1

خونین‌شهر، محمره نیست

جنگ عراق با ایران که آزادی خرمشهر یکی از نمادهای مهم آن است، یک کنش نظامی- دفاعی صرف نبود. این جنگ (که به‌درستی به دفاع مقدس تعبیر می‌شود) آتش زیر خاکستری بود که مقدمات روانی و سیاسی آن از دوره عبدالکریم قاسم در بغداد ریخته شد و درست‌تر آن است که  به یک «جنگ تمدنی» تعبیر شود؛ زیرا تقریبا همه جهان عرب در این جنگ با صدام‌حسین و افکار و اعمال وی همراه بودند؛ هرچند ایران توانست از طریق سوریه، یک شکاف مهم در این ائتلاف به وجود آورد.

تفکر و ایدئولوژی حاکم بر حزب بعث و بخش‌های عمده‌ای از عرب‌گرایان منطقه، اصولا با موجودیت تمدنی ایران در منطقه مشکل ذاتی دارد و هشت سال جنگ تحمیلی نمونه بارز آن است؛ اما ایرانی‌ها پس از پیروزی، به یک موضوع بسیار مهم کمتر توجه کردند و آن لزوم غلبه بر روح و انگیزه‌های نژادپرستانه ای بود که از پیشران‌های این جنگ به شمار می‌رفت. جنگ صدام علیه ایران، جنگی با ماهیتی ایدئولوژیک بود.

ایران توانست در نهایت حاملان اصلی این ایدئولوژی را شکست دهد؛ بدون اینکه توجه لازم را به نفوذ خزنده اندیشه‌های خطرناک بعث در منطقه داشته باشد. صدام‌حسین با «محمره»‌‌ خواندن خرمشهر و «خفاجیه» دانستن سوسنگرد، به این شهرها تاخت و در دوران اشغال نیز نام شهر را عملا تغییر داد. اکنون سه دهه پس از پایان جنگ، محافلی نیمه‌رسمی در خوزستان ظهور کرده‌اند که مدافع همان ارزش‌ها هستند و متأسفانه گاهی تریبون‌های عمومی را نیز دستاویز این کار قرار می‌دهند.

دو سال پیش یکی از نمایندگان مجلس، ضمن بست‌نشینی در فرمانداری، از تلاش‌های پشت‌ پرده‌اش برای تغییر نام‌های خرمشهر، سوسنگرد، ماهشهر، شادگان و آبادان به اسامی «بعثی» خبر داد و استدلال‌کرد مردم این شهرها خود باید نام شهرشان را انتخاب کنند!

این استدلال سست که چون «عده‌ای» از مردم این منطقه عرب‌زبان هستند، پس باید نام عربی برای این شهرها انتخاب کرد، از هیچ اصلی جز قواعد آنارشیسم پیروی نمی‌کند! چرا هنگامی که نوبت دفاع از استان خوزستان در برابر دشمن وحشی بود، همه مردم ایران وظیفه داشتند از ذره ذره این خاک و مردم آن (فارغ از قومیت‌شان) دفاع کنند! آیا می‌توان استدلال کرد چون مردمی عرب زبان در این ناحیه حضور دارند، مشارکت خراسانی و مازندرانی در جنگ فاقد موضوعیت بود؟

شهروندی مستلزم یک‌سری از حقوق و با تکالیف توأم است. در مقوله شهروندی اگر خواستار حقوق هستیم، باید به تکالیف نیز عمل کنیم و مهم‌ترین تکلیف، وفاداری به کشور است. نام‌های جغرافیایی استان برابر قانون تقسیمات کشوری تغییر‌ناپذیرند و هر نوع استفاده از نام‌های دیگر با سوءنیت نسبت به تمامیت ارضی و وفاداری به ایران انجام می‌شد.

این نکته درست است که نام خرمشهر در گذشته «محمره» بوده ‌است؛ اما این نام هنگامی به این منطقه داده شد که سرخ‌جامگان که بخشی از نهضت شعوبیه بودند، در حوالی خرمشهر امروزی، اردوگاه بزرگی برپا کرده بودند و نیروهای خلیفه منطقه یادشده را به نام سرخ‌جامگان، محمره نامیدند. نام خرمشهر نیز با عطف به جنبش خرمدینان (سرخ‌جامگان) انتخاب شده است؛ اما پس از پشت‌سرگذاشتن تجربه جنگ تحمیلی و آشنایی ایرانی‌ها با افکار بعثی، هر نوع اصرار بر استفاده از اسامی مانند محمره و خفاجیه با فرض سوءنیت خاص تلقی می‌شود. تجویز استفاده از چنین نام‌هایی زیبنده کرسی مسئولیت نیست.

تبدیل‌شدن فضای مجازی و حقیقی به تریبون چنین ادعاهایی و پیشبرد پروژه تعریب خوزستان از این طریق، از طرف هرکسی که باشد، پذیرفتنی نخواهد بود.  این نقد جدی در سیاست داخلی وارد است که در نتیجه مدیریت استانی در سال‌های گذشته، برخی نیروهای ضدایرانی و نوبعثی فعال شده‌اند که پیامد منطقی فعالیت آنها، حملات تروریستی در روزهای نزدیک به انتخابات ریاست‌جمهوری 96 در استان بود؛ زیرا این دست از محافل و نشریات، با تئوریزه‌کردن خشونت قومی و نژادی و تحریک مردم به کشتار یا عصیان، فلسفه و جوهر معنوی خطرناکی را تجویز می‌کنند که آثار آن تا سال‌ها باقی خواهد ماند.

کالبد خرمشهر آزاد شده است؛ اما امروزه عده‌ای قصد روح و جان این شهر را کرده‌اند. ‌هزاران ایرانی برای آزادی خرمشهر به شهادت رسیدند که بیشتر آنها از استان‌های دیگر به جنگ اعزام شده بودند. بسیاری دیگر از رزمندگان، هنوز با معلولیت‌های جنگی سروکار دارند.

این فداکاری‌ها صورت گرفت تا خرمشهر و سوسنگرد و در کل خوزستان حفظ شود و نام این شهرها همچنان باقی بماند؛ والا صدام‌حسین بهتر از هر‌کسی می‌توانست پروژه تعریب را پیش ببرد.  جا دارد در سالروز آزادی خرمشهر، بیش از پیش به موضوعات نرمی از این دست بها بدهیم. نام خرمشهر یادآور یک حماسه در تاریخ معاصر ایران است؛ هر نوع تلاش برای تغییر این نام‌ها، خیانت به ارزش‌های جنگ و خاطره شهدا و مقام جانبازان است.