1

پیشواز 1400

فضاي سياسي كشور آنقدر انتخاباتي است كه گاهي فراموش مي‌شود تنها يک سال از عمر دولت دوازدهم مي‌گذرد. دولت مستقر، براي عبور از تنگنا‌هاي سياسي، بين‌المللي، اقتصادي، اجتماعي و… سه سال ديگر زمان دارد، اما اين طور كه معلوم است، نبايد و نمي‌تواند روي همراهي برخي از فعالان و جريان‌هاي سياسي در اين سه سال سخت حساب كند. در كلام صحبت از انتخابات 1400 را زودهنگام مي‌خوانند، اما چون به خلوت مي‌روند آن كار ديگر كرده و مهياي كارزار مي‌شوند. همين است كه عرصه را براي روحاني و همقطارانش در كابينه تنگ‌تر مي‌كند. دولت از يک‌سو با منتقدان و مخالفان تندرو مواجه است و از سوي ديگر با برخي رفقاي نيمه راه.

شهر سياست آنقدر شلوغ شده كه چند ماه بعد از انتخابات حرف از«عبور از روحاني» به ميان مي‌آيد اما نحسي اين وضعيت تنها دامن دولت را نمي‌گيرد و براي مردم و جريان‌هاي سياسي نيز آثار نامطلوبي به همراه دارد. افكار عمومي در دوراهي حمايت از دولت منتخب و ترک آن مانده و جريان‌هاي سياسي نيز وضعيت مشابهي دارند. فعالان سياسي خاصه اصلاح‌طلبان بر ضرورت ادامه حمايت از دولت واقفند، اما مي‌دانند كه در صورت عدم ورود به فضاي انتخاباتي اين روزها نيز از رقيب خود عقب مي‌افتند. از همين رو عملا وارد فاز رقابتي شده و در مقابل فهرست بلندبالاي كانديداهاي احتمالي اصولگرا؛ اسامي و چهره‌هاي شاخص خود را رديف مي‌كنند.

انتخابات زودرس و فضاي سياسي موجود، گذشته از آفاتي كه براي دولت، جريان‌هاي سياسي و جامعه دارد؛ يک رويارويي سياسي دشوار را نويد مي‌دهد. يک نگاه كلي به وضعيت موجود روشن مي‌كند كه كلاف سياست ايران بدتر از آنكه گمان مي‌رفت درهم پيچيده است.

برخي درگير رقابت ميان اصلاح‌طلبان و اصولگرايان هستند و از حالا پيش‌بيني مي‌كنند كه فلان جريان 20 ميليون و فلان جريان سياسي كمتر راي مي‌آورد. عده ديگري با اتكا به اين گمانه كه تاريخ مصرف اصلاح‌طلبي و اصولگرايي گذشته شانس اعتداليون را بيشتر ديده و از اثربخشي تاكتيک ائتلاف سخن مي‌گويند. گروه سوم اما مشكل را ريشه‌اي‌تر دانسته و مثل موسوي‌لاري معتقد هستند كه چالش اصلي در انتخابات 1400 بي‌اعتمادي مردم به جريان‌هاي سياسي موجود و صندوق‌هاي راي است. برخي نيز از حالا نسخه 1400 را پيچيده و رييس‌جمهور نظامي تجويز مي‌كنند.

وضعيت در شرايط فعلي آنچنان نه به كام دولت است نه مردم و نه اهل سياست. كشتي روحاني وارد مشكلات بين‌المللي، اقتصادي و نارضايتي عمومي شده و رادار نيروهاي سياسي و اجتماعي سيگنال‌هاي درخواست كمک آن را دريافت نمي‌كنند. جريان‌هاي سياسي و مردم نيز سوار همين كشتي و درگير همين تلاطم‌ها هستند. وضعيت اما آنجا پيچيده‌تر مي‌شود كه برخي جريان هاي سياسي به ويژه تندروها بدون توجه به تجارب قبلي، وضعيت موجود و پايگاه اجتماعي خود،گمان مي كنند با تخريب دولت مي توانند به سيادت در سياست برسند.

مردم اما به عنوان آسيب‌پذيرترين سرنشينان اين كشتي، سردرگم شده‌اند. تكان‌هاي ناشي از توفان آنها را نگران كرده و يک شرايط بي‌سابقه را تجربه مي‌كنند. در اين وضعيت آمادگي پذيرش پيام‌ها و دعواهاي سياسي را نداشته و نيازمند آرامش و ثبات‌اند اما آنچه نصيب‌شان مي‌شود پمپاژ نااميدي، فشارهاي بيشتر اقتصادي و بي‌اعتمادي سياسي است.

بدترين بخش ماجرا اين است كه سياستمداران از نياز كشور به آرامش و انسجام تا حدي فاصله گرفته و سراغ بازي خود رفته‌اند. آقايان و خانم‌هاي اهل سياست همچون دوران مدرسه كه از سوال‌هاي دشوار عبور مي‌كردند تا زمان امتحان از دست نرود، سعي دارند در اسرع وقت مقدمات پيروزي جريان خود در انتخابات 1400 را فراهم كنند. حال اگر فرض كنيم كه اين تدبير موثر افتاده و كاري از پيش رود بايد به اين پرسش پاسخ داد كه كدام يک از جريان‌هاي سياسي موجود و با اتكا بر كدام توان و بدنه اجتماعي شانس بيشتري در انتخابات آتي خواهد داشت؟

مشکلات اصولگرايان

یک مشكل اصلي و هميشگي در جريان راست اين است كه سازوكار مناسبي براي رسيدن به يك كانديداي واحد ندارند. ائتلاف‌هاي درون جرياني‌شان كم‌دوام است و تشكل‌هاي‌شان ناموفق. از اقدامات اخير احزاب و گروه‌هاي اصولگرا اين طور برآورد مي‌شود كه روز به روز از شيخوخيت دورتر شده و به سوي كار حزبي مي‌روند اما تلخ كامي ناشي از شكست آخرين تجربه كار تشكيلاتي آنها در قالب جمنا هنوز رفع نشده است.

در حال بازنگري در ساختار جمنا هستند اما با توجه به مشكلات مالي گسترده در اين تشكل و اخبار غير‌رسمي موجود؛ امكان استفاده مجدد يا حداقل استفاده توام با موفقيت از اين تشكل وجود ندارد. نكته قابل توجه ديگر رفتار و اظهارنظرهاي چهره‌هاي اصولگرا است. سه سال زودتر از موعد انتخابات به صف شده و ستادهاي محرمانه را راه انداخته‌اند. چهره‌هاي برجسته و نيمه‌برجسته اين جريان در حال برنامه‌ريزي براي انتخابات آتي هستند و به نظر مي‌رسد همان‌طور كه مرحوم عسگراولادي در آبان 87 گفته بود، اين بار نيز «به اندازه يك دور تسبيح» نامزد داشته باشند.

از عملكرد افرادي همچون سيد ابراهيم رييسي، محمدباقر قاليباف، علي‌اكبر ولايتي، عزت‌الله ضرغامي، حميدرضا حاجي‌بابايي، مهرداد بذرپاش، عليرضا زاكاني، سعيد جليلي، محمدرضا باهنر، ابوترابي فرد و اسدلله بادامچيان به نظر مي‌رسد كه لشكر اصولگرايان در انتخابات 1400 بسيار پرشمار باشد. مهره‌هاي اصلي و فرعي اصولگرايان از حالا فعاليت‌هاي انتخاباتي خود را آغاز كرده‌اند. اول از همه ابراهيم رييسي كه در انتخابات رياست‌جمهوري 96 كانديداي مورد حمايت جمنا بود و 16 ميليون راي آورد. او اصلا از فضاي تبليغات انتخاباتي فاصله نگرفت و همچنان در حال سفر و سخنراني است. با توجه به گفته مهدي چمران، نايب‌رييس جمنا در مورد جلسات اين تشكل با رييسي و قاليباف بايد به اين نتيجه رسيد كه اين دو كانديداي قبلي همچنان در صدر فهرست اصولگرايان هستند.

محمدباقر قاليباف هم مثل رييسي به جلسات جمنا مي‌رود اما دلخوري قبلي را فراموش نكرده است. براي همين هم از نواصولگرايي گفته و از تصميم‌گيري پدرخوانده‌ها در جريان اصولگرا انتقاد دارد، حالا با سفرهاي جهادي –استاني فرصت خوبي براي معرفي خود در استان‌هاي مختلف كشور دارد.

علي‌اكبر ولايتي، مشاور مقام معظم رهبري در امور بين‌الملل را نيز مي‌توان به ليست كانديداهاي بالقوه اصولگرايان افزود. چرخش اخير او در موضع‌گيري‌هاي سياسي بسيار مورد توجه قرار گرفت تا جايي كه تحليلگران اين دگرديسي را خيزي انتخاباتي تعبير كردند. ولايتي كه تا ديروز از مذاكرات و برجام دفاع مي‌كرد حالا از در انتقاد در آمده و مي‌گويد كه ظريف نمي‌تواند در همه‌چيز متخصص باشد.

شايد اگر شايعاتي كه از نيمه دوم دولت يازدهم در مورد كانديداتوري افراد مختلف براي رياست‌جمهوري مطرح شد را نيز به اين معادله بيفزاييم، بتوان به نتيجه روشن‌تري رسيد. عزت‌الله ضرغامي، رييس سابق سازمان صدا و سيما از جمله رسانه‌اي‌ترين دانه‌هاي تسبيح اصولگرايي است. ضرغامي با موضع‌گيري در مورد موضوعات مختلف سعي دارد چهره‌اي معقول و ميانه از خود ارايه كند و براي اين كار بيش از هر چيز از اينستاگرام بهره مي‌گيرد. صبحانه‌هاي سياسي مي‌خورد و با انتشار تصاوير مربوط به آن جدي بودن خود در ورود به عرصه انتخابات را به رخ مي‌كشد.

انتقاد اخير او از جمنا خود شاهدي بر اين مدعا است كه ضرغامي از جمله اصولگرايان خواهان رياست‌جمهوري است كه در قالب جمنا وارد جمنا نخواهد شد. فهرست احتمالي اصولگرايان را بدون توجه به سعيد جليلي نمي‌توان نوشت. او بعد از شكست در انتخابات 92 دولت در سايه را تشكيل داد. ايده‌اي كه مورد حمايت همفكران اصولگرايش قرار نگرفت. با اين وجود به نظر نمي‌رسد كه جليلي شانس چنداني براي پيروزي داشته باشد.

خاصه اكنون كه با خروج امريكا از برجام دولت را به چالش كشيده است، جليلي بيشتر از قبل اظهارنظر كرده و شانس موفقيت خود را بيشتر مي‌بيند. حزب موتلفه هم حتما كانديداي خود را در انتخابات آتي خواهد داشت. آنها در انتخابات قبلي نيز در دقيقه نود پشت كانديداي جمنا را خالي كردند. كانديداي احتمالي آنها احتمالا اين‌بار اسدلله بادامچيان باشد. سياستمدار كهنه‌كاري كه بي‌ترديد در ميان چهره‌هاي اصولگرا به دليل سابقه مبارزاتي‌اش، گفتني‌هاي بيشتري دارد.

اسامي ديگري را مثل زاكاني، علي باقري. و حاجي‌بابايي كه در انتخابات هيات رييسه مجلس راي نياورد را نيز بايد به اين فهرست طولاني افزود. هر يک از اين چهره‌ها در هفته‌هاي اخير به نحوه در حال معرفي خود بوده و آرام آرام مهياي ورود به عرصه انتخابات مي‌شوند.

فهرست اصلاح‌طلبان

سياسيون در جريان اصلاح‌طلب هنوز ميان همراهي با دولت و ورود زودهنگام به عرصه انتخابات دل دل مي‌كنند. از يک سو مي‌دانند كه نبايد پشت دولت مورد حمايت خود را خالي كنند و شكست اين دولت به پاي آنها نوشته مي‌شود و از سوي ديگر تصور مي‌كنند كه دست روي دست گذاشتن در حالي كه رقيب اسب خود را زين كرده و آماده تاختن مي‌شود، اشتباه است. اين تنها دوراهي اصلاح‌طلبان نيست و آنها به فرض اينكه مسير ورود به رقابت‌هاي انتخاباتي را در پيش بگيرند به انتخاب ميان ائتلاف و عدم ائتلاف مي‌رسند.

برخي اصلاح‌طلبان با توجه به عملكرد دولت روحاني و بي‌پاسخ ماندن مطالبات مردم و جريان اصلاح‌طلب ترجيح مي‌دهند كه از تاكتيک ائتلاف عبور كنند. براي مثال غلامحسين كرباسچي، دبيركل حزب كارگزاران در گفت‌وگويي در اين باره گفته بود كه اگر قرار بر ائتلاف باشد حتما ائتلاف درون جرياني خواهيم داشت و ائتلاف به شيوه قبلي تكرار نمي‌شود.

گروه ديگري از اصلاح‌طلبان اما مي‌دانند كه اگر يك بار ديگر به واسطه ردصلاحيت نيروهاي اصلاح‌طلب در تنگنا قرار بگيرند چاره‌اي غير از ائتلاف دوباره نمي‌ماند. دوراهي ائتلاف و عدم ائتلاف، نوشتن فهرست احتمالي اصلاح‌طلبان را سخت مي‌كند. با اين وجود اسحاق جهانگيري يكي از اعضاي اين فهرست است. او در انتخابات 96 كانديداي پوششي روحاني بود و در مناظرات انتخاباتي چنان درخشيد كه برخي اصلاح‌طلبان ترجيح مي‌دادند اصلا انصراف ندهد. كدورت ايجاد شده ميان دولت و جهانگيري و كم رنگ شدن نقش او حتي سبب شده بود كه برخي به جهانگيري پيشنهاد بدهند كه از دولت جدا شده و از حالا فعاليت انتخاباتي خود را شروع كند.

محمد رضا عارف، رييس فراكسيون اميد كه در انتخابات 92 به نفع روحاني كنار كشيد يكي ديگر از گزينه‌های موجود در فهرست اصلاح‌طلبان است. اما اقبال مجلسي‌ها از او در انتخابات هيات رييسه مجلس نشان داد كه حتي در مقابل فردي مثل لاريجاني نيز شانس پيروزي دارد. همين هم سبب شد كه بلافاصله بعد از انتخابات هيات رييسه شايعه كانديداتوري او در انتخابات 1400 مطرح شود.

چهره‌هاي سياسي ديگري نيز در فهرست اصلاح‌طلبان قرار دارند كه عمدتا در دولت روحاني مشغول به كار هستند. از محمد جواد ظريف گرفته تا بيژن زنگنه. اگرچه نمي‌توان چالش‌هاي اخير دولت و كاهش شانس اعضاي كابينه را ناديده گرفت. با اين وجود اخبار غير رسمي از برنامه‌ريزي عباس آخوندي براي انتخابات 1400 به گوش مي‌رسد. اين‌طور كه شنيده مي‌شود مسعود پزشكيان را نيز بايد به اين فهرست افزود.

گزينه‌هاي اعتدال و ائتلاف

اعتدال‌گراها يا اصولگرايان ميانه‌رو در شرايط فعلي و با افزايش فشارها به دولت گمان مي كنند بيشترين شانس را براي پيروزي در انتخابات 1400 دارند. آنها مي‌دانند كه تندروها مورد اقبال مردم قرار نخواهند گرفت و اميد دارند اصلاح‌طلبان نيز به واسطه عدم موفقيت دولت روحاني ريزش راي داشته‌ باشند. لذا اين ميانه‌روها و معتدلين هستند كه بايد براي ورود به زمين انتخابات آماده شوند.

هرچند برخي از چهره‌هاي سياسي معتقدند شايد اصولگرايان براي بازگشت به قدرت بازهم به سراغ ناطق نوري خواهند رفت اما شواهد امر نشان مي دهد گزينه كانديداتوري ناطق نوري چندان قابل طرح نيست زيرا او سال‌ها است از كنشگري سياسي فاصله گرفته و بيشتر انتظار مي‌رود كه در روند انتخابات 1400 به واسطه حمايت از يک كانديدا موثر باشد. علي مطهري و محمود واعظي را نيز بايد به اين فهرست افزود. واعظي كانديداي بالقوه حزب اعتدال و توسعه است اما شانس چنداني ندارد. نقش پررنگ واعظي در دولت روحاني و نارضايتي‌هاي موجود از دولت روحاني او را به حاشيه مي‌راند.

انتهای گزارش/علی روغنگران