسیار دلپذیر شد. به حس شخصیتی تک تک سوژه ها به خصوص به ایرانی بودنشان در این آثار بسیار دقت شده و به نوعی راز هایی که شنیدنی نیستند و یا لااقل قابل گفتن نیست را سعی کردم از فریاد نگاه این دختران سرزمین آریایی به تصویر بکشم.شاید با فریاد این رازهای نگفتنی جایی برای اضطراب باقی نماند و شاید پیام کلی این نمایشگاه همین باشد.
از استقبال بازدید کنندگان راضی هستید؟ یا شاید این گونه بپرسم بهتر باشد که چقدر حرف شما توسط بازدیدکنندگان فهمیده شده و اساسا از این نوع نگاه چگونه استقبال شده است؟
بله حقیقتا راضی بودم و یا شاید بهتر است بگویم تا حدودی راضی بودم. همانطور که در سوال شما هم این نکته وجود دارد اساسا صحبت سر تعداد بازدید کنندگان نیست بلکه بحث سر این است که حرف یک هنرمند چقدر فهمیده می شود و یا دایره هرمنوتیکال یک اثر چقدر در ذهن مخاطب بسط می یابد. من متعقدم که استادان هنری باید در کلاس های درس خود خوب دیدن و نگاه درست را به هنرجو آموزش بدهند و آنها را به داشتن سواد بصری و نگاه مناسب به اثر تشویق و راهنمایی کنند. چه خوب است که در کنار هنرجو ها، استادان شان هم از نمایشگاه ها دیدن کنند که این باعث رشد تفکر و جلوگیری از خط دادن نگاه های فردی می شود.ممکن است گاهی خودم به سبب مشغله نتوانم در نمایشگاهی شرکت کنم ولی حتما دوستان وهنرجویانم را پیوسته به بازدید نمایشگاه ها ترغیب و تشویق می کنم.به اعتقادمن درک هنر متعلق به همه است و چه قدر خوب است که ما هنر را و هنررا و هنررا به تماشای نگاه و ذهن سرشار کودکانمان بگذاریم تا آینده بهتری را برای خود و جامعه ترسیم کنیم.
به اعتقاد شما از فن و تکنیک چگونه می شود در عکاسی استفاده کرد؟
هیچ هنری شکل صحیح و نابی پیدا نخواهد کرد مگر آنکه یک هنرمند از تکنیک به درستی در مسیر تفکر فردی خود استفاده کند. ممکن است یک شاعر به تمام زوایای زبان و آرایه ها و کرشمه های شعری آشنا باشد اما وقتی حاصل کار اورا می بینیم و می شنویم، روح و انگیخته گی را در اثرش نمی بینیم و این شاید برگردد به نگاه ابزاری به تکنیک . مطمنم که یک عکاس خوب می تواند یک شاعر خوب هم باشد حتی اگر در عمرش حتی سطری شعر هم ننوشته باشد ویا بالعکس و دلیلش این است که من اصالت را برای نوع نگاه قائلم و معتقدم تکنیک باید به شدت در خدمت تفکر باشد.
نمایشگاه را در نگارخانه گلستانه به نمایش گذاشتید که اتفاقا تصدی آن با خود شماست. چه ملاحظاتی را در نظر گرفتید و نتیجه کار به اعتقاد شما چگونه است؟
بله البته که مقدار زیادی به این صورت در هزینه های برپایی نمایشگاه که این روزها اساسا غیر هزینه چیز دیگری را عاید هنرمند نمی کند صرفه جویی شده است ولی درد و مشکل در جای دیگری است که به مراتب از هزینه ها اسف بار تر است. این روزها اصولا هیچ رقم برنامه ریزی برای تماشای یک نمایشگاه در ذهن مردم طرح نمی شود و علاقمندان هم ترجیح میدهند بیشتر آثار را در فضای مجازی ببینند و مشکلات عبور و مرور ودیگر معضلات را برخود هموار نکنند و باز پیکان انتقاد به سمت مربیان و استادان هنری است که شاید حتی در مدارس و آموزشگا ههای هنری، آموزش های اولیه برای برخورد با یک اثر هنری را به جامعه مدرن امروزی نیاموخته اند. بسیار امیدوارم این نوع نگاه به زودیتغییر کند
کلام آخر؟
گله من از استادان هنری بدیهی است که به همه این عزیزان نیست اما می بینم بزرگوارانی که هنرجو را دچار یک نگاه خطی می کنند و مدام از نگاه های مستقلی که در عکاسی وجود دارد انتقاد می کنند . متاسفانه تمام آموزش های عکاسی ما وارداتی است و متدهایی که به کار گرفته میشود و آموزش داده می شود روش های عکاسانی است که از فرهنگ و نوع نگرش اقلیمی و فرهنگی ما دور هستند. چرا عکاسی ما نباید مثلا مثل شعر ما جایگاه جهانی داشته باشد؟؟ به اعتقادمن پاسخ این سوال می تواند فراموشی و غفلت هنرمندان عکس کشور از داشته ها و دوری از نوع نگاه اقلیمی به هنر باشد.
انتهای خبر/محمد رضا سرسالاری