لزوم کانالیزه کردن سیاست خارجی
عبارت معروفی در علم سیاست وجود دارد که به نظر می رسد در کشور ما به آن چندان توجه نمی شود. “سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است”. با یک استدلال عقلی هم این گزاره درست به نظر می رسد. این روزها که ایران با خروج آمریکا از برجام مواجه شده، بازتاب های سیاست داخلی بر سیاست خارجی بیشتر نمایان است.
مروری بر موضع گیری ها و رفتارهای کشورهای اروپایی، روسیه و چین پس از اعلام خروج آمریکا از برجام آن قدر قابل تامل و درس آموز است که بتوان چند جلد کتاب تاریخ روابط خارجی ایران در باره آن نوشت. اگرچه هر یک از این بازیگران به فراخور موقعیت اقتصادی و بین المللی خود حرف هایی در باره برجام و بازگشت تحریم ها می زنند، اما مخرج مشترک همه واکنش ها شبیه یک عبارت ریاضی در جبر ناشی از واقعیت آنارشیک نظام بین الملل است. نظامی که اگرچه تلخ و به دور از ایده آل گرایی های بشری است، اما وجود دارد. در چنین ساختاری هیچ فریادرس یا ناظری برای اجرای عدالت وجود ندارد و دولت ها به ناچار می پذیرند برای بقاء باید به افزایش قدرت از روش های نظامی، اقتصادی و یا اتحاد و ائتلاف با قدرت های قوی تر روی آورند. اکنون بعد از فشارهای آمریکا برای تحریم ایران، شاهد رفتارهای تازه ای از سوی بازیگران هستیم. هر یک از دولت هایی که با ایران روابط سیاسی و اقتصادی دارند، در حال بازنگری و بهره مندی از شرایط تازه هستند.
روسیه، هشدار برای خروج از برجام اما استقبال از تحریم
بازیگری که تاریخی از روابط خارجی رمزآلود با همسایگان، به خصوص ایران دارد و حداقل اینکه خود روس ها ترجیح می دهند در روابط با دیگران همه حرف ها را نگویند. رفتارشناسی روس ها از جهت تاریخی و شرایط سیاست داخلی آنان تا حدی قابل درک است. از این جهت مواضع روسیه پس از خروج ترامپ از برجام دو پهلو بوده است. شناخت سیاست خارجی روسیه و جایگاه آمریکا در راهبردهای مسکو هم می تواند مواضع مبهم روسیه در چالش های خاورمیانه را تبیین کند. از این گذشته، روسیه در عین مواجهه با مشکلات اقتصادی ساختاری باید با تحریم های آمریکا و اتحادیه اروپا هم مقابله کند. از این جهت بیشتر کارشناسان آگاه به سیاست روسیه، ایران را یک کارت بازی ارزشمند برای روسیه در برابر آمریکا می دانند. اگرچه “کارت بازی” تا حدی ساده سازی مسئله است، اما رفتارشناسی مسکو از آغاز اتهام زنی های هسته ای به ایران، نشان دهنده الگوی “بهرهگیری از وضع موجود” است. ضمن اینکه تحریم نفت ایران منجر به فروش بیشتر نفت روسیه و حتی خرید پایاپای نفت ایران در برابر صادرات کالاهای روسی است که در این شرایط دندان گیر به نظر می رسد.
ترکیه، علاقمند به روابط گرم در عین حال رضایت ضمنی از تحریم
همسایه ای که بیشترین مبادلات اقتصادی را با ایران دارد. شاید خود ترک ها هم نتوانند پنهان کنند که در چند دهه گذشته، تحریم ایران به سود آنان بوده است. از این جهت با وجود روابط سیاسی نسبتا گرم، اما آن گونه که از بازتاب اخبار ایران در رسانه های ترکیه دیده می شود، ترک ها به ایرانی با گردشگران میلیونی مسافر ترکیه و واردات فراوان، اما با موقعیتی تضعیف شده علاقه بیشتری دارند. در دهه های گذشته انزوای ایران در منطقه باعث شد تا علاوه بر افزایش واردات ایران از ترکیه، خطوط انتقال انرژی کشورهای منطقه به خصوص آسیای مرکزی و قفقاز هم از خاک ترکیه عبور کند و کشوری که منابع انرژی ندارد، به “هاب ترانزیت انرژی” منطقه به سوی اروپا تبدیل شود. امتیازی که اگر تحریم ها نبودند، به ایران می رسید. ضمن اینکه اقتصاد ترکیه گرچه در حال توسعه و صادرات رو به افزایش است، اما به دلیل اتکا به درآمدهایی چون گردشگری، کشاورزی و صنایع کوچک، فاقد شرکت های بین المللی بزرگ است و به همین دلیل تحریم های آمریکا اثر چندانی بر آن ندارند. از این جهت ترکیه تا حدی از امتیاز مصونیت از تحریم های ثانویه نیز برخوردار است و این اشتیاق ترک ها به بهره برداری از شرایط تحریم در ایران را بیشتر می کند.
اروپا، اولویت پرستیژ اتحادیه اروپایی بر مبادلات اقتصادی
اساسا اروپایی ها در این سال های مذاکرات منجر به برجام، بیش از آن که نگاه اقتصادی به ایران داشته باشند، به دنبال افزایش پرستیژ “اتحادیه اروپا” بودند تا در برابر آمریکا، چین و روسیه نظم جدیدی از آن چه اروپا در حد جایگاه تاریخی خود انتظار دارد، را بیافرینند. نگرانی های امنیتی اروپا را هم به دلیل مجاورت با خاورمیانه باید لحاظ کرد. اما واقعیت این است که قطع روابط اقتصادی شرکت های اروپایی با ایران به دلیل اندک بودن درصد مبادلات با ایران نسبت به آمریکا، چندان اشتغال ذهنی برای رهبران اروپا ندارد. این رویکرد را حتی در موضع گیری های اخیر رهبران کشورهای مهم اروپا از جمله آلمان و فرانسه هم شاهدیم که صراحتا اعلام کردند ماندن شرکت های اروپایی در ایران به خودشان مربوط است. اما ازسوی دیگر مجاب کردن اروپا از سوی ترامپ برای پیوستن به تحریم های ایران، اهمیتی بیش از روسیه و چین دارد. به همین دلیل دولت روحانی در ایران تمرکز بیشتری بر مذاکرات با اروپا برای جلوگیری از تحریم ها دارد و اتفاقا همین موضوع دلیل برخی مخالفت ها و حتی اتهام زنی ها به سیاست خارجی دولت شده است.
چین، تعیین روابط با قواعد بازار
کشوری که هم دغدغه های بزرگ داخلی دارد و هم باید دائما برای سابوتاژهای مداخله گرانه آمریکا در کشور پرجمعیت خود آماده باشد تا جایی که حتی هنوز تندروهای آمریکایی پی گیر تعداد دانشجویان کشته شده در میدان “تیان آن من” هستند. اما چین نگاه بلند مدتی به مسائل بین المللی دارد و در این میان طی چهار دهه چالش آمریکا و ایران، بدون ورود به این منازعه، با آگاهی از شرایط به مهمترین شریک اقتصادی ایران تبدیل شده است. سیاست خارجی چین بر خلاف روس ها نکات پنهان زیادی ندارد و رهبران این کشور صریحا اقرار می کنند از مسیر توسعه اقتصادی به سوی یافتن جایگاه بین المللی خود در حرکت هستند، اگرچه زمانبندی مشخصی ندارند. از این جهت، چه ایران و چه دیگران، فقط شریک اقتصادی هستند که روابط فیمابین را “قواعد بازار” تعیین می کند. حتی روابط پکن با واشنگتن هم این روزها به خاطر قواعد بازار و نه سیاست، به جنگ تجاری منجر شده و بنابر این چنانچه کشوری از چینی ها در روابط انتظاری بیشتر از قواعد بازار داشته باشد، تصوری باطل است.
عربستان، غول و چراغ جادو
به نظر می رسد پس از خروج ترامپ از برجام، ادبیات ضدایرانی رسانه های عربستانی و موضع گیری های افراطی خاندان سلطنتی تا حدی فروکش کرده که به دلایل مختلف قابل درک است. اکنون سعودی ها نگرانی زیادی از سوی ایران ندارند، چون فکر می کنند غول را از چراغ جادو بیرون کشیده، سراغ ایران روانه کرده و تا مدتی خیال آسوده دارند. ضمن اینکه سعودی ها با تجربه های تلخی که از چند جنگ در خلیج فارس دارند، تحت فشار گذاشتن ایران از سوی واشنگتن را ترجیح می دهند و نمی خواهند خود را درگیر یک نزاع مستقیم خطرناک با تهران کنند. اما همچنان دورادور با پشتکار زیاد به آمریکا در ادامه سیاست های ضد ایرانی به خصوص با افزایش تولید نفت کمک می کنند.
رژیم صهیونیستی، جنایتکاری پنهان در پس ایران هراسی
شاید بشود تل آویو را شاه مار سیاست های افراطی علیه ایران در منطقه توصیف کرد. صهیونیست ها از همان اولین جلسات مذاکرات منجر به برجام، با عزمی جزم در پی ناکام گذاشتن مذاکرات هسته ای و بازگشت تحریم ها به ایران بودند. با اطمینان می توان گفت که هدف آنها نه بیرون کردن ایران از سوریه، که فروپاشی و تجزیه ایران است. اما رژیم صهیونیستی یک سیاست ساده برای بسیج جهان علیه ایران دارد که در این سال ها هشدارها در این باره در داخل ایران نادیده گرفته شده اند، “ایران هراسی”، کالایی که طی چند دهه گذشته به دلایل مختلف، از جمله اشتباهات در سیاست خارجی، خریدارانی در جهان پیدا کرده است. اسرائیل با ایران هراسی و مظلوم نمایی توانسته افکار عمومی را فریب دهد، با اعراب علیه ایران ائتلاف کند، جنایات بی نظیر خود علیه فلسطینی ها را به حاشیه براند. اما هنوز معلوم نیست ما چه باطل السحری برای القائات موذیانه نتانیاهو داریم.
ایران، ضرورت کانالیزه کردن سیاست خارجی در برابر صداهای ناکوک
حال در چنین فضایی از تکثر اهداف و راهبردهای بازیگران، ما چه استراتژی جامع و مانعی داریم؟ با مرور مجدد سیاست بازیگران اصلی و پرهیز از زدن برچسب های کلیشه ای به بازیگران، می توان دید ایران نیازمند تدوین یک سیاست خارجی چند وجهی است و صرفا تمرکز بر راهکارهایی برای فروش نفت و باز گذاشتن باریکه ای برای مبادلات بانکی تمسک به راهکاری حداقلی است که پاسخگو نیست. هدف سیاست خارجی نباید مقابله با تحریم ها باشد، بلکه ایجاد ساز و کار جدیدی که امکان تحریم وجود نداشته باشد. در غیر این صورت مقابله با تحریم مشابه آنچه از سال های گذشته در دستور کار قرار داشته، به سیاستی نشاندار و تقریبا بی اثر تبدیل شده است.
عموما سیاست خارجی ایران در سال های اخیر واکنش گرا بوده است. واکنش گرایی به این معنی که برنامه مدون و زمانبندی شده برای سیاست خارجی وجود ندارد و اقدامات در مواجهه با آنچه از بیرون رخ می دهند، صورت می گیرد. اگرچه مفروضاتی تحت عنوان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس اصول قانون اساسی و مواضع ایران در منطقه وجود دارند، اما این ها به دلایل مختلف از همگرایی کارکردی برخوردار نیستند و به همین دلیل مبنای اقدامات دیپلماتیک و برنامه ریزی های میان مدت و درازمدت قرار نمی گیرند.
چند دلیل می توان به عنوان آسیب شناسی وضعیت موجود برشمرد. نخست تعدد مراکز تصمیم گیری در سیاست خارجی که باعث شده تدوین یک سیاست همگرا و منسجم کاربردی را با موانعی روبهرو کند. در حالی که یک سیاست خارجی اقتدارگرا بیش از آن که ناشی از موضع گیری های تند و تیز و ژورنالیستی باشد، نیازمند یک کنسرت از مطالبات ملی متناسب با ظرفیت های ژئوپلتیک است که بتواند با توجه به مناسبات نظام بین الملل، دیگر بازیگران را مجاب کند. دیگر، نبود توافق داخلی بر اولویت های سیاست خارجی است. بسیاری از کشورهای در حال توسعه اولویت های سیاست خارجی خود را بر اساس محور قرار دادن اقتصاد و امنیت ملی مبتنی بر افزایش قدرت اقتصادی تنظیم می کنند اما در این حوزه نیز وضعیت ایران با تناقضاتی روبهروست. به دنبال توسعه اقتصادی هستیم، اما برای ایجاد زیرساخت های لازم از جمله جذب سرمایه گذاری، توازن فناوری و تبادل با اقتصادهای بزرگ و توسعه زیرساخت های تجارت خارجی، همگام شدن با استانداردهای نوین بانکی بین المللی و سایر ساز وکارهای جذب در اقتصاد جهانی مشکل داریم.
همچنین نبود استراتژی مدون و هماهنگ در سیاست خارجی می تواند باعث تولید مفاهیم کاذب شود که بیگانگان را دچار سو تفاهم سازد. مثلا القای این ذهنیت به روس ها یا چینی ها که ایران در دور جدید تحریم ها به رویکرد “نگاه به شرق” روی آورده، برای منافع ملی ایران مهلک است چون مسکو و پکن هم مثل سایرین دنبال کسب حداکثر منافع هستند. این دو رقبای آمریکا در جهان هستند و علاوه بر منافع اقتصادی از ایران، درصدد استفاده از کارت بازی تهران در معادلات بین المللی با آمریکا برخواهند آمد. پرهیز از ایجاد چنین ذهنیتی، نیازمند همگرایی در سیاست خارجی است. هرگونه اشاره یا نشانه ناهمخوان در داخل به تضعیف مواضع ایران و ترغیب بازیگران برای سو استفاده از وضعیت پیش آمده خواهد بود. اساسا مطرح کردن مفاهیمی مثل نگاه به شرق ریشه در ذهنیت دوران جنگ سرد دارد که در نظام بین الملل منسوخ شده و از سوی دیگر متهم ساختن دولت به گرایش به اروپا از سوی جریان منتقد گل به خودی است.
کانالیزه کردن سیاست خارجی از طریق راهکارهای مدون و استراتژیک می تواند از تعددگرایی تصمیم سازی و صداهای ناکوک که بیش از آنکه به منافع ملی خدمت کنند، آسیب می زنند، جلوگیری کند. این مهمترین، اولویت دارترین، موثرترین و در عین حال سخت ترین بخش سیاست خارجی برای جلوگیری از تحریم است. به عبارت دیگر با چنین ساز و کاری ایران سیاست خارجی واکنشی به دیپلماسی کنشگر تبدیل میشود که با ابتکار عمل و متناسب با منافع ملی است.
انتهای خبر/علی روغنگران